معامله شیرین با خدا در اعتکاف/ غبطه ملائکه و انبیاء به حال معتکفین
*معنای صیام در اعتکاف
خوشا به سعادت شما، زمانی که در اعتکاف و در حال صوم هستید و نه تنها از خلق، بلکه از حلال الهی مانند طعام هم بریدهاید. همانطور که مفهوم آیه شریفه «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» همین است.
جنتی یک بار بیشتر در قرآن نداریم. آن هم فرمودند:برای این است که وقتی حورالعینها دور بندگان خاص خدا می آیند و آنها را احاطه میکنند، هر حرکتی انجام میدهند، میبینند خبری نیست.
آن هم حورالعینی که وقتی یک شعبه نورش (نه خودش، بلکه فقط یک شعبه از نورش) بیاید، زن و مرد از عشقهای خودشان دست میکشند و عاشق آن نور میشوند.
روایت است که حورالعینها به خدا شکوه کرده و میگویند: مردانگی در این بنده نیست و خبری از او نیست. خطاب میرسد: او را رها کنید، او دیگر کسی را نمیبیند، فقط من را میبیند! او دیگر طعام و شراب بهشتی نمیخواهد. او دیگر این بازیها را نمیخواهد.
«فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ جنات در قرآن، زیاد است، رضوان زیاد است، اما جنتی یکی است. معتکفین هم که با حال روزه در اعتکاف هستند،همانطور هستند. یعنی از حلال خدا، چشم پوشیدند.
مگر نفرمود: کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ؟ معتکفین به اختیار خودشان حلال را (نه حرام) حتی به تعبیر عامیانه آنچه را که از عرق جبین به دست می آید، کنار گذاشته و رها کردند. گفتند: حلالت را هم نمیخواهم، من فقط خودت را میخواهم.
لذا معنای ظاهری صیام - که خیلیها موفق به همین صورت ظاهرش هم نمیشوند - این است: انسان از شرب و اکل دست بکشد، در چندین ساعت طولانی، خورد و خوراکی نداشته باشد و گرسنگی و عطش ظاهری را تحمل کند تا به مطالبی برسد.
اما حقیقت صیام چیست؟ حقیقت، این است که انسان بگوید: خدایا! میخواهم با تو انس، داشته باشم.
آن عارف بزرگوار، مقدس اردبیلی که بالجد مقدس بود، تعبیر بسیار زیبایی را تبیین میکرد و میگفت: انسان وقتی در صیام قرار گرفت، میخواهد بیان کند: پروردگارا! آن شیرینی کلام با تو، طعام حقیقی من است و اگر تو به افطار،امر نمیکردی، ای بسا دوست داشتم در همین حال گرسنگی و تشنگی در محضر مبارکت وارد شوم؛ یعنی جان به جان آفرین تسلیم کنم.
پس اولین مقام در باب معتکفین، این است که در اعتکاف، اتصال به حضرت حق را درک کنند و وقتی متصل شدند،با این که به ظاهر از اعتکاف هم بیرون میآیند، اما برای همیشه معتکف باشند.
معامله شیرین با خدا در اعتکاف!
عجب معامله شیرینی است که انسان، برای خدا شود و خدا هم برای انسان! خودش فرمود: خلقت الاشیاء لاجلک، همه اشیاء را برای تو قرار دادم، و خلقتک لاجلی، و تو را برای خودم، خلق کردم.
شیخ مفید فرمود: آقا جانم، امام زمان (عج) فرمودند: جدم امیرالمومنین (ع) به ذوالجلال و الاکرام عرضه داشت: خدایا! من اشیاء را که فرمودی: خلقت الاشیاء لاجلک، نمیخواهم؛ همانطور که من برای تو هستم و فرمودی: و خلقتک لاجلی، میخواهم تو هم برای من باشی، و انت لاجلی.
باید این طور باشیم. حد والای معرفت، این است. اگر اعتکاف نبود، اینها را بیان نمیکردم. اینها برای شماست و شما بهتر میفهمید. بعضیها میگویند: اینها سنگین است و نباید گفت: اما من میگویم: اتفاقاً جوانهای باصفای ما بهتر میفهمند.
لذا به خدا بگوییم: خدا! تو همه چیز را برای من قرار دادی، ولی من اینها را نمیخواهم، خودت را میخواهم. مگر تو من را نخواستی؟ یک دلیل این که من طرف تو نیامدم، این است که این اشیاء برای من شد و دست و پای مرا گرفت.
خدایا! همانطور که من برای تو هستم، کاری کن که تو هم برای من باشی، این اشیاء از اطراف من، کنده شوند، این دست و پا گیرها از من دور شوند،من اوج بگیرم، پرواز کنم، به سوی تو بیایم و تو را درک کنم.
در اعتکافتان،این را بخواهید. آن وقت ببینید چه حالی دارید و چه اعتکافی میشود. با اعتکافهای دیگرتان فرق میکند و پرواز میکنید. حرف زدنتان عوض میشود. دیگران میفهمند و میگویند: او چرا اینطور شده؟! او که این طور نبود! ولی نمیدانند در کجا این را به دست آوردید.
با این معاملهای که با خدا کردید، یک چیز دیگری میشوید. قلبتان، مرکز معرفت میشود. یک بسماللهالرحمنالرحیم میگویید و لب به سخن میگشایید، بعد میبینید چگونه درّ بیرون میریزد! چون دیگر بنده خدا شدید و همه چیزتان، خدایی شده است. زبان و چشمتان، خدایی میشود. نگاهتان،نافذ میشود و دیگران را عوض میکند. نه این که نعوذبالله نگاهتان شهوتی باشد. بلکه نگاهتان، ولیاللهی میشود. زبانتان، لسانالله،مثل لسان ولیالله میشود.
غبطه ملائکه و انبیاء به حال معتکفین!
به خدا قسم! اگر پرده بالا میرفت، میدیدیم که ملائکة الله دارند با غبطه به معتکفین نگاه میکنند و دور سر آنان میچرخند. از محل اعتکاف معتکفین، نور به آسمان بالا میرود. معتکفین، از مقربین هستند. معتکفین، تبرک عالم هستند، زمین را نورانی کردند و نفسشان شهر را امن کرده است. اگر این اعتکافها نبود،معلوم نیست چه می شد.
معتکفین، حالی دارند که خودشان هم خبر ندارند. به خدا قسم! انبیاء هم به این حال آنان غبطه میخورند. به جان آقا جانمان،خود مولا هم غبطه میخورند!
خدایا! به حق معتکفینت ...
خوش به سعادت معتکفین که بعد از این سه روز، با کولهباری پر از معنویت برمیگردند. در این ضیافتالله، و این مهمانی، چیزهایی به آنها میدهند.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی میفرمود: آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی آن عارف بزرگوار، قبل از ماه رجبالمرجب اگر میخواستند دعا کنند، به وجود مقدس آقا دعا میکردند، مثلاً میگفتند: خدایا! به حجتت ما را عاقبت به خیر بگردان. اما وقتی ماه رجب المرجب میشد، ایشان بیان میفرمودند: پروردگارا! به معتکفینت، ما را عاقبت به خیر بگردان و دعاهای دیگر را هم همین گونه بیان میکردند. لذا معلوم میشود به اهل اعتکاف چیزهایی میدهند. خوش به سعادتشان.
آنهایی که به اعتکاف نرفتند، باختند و عقب ماندند و به هر دلیل اسمشان را ننوشتند. چون اسم را باید آنها بنویسند. یک عده صورت ظاهر اسمهایشان را نوشتند، اما شب اعتکاف برایشان مشکلی پیش آمد و نرفتند.
اسم حقیقی را آقاجان مینویسد و امضای آقا را می خواهد؛ چون همه چیز باید به امضاء خلیفه خدا برسد. وقتی اسامی را دست آقا میدادند، آقا اسمهای معتکفین را تکتک دیدند، یعنی نگاه آن عینالله الناظره، به این اسامی افتاده و برای یک عده که کار خوبی کردند، یا دعای پدر و مادرشان بدرقه راهشان بوده و ... امضاء کردند.
لقمههای رحمت الهی برای مذنبین!
در «احادیث القدسیه» شیخ حر عاملی آمده که خود پروردگار عالم، ایامی را قرار میدهد که انسانها یأس نگیرند و این، پیشقدم شدن خود خداست. چون به بندگان باشد، نمیآیند لذا خودش سفره میاندازد، خودش طعام رحمت و مغفرت را میچیند و دست من و تو را هم میگیرد و گذرمان را بر این سفره و خوان کرم الهی میاندازد و ما را بر سر آن سفره و پای لقمههای رحمت مینشاند!
ماه رجب، ماه شعبان و ماه مبارک رمضان، از جمله این ایام هستند. اما پروردگار عالم به اینها بسنده نکرده است و در هفته هم، شب جمعه را به نام شب رحمت قرار داده است. به تعبیر آیتالله ادیب شب جمعه، لیلة الابواب است؛ یعنی خداوند تمام دربهای رحمت، مغفرت، جود، سخاء، کرم و ... را باز میکند، برای این که بندههایش بیایند. گرچه معمولش هم این است که خودش، بندگانش را میآورد.
لذا بیدلیل نیست که به حضرت داوود (ع) فرمود: «یَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ»؛ مذنبین را بشارت بده. معمولاً گناهکار را باید بترسانند، اما پروردگار عالم نمیخواهد در انسان، یأس به وجود آورد،برای همین، خودش هم دستش را میگیرد و بر سر این سفره مینشاند.