ماجرای بخشش ۱۰۰۰ دیناری امام حسین(ع) به اعرابی
*ماجرای هزار دیناری که امام به اعرابی بخشید
روزى یک اعرابى نزد امام حسین (ع) آمد و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا (ص) من پرداخت دیهاى کامل را ضمانت کردهام اما از اداى آن ناتوانم. با خود گفتم که از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا میکنم و از خاندان رسول الله کسى را بزرگوارتر و بخشندهتر نیافتم.
پس امام حسین به وى فرمود: «اى برادر عرب از تو سه پرسش میکنم اگر یکى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن دیه را به تو میدهم و اگر دو پرسش را جواب دادى دو ثلث آن را به تو میپردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ گفتى تمام مالى را که میخواهى به تو میدهم».
اعرابى عرض کرد: آیا کسى مانند تو که اهل علم و شرف است از چون منى میخواهد بپرسد؟
حضرت فرمود: «آرى. از جدّم رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود معروف به اندازه معرفت است»
اعرابى عرض کرد: آنچه میخواهى بپرس اگر پاسخ دادم (که هیچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت و لا قوة الا بالله.
امام (ع) پرسید: برترین اعمال چیست؟
اعرابى گفت: ایمان به خدا.
حضرت سؤال کرد: راه رهایى از نیستى و نابودى چیست؟
اعراى گفت: اعتماد به خداوند.
امام حسین (ع) پرسید: زینتدهنده انسان چیست؟
اعرابى گفت: علم همراه با حلم.
امام پرسید: اگر این نشد؟
اعرابى گفت: مال همراه با مروّت.
حضرت پرسید: اگر این نشد؟
اعرابى گفت: فقر همراه با صبر.
حضرت پرسید: اگر این نشد؟
اعرابى گفت: در این صورت صاعقهاى از آسمان بر او فرود آید و بسوزاندش که او سزاوار آن است.
آنگاه امام حسین (ع) خندید و کیسهاى که در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشترى خود را که نگین آن به دویست درهم میارزید، بدو بخشید و فرمود: «اى اعرابى این طلا را به طلبکارانت بده و انگشترى را به مصرف خود برسان».
اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: خدا داناتر است که رسالتش را در کجا نهد.
پی نوشت: (اعیان الشیعه - علامه سیدمحسن امین، ص40 - 29.)