فرجام گستاخى به کلام رسول خدا(ص)!
به همین مناسبت شمهای از کرامات امام عارفان و ساجدان به نقل از کتاب «جلوههای اعجاز معصومین(ع)» در ادامه میآید:
*معجزات اخلاقى امام سجاد(ع)
او بعد از پدرش بهترین مخلوقات خداوند از نظر علم و عمل بود، کوشش و عبادت و زهد و روش برخورد او با مردم همه معجزه و خارقالعاده بود، از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز مىخواند و جسم مبارکش به حدى ضعیف شده بود که باد مانند خوشه گندم او را حرکت مىداد و در عبادت به مرتبهاى نائل آمد که هیچ کس به آن نرسید، از شبزندهدارى، رنگ رخسار حضرت زرد شده بود و از گریستن چشمانش چنان گرم مىشد که گویا آتش گرفته باشد، پیشانىاش از سجده پینه بسته و بینىاش شکافته شده بود.
ساق و پاهاى حضرت از ایستادن در نماز شب ورم کرده بود، وقتى او را در این حالت دیدم گریستم، پدرم رو به من کرد و فرمود: فرزندم! قسمتى از کاغذهایى که عبادت على(ع) در آنها نوشته شده را بیاور، آنها را آوردم و به او دادم.
مقدارى از آن را خواند و کنار نهاد و فرمود: چه کسى قدرت دارد و مىتواند مانند على(ع) عبادت داشته باشد؟! همه اینها خارقالعاده و از کارهاى شگفت انگیز است.
امام صادق(ع) در مدح و ثناى امیر المؤمنین على(ع) مىفرماید: هرگز دو امر بر او عرضه نشد که در هر دو رضاى خدا باشد مگر اینکه آن امرى را که نسبت به دینش سختتر بود آن را اخذ مىکرد و چیزى بر پیامبر اکرم(ص) نازل نشد، مگر اینکه على(ع) را بخواند، به خاطر اطمینانى که به او داشت و کسى غیر از على طاقت تحمل علم رسول خدا(ص) را نداشت و عملش مانند عمل کسى که رو به بهشت و جهنم دارد که امید پاداش این و ترس از جزاى دیگرى دارد. از مال خود هزار بنده به خاطر رضاى خداوند آزاد کرد که همه آنان را از دسترنج و عرق پیشانى به دست آورده بود، در حالى که غذاى خانوادهاش روغن و سرکه و خرما بود و لباس او کرباسى بیش نبود که اگر چیزى از آستین دستش بیشتر مىآمد و بلندتر بود، با قیچى آن را مىبرید و کوتاه مىکرد و شبیهترین افراد از فرزندان و اهل بیتش به او در لباس و فقهش، على بن الحسین(امام سجاد) بود.
*پیشبینى صحیح
عمران بن على حلبى مىگوید: شنیدم که امام صادق(ع) فرمود: وقتى امام زینالعابدین(ع) را با اهل بیت پیامبر(ص) نزد یزید آوردند، آنان را در خرابهاى که دیوارهایش سست بود قرار دادند.
یکى از آنها گفت: ما را در این خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود.
یکى از نگهبانان این را شنید و به زبان قبطى گفت: اینها را بنگرید، مىترسند که دیوار بر سر آنها خراب شود و این بهتر است از آنکه فردا بیرون بیاورند و یکى بعد از دیگرى گردنشان را بزنند. امام سجاد(ع) فرمود: به اذن خدا هیچ یک از این دو نمىشود و همین طور هم شد.
*دلسوزى حیوانات نسبت به فرزندان خود
از صفار و ابوبصیر و او از عبدالعزیز روایت کرده است که گفت: همراه حضرت سجاد(ع) به مکه مىرفتیم، وقتى به «أبواء» مشرف شدیم، حضرت سواره بود و من پیاده، به گله گوسفندى برخوردیم. میش مادهاى از گله عقب مانده بود و بر سر برهاش سر و صدا مىکرد، وقتى برهاش بر مىخاست، میش هم صدا مىکرد تا بره به دنبال او بیاید.
حضرت فرمود: اى عبدالعزیز! آیا مىدانى این میش ماده به برهاش چه مىگوید؟ گفتم: نه به خدا! فرمود: آن میش مىگوید: به گلّه ملحق شو، چرا که خواهرت وقتى یک ساله بود، همین جا از گله جا ماند و گرگ او را درید.
*فرجام گستاخى به کلام رسول خدا(ص)
روزى امام سجاد(ع) فرمود: مرگ ناگهانى در حق مؤمن، تخفیف گناه است و در حق کافر غم و تأسف است و مؤمن، غسل دهنده و حملکنندهاش را مىشناسد، اگر خیرى نزد خداوند داشته باشد. به حملکنندگانش مىگوید: عجله کنید، ولى اگر غیر از این باشد، مىگوید: تأخیر کنند.
ضمرة بن سمره گفت: اگر این گونه باشد که تو مىگویى، پس من از تابوت مىپرم، خودش خندید و مردم را نیز خنداند.
حضرت فرمود: خدایا! ضمره، بر سخن رسول خدا(ص) خندید، و مردم را نیز خنداند، پس او را با تأسف بگیر، پس به مرگ ناگهانى مبتلا شد. بعد از آن، غلام ضمره نزد امام سجاد(ع) آمد و گفت: خدا تو را توفیق دهد، ضمره با مرگ ناگهانى مرد. به خدا سوگند صداى او را شنیدم که مانند زمان حیاتش، آن را مىشناختم، گفت: واى بر ضمرة بن سمره! تمام خویشانم از من جدا شدند و من به دار جحیم رفتم و آنجا اقامتگاه من است.
امام سجاد(ع) فرمود: الله اکبر! این جزاى کسى است که به سخن رسول خدا(ص) بخندد و بخنداند.