خدایا! به من حوصله اقیانوسوار بده...!
وقتی خدا در کوه طور به موسی بن عمران(ع) فرمود(اولین بار بود صدای خدا را شنید): «إِنَّنِی أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا فَاعْبُدْنِی»(سورهٔ طه، آیهٔ 14)، موسی! خدا با تو حرف می زند؛ معبودی غیر از من وجود ندارد، فقط مرا عبادت کن. بعد که صحبت های خدا با موسی(ع) تمام شد، برادرش هم بود، خطاب رسید: «اِذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ»(سورهٔ طه، آیهٔ 43)، دو نفری مقابل این طاغوت با این همه حشم و خدم بروید و تبلیغ دین خدا را بکنید. موسی(ع) به پروردگار گفت: خدایا! ما ابزاری برای تبلیغ می خواهیم. با بدن و لباس چوپانی و چوبدستی که نمی توانیم تبلیغ کنیم. خطاب رسید: می خواهی چه چیزی به تو بدهم؟ اولین چیزی که موسی خواست، این بود: «قٰالَ رَبِّ اِشْرَحْ لِی صَدْرِی»(سورهٔ طه، آیهٔ 25)، به من حوصلهٔ اقیانوس واری بده که از هیچ چیز در راه تو خسته نشوم و پس نزنم.
افزودن دیدگاه جدید