محمدحسین مهدویانی؛ جاوید محمد که مبراست حریمش

کد خبر: 104229
وارث

او را که جهان گم شده در حلقه میمش
جبریل کند فخر که بوده‌ است ندیمش

زانو زده پیشش ادب و مهر و کرامت
تا درس بیاموزند از خلق کریمش

هر آینه پیداست تجلی خداوند
در آینه خنده رحمان و رحیمش

شاید که شفاعت کند از مؤمن و کافر
در روز جزا گستره لطف عمیمش

غرق است شکیبایی و محو است تساهل
در ژرفی دریاصفت خوی حلیمش

زد خاتمه بر خاتم دیرین نبوت
شق‌القمر از شعشعه دُرّ یتیمش

آن همت والا که جهانی نتوانست
هرگز بفریبد به متاع زر و سیمش

هم‌بال بهار است، که گل بشکفد از گل
در باغ روان‌ها، وزش نرم نسیمش

تابنده‌تر از مهر، ببین شمسه نامش
مهتاب، غباری که فشانده‌ست گلیمش

شاهد شده شعرم را، سوگند «لعمرک»
آن مدح که فرموده خداوند علیمش

کرده‌ است اگر ابهلی از جهل، جسارت
جاوید محمد، که مبراست حریمش


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.