کلیدواژه: حسن لطفی

حسن لطفی؛ بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد

بسكه از آه، دل شعله ورت مي سوزد با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد اي جگر گوشه ي من شعله مزن بر جگرم جگرم سوخت ز بسكه جگرت مي سوزد زودتر از همه پيش پدرت مي آيي زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد بعدمن واي كه پا تا به سرت مي سوزد زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا حيف ...

شعر/بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد

حسن لطفی/شعر شهادت امام جواد (ع)

حجت الاسلام عبدالملکی: زیرساخت های مکتب تشیع؛ توسط امام صادق(ع) شکل گرفت

در زمان امام صادق علیه السلام مردم بحران هویت داشتند برایشان سوال ایجاد می شد و هنر امام این بود که زیر ساخت را برای ما فراهم کردند. هرچه داریم ازصدقه سر زیر ساخت هایی علمی است که امام صادق علیه السلام برای ما گذاشتند.

جشن عید غدیر ـ هیئت خیمه گاه کربلا ـ شهریور 95

سخنران : حجت الاسلام علی خزاعی / شعر خوانی : حاج احمد بابایی و حاج حسن لطفی / مداحان : حاج علی آینه چی ، حاج مهدی مختاری و حاج سعید محمدی

بسته ویژه اشعار آئینی/با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم...

وارث :::: تو ولي  هستی و منجی ولایت زهراست :::کار من نیست که بنشینم املات کنم شأن تو نیست که در دفترم انشات کنم   عین توحید همین است که قبل از توبه باید اول برسم با تو مناجات کنم   سالی یکبار من عاشق نشوم می میرم سالی یکبار اجازه بده لیلات کنم   همه جا رفتم و دیدم...

شعر آیینی/عمری غبار حضرت معصومه ایم ما

وارث:اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)  عمری غبار حضرت معصومه ایم ماتا در جوار حضرت معصومه ایم ماهرچند بار حضرت معصومه ایم مادر سایه سار حضرت معصومه ایم مااهل دیار حضرت معصومه ایم ما ای آرزوی پنجره فولاد آمدیمای قبله گاه طاق گوهرشاد آمدیمبر خاک بوسه داده و بر باد آمدیمباب الجواد حاجت...

شعرآیینی/ جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد

وارث:جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شدشمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شدباز هم زهر نشست و بدنی گشت کبودباز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شدمو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدندپیرمردی ز نفس ماند و کمانی تر شدخانه ي سوخته را بار دگر سوزاندندباز تکرار غم آتش و دود و در شدهمه بر مرکب و من در پی شان روی زمی...

شعر آیینی/ مانند یازده پسرش مادری شدیم!

وارث: امشب نشسته ام بنویسم ترانه هااز باغ از بهار من از مادرانه هااز دست پُر امیدم و تسبیح دانه هااز این دلی که پر زده از آشیانه هاشکرش میان این همه سر سروری شدیممانند یازده پسرش مادری شدیمآیینه ای گرفته خدا در برابرشخورشیدی از تمامی انوار انورشامشب خدا نشسته خدا با پیمبرشامشب پدر رسیده به دی...