مقابله با استرس از دیدگاه قرآن و علم
راهکارهایی که در قرآن کریم برای مقابله با استرس اراده شده است به طور خلاصه شامل:در بررسی منابع علمی، به راهکارهای مثل تقویت مبانی دینی، معتدل بودن، خروج از محدودیت فردی، تقویت توانائیها و مهارت های سازگاری و انعطاف پذیری، معنویت انسان،نماز و نیایش، تحکیم روابط خانوادگی، که بخش هایی از راهکارهای قرآنی را شامل می شود، اشاره شده است.
تعریف استرس:
تعریف استرس آسان نیست، زیرا هر کس در مورد استرس به نوعی می اندیشد و آنرا به شکلی تعریف می کند:
استرس را می توان آثار منفی فشارها و حوادث زندگی دانست.
استرس فرسودگی بدنی یا عاطفی است که بر اثر مسائل و مشکلات واقعی یا ذهنی پدید می آید.
استرس به مجموعه واکنشهای عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش بینی نشده داخلی و خارجی اطلاق می گردد؛ بدین گونه که هرگاه تعادل داخلی یا خارجی از میان برود، استرس پدید می آید. [1]
دکتر هانس سلی HANS SELYE یکی از پیشتازان پژوهش در زمینه استرس، استرس را به عنوان پاسخ نامشخص بدن به هر گونه تقاضا نامیده است. [2]
1. استرس نوعی قطع رابطه و جدائی مشهود از منبع الهی مان است. واژه قابل تأمل در اینجا "مشهود" هست، چرا که مطابق احادیث و روایات بزرگان، ما هیچگاه از منبع الهی خود جدا نمی شویم، این ترس و خشم لا ینحل است که تصور این جدائی را می آفریند.
در فلسفه های شرقی استرس در واقع به نبود آرامش درونی اطلاق می شود.
در فرهنگ غرب استرس به عنوان از دست دادن کنترل تعریف می گردد.
2. از نظر روان شناسی استرس توسط محقق معروف ریچارد لازاروس به این صورت تعریف شده که: "استرس عبارت است از حالتی از تشویش که زمانیکه حوادث و یا مسئولیتها فراتر از توانائیهای تطابقی فرد باشند به وجود می آید. [3]
پاتو فیزیولوژی استرس:
وقتی انسان در برابر یک خطر حقیقی یا غیر حقیقی قرار می گیرد، بخشی از مغز، سیستم عصبی سمپاتیک را فعال می کند در نتیجه اپی نفرین، نور اپی نفرین (آدرنالین یا نور آدرنالین) و هورمون های دیگر به سرعت در بدن جاری شده، بدن را برای اقدام لازم آماده می سازد. به مرور زمان اگر در معرض استرس قرار گرفتن ادامه دار شود، نشانه های بیماری جسمانی تولید می کند و سبب تشدید بسیاری از بیماریها می شود.
علائم تنیدگی یا استرس:
اگر استرس از حدی فراتر نرود می تواند مثبت و مفید باشد، وقتی استرس مزمن یا شدید می شود بدن نمی تواند خود را با آن نطبیق دهد، اینجاست که استرس تولید پریشانی می کند و پریشانی همان مفهومی از استرس است که مد نظر ماست. در واقع همین فشار و پریشانی است که روی ذهن و جسم انسان تأثیرات ناخوشایند می گذارد. به عبارت دیگر شاید نکته اصلی در موقعیتهای تنش زا نیاز به انطباق و سازگاری مجددی است که برای فرد ضرورت پیدا می کند. بررسی های دکتر سوزان کوباسا روانشناس دانشگاه شیکاگو و جمعی دیگر نشان داد که بعضی ها در برابر استرس آسیب پذیری کمتری دارند این اشخاص می توانند در برابر استرس بیشتر و بهتر مقاومت کنند و به همین دلیل کمتر گرفتار بیماریهای با منشاء استرس می شوند.
درست همانطور که استرس روی بدن ما اثر می گذارد، روی احساس، اندیشه و رفتار ما نیز تأثیر می گذارد. وقتی با استرس روبرو می شویم، احساس تشویش ، درماندگی، کلافه شدن یا خشم می کنیم. استرس روی طرز اندیشه ما اثر گذاشته و در نتیجه تمرکز کردن، روشن اندیشی یا تصمیم گیری برایمان دشوار می شود. در شرایط استرس تغییر رفتار ممکن است دیده شود مثلاً خیلی ها در معرض استرس سیگار می کشند.
با شتاب زندگی استرس روی هم انباشته می شود، این سیکل، سیکل منفی استرس نامیده می شود. حادثه ایی که به لحاظ روانی یا جسمانی استرس آمیز یا تهدید کننده باشد می تواند تولید نشانه های جسمانی یا روانی کند. که اینها نیز به سهم خود بر شدت استرس ما می افزایند و به همین شکل دایره بسته استرس ادامه دار می شود؛ استرس نشانه های بیماری را تشدید می کند و نشانه های وخیم تر شده، به نوبه خود استرس را افزایش می دهد. پاره کردن سیکل استرس منفی می تواند دشوار باشد.
آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی، طرد، خشم و افسردگی می آفریند، که این احساسات به نوبه خود مشکلاتی مانند سردرد، ناراحتی معده، جوش و خارش پوست، بی خوابی، زخم معده، فشار خون بالا، بیماریهای قلبی و سکته مغزی بدنبال دارد.
علل و عوامل:
برخلاف تصور، فشار روانی همیشه شامل حوادث ناخوشایند نیست بلکه می تواند محصول موفقیتهایی خوشایند و مطلوب نیز باشد که سازگاری مجددی را در فرد مطالبه می کند.
دکتر هانس سیله، پدر تحقیقات جدید مربوط به فشار روانی تأکید کرده است که مقداری از فشار لازم است؛ او احساس می کند که فشار چاشنی زندگی را تولید می کند و پیشگیری کامل از عوامل فشار نه تنها غیر عملی می تواند باشد، بلکه خستگی و یکنواختی ایجاد می کند. [4] انسان معمولاً زمانی که دنیایش نظام یافته، قابل پیش بینی و یا دارای ثبات باشد احساس آرامش میکند.
هنگامی که تغییراتی پیش می آید، گرایشها و انتظارات بایستی تغییریابد و انتخابهای نوینی به وجود آید؛ پاسخ بدن به این تغییرات نوعی حالت آمادگی است که در مقابل خطر به وجود آمده و این پاسخ مستلزم انرژی است. در نتیجه زمانیکه افراد در زمانی کوتاه تغییر زیادی را تجربه می کنند مستعد تحلیل رفتن و ابتلاء به بیماری هستند.
عوامل چندی که در ایجاد استرس می توانند دخیل باشند عبارتند از: محیط پر سر و صدا، آلودگی هوا، فشارهای زمانی، خطرهای جانی، داشتن اوقات بیکاری کم، تقاضا های مربوط به کار، مباحثات زندگی، کار کردن با افراد عجول و تحت تنش، خواب و غذای غیرکافی، برخورد های زناشوئی، برخوردهای روانی، عدم تأمین اقتصادی، ارزیابی خود در سطح پائین، تغییرات مهم زندگی، ناتوانی در بیان احساسات، مواجهه با قدر نشناسی و...
برای بسیاری از مردم تنشها و فشارهای محدوده خانواده می توانند به همان شدت فشارهای محیط کار باشند. یک مطالعه نشان داد که 76% قربانیان حمله قلبی که در اطاق اورژانس دیده شده بود قبل از حمله قلبی دچار بحرانهای خانوادگی بوده اند، پس بحران های خانوادگی می توانند فشار آور باشند. این بحرانها می توانند شامل: مرگ همسر، طلاق، جدائی زن و شوهر، مرگ یکی از خویشان نزدیک، ازدواج، رفع اختلافات زناشوئی، جدال های خانگی، مزاحمت های منسوبین نزدیک زن و شوهر، مشکلات جنسی و...
محققی بنام لوشان نشان داد که 75% بیماران مبتلا به سرطان در مدت دو سال قبل از بیماری در آنها مرگ یکی از اعضاء نزدیک خانواده شان اتفاق افتاده بوده. [5] پس از دست دادن خویشان نزدیک نیز می تواند فشار روحی و فکری عمیق به وجود آورد.
جمع شدن نگرانی ها، دلواپسی ها و انتظار داشتن مصائبی که در حال فرا رسیدن هستند، وحشت از بیماری و کسالت و هزار و یک ترس دیگر اثر فوق العاده و روزافزونی دارد و این تأثیر مخصوصاً روی ضمیر باطن بیشتر است. اینها جلو فعالیت بهترین قسمت وجود ما را می گیرند، ریشه های آنها در ضمیر باطن ما زندگی می کنند و روی تندرستی ما اثر می گذارند و از کارائی و آرامش فکر و تعادل ما می کاهند.
"حرمت نفس کم" یکی دیگر از علل مهم استرس است. کمال طلبی، نداشتن اعتماد به نفس، اضطراب، حسادت، احساس بی لیاقتی، خشم و رفتارهای خصمانه اغلب ناشی از کمی حرمت نفس هستند. خوشبختانه از آنجا که حرمت نفس ریشه در وجود خود آدمی دارد او می تواند بر آن احاطه داشته و آنرا تحت کنترل خود در آورد. با توجه به سخنان کسانی که فاقد حرمت نفس هستند می توان دریافت که این عده مدام خود را دست کم گرفته و علت اصلی این امر که این افراد خود را حقیر می بینند این هست که آنها مدام در حال مقایسه خود با دیگرانند. حرمت نفس سالم به ما امکان می دهد به استقبال حوادث استرس آمیز زندگی برویم و مشکلات را موضوعی برای هماورد جوئی در نظر بگیریم و با آن طوری برخورد نکنیم که دایره منفی استرس را دوباره فعال کند. اگر حرمت نفس و روحیه مان ضعیف باشد، رفتاری که اتخاذ می کنیم اغلب غیر مؤثر خواهد بود.
حتی تغییرات جزئی می توانند روی حرمت نفس و توانائی ما در برخورد با استرس اثر بگذارد. می توانند ما را از شخصی ناتوان در برخورد با استرس به شخصی توانمند و مقاوم تبدیل سازند.
- عدم ارتباط با خدا:با مراجعه به متون مذهبی می توان به پاره ای از عوامل ایجاد کننده استرس برخورد که مهمترین آنها عبارتند از:
(وَ مَنْ أعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا) (کسی که از یاد من روی برگرداند، همانا در زندگی سخت و اضطراب بسر می برد) [6]
انسان فطرتاً در جستجوی معبود یکتای خود بوده، اگر از محبوب خود دور بیفتد و با او ارتباط پیدا نکند در اضطراب و ناراحتی بسر برده و هیچ رویدادی جایگزین آن نخواهد شد. انسان در ارتباط با خداوند هیچگاه احساس تنهایی نکرده و در سایه ارتباط با تمام اجزای خلقت و نشانه های خدا همه جا خدا را دیده و او را بزرگترین پشتیبان خود دانسته و همواره با او راز و نیاز می کند، و در سایه این ارتباط به امن ترین و آرام ترین مأمن روحی می تواند دست یابد.
- خودبینی و ظلم به خویشتن:
آدمی با انحراف از مسیر ارتباط با معبود خود و توجه صرف به او، به جاده خودبینی و توجه به خویشتن گام نهاده و با معطوف ساختن عواطف فطری به خویشتن، تصویری کاذب با احساس لذتی کاذب تر از حیات خود ساخته که موقتی بوده و با زوال آن موجبات تنیدگی و احساس پوچی برای او فراهم می گردد.
همچنین انسان امکان دارد خودش به نفس خود ظلم کند، یعنی با مسلط ساختن تفکرات و اراده های منفی و شیطانی به روح و روان خود زمینه پیدایش بحرانها و ناهنجاریهای روانی را در وجودش فراهم سازد.
- ترس و اضطراب:
اضطراب و نگرانی انسان از انگیزه های متضاد او منشأ می گیرند، چرا که انسان گاه خواسته ها و تمایلاتی دارد که در صورت تحقق یافتن ممکن است او را در معرض بازخواست دیگران قرار دهند و یا در او احساس گناه پدید آورده و پیامدهای ناراحت کننده ای بدنبال داشته باشند. ترس و اضطراب آرامش انسان را بر هم می زنند و موجبات استرس و تنیدگی او را فراهم می نمایند. عوامل ترس و اضطراب در جهان بسیارند از جمله این عوامل می توان به یک سری عوامل از دید تعالیم دینی اشاره کرد:
کفر و بی ایمانی - فراموشی یاد خدا - خود فراموشی - حرص و طمع - دلبستگی شدید به امکانات فردی و اجتماعی - بی توجهی به نماز - آرزوهای طولانی - نداشتن خوف خدا - عدم پیروی از امام زمان خود - دنیا طلبی و دلبستگی به آن - گناه، شرک، کفران نعمت - تحریف حقایق - نگرانی از مرگ - درشت نمائی حوادث - شتابزدگی - سطحی نگری - همجنس گرائی - شراب و قمار.
راهکارها:
آئین های آسمانی و خصوصاً اسلام رهنمودها و تعالیم خود را برای راهنمائی و نجات انسان در قالب آیات متبرکه ارائه نموده است. مراجعه به این تعالیم و عمل به این رهنمودها و آدمی را در جهت یافتن عواملی که موجبات استرس وی را فراهم می سازند و آشنائی با راهکارهای مقابله با آن یاری می نمایند. واضح است که پیش شرط اساسی در اثربخشی این راهبردها، همان عامل محوری دین یعنی معرفت و ایمان به خدا و التزام عملی به بندگی اوست، بنابراین می توان آنها را روشها و کوششهای مؤمنین در مواجهه و مقابله با استرس نیز نامید.
قرآن انسان مؤمنی را که در سایه تعالیم انسان ساز اسلام پرورش یافته، در برابر استرسهای گوناگون زندگی مصون می داند. انسانی که واقعیتهای جهان را درک کرده و در آثار الهی بیاندیشد، از بسیاری از آنچه که دیگران می هراسند نخواهد ترسید و حقایق را چنانکه هست خواهد دید و خواهد پذیرفت و انسانی که به مبدأ قدرت مطلقه وابسته بوده و هیچ نیروئی را به جز او مؤثر نمی داند از هیچ عاملی نمی هراسد. [7]
"آری کسی که در برابر خدای متعال تسلیم محض است و نیکوکار نیزهست، پاداش او نزد پروردگارش خواهد بود و این گونه افراد نه ترسی دارند و نه غمگین و اندوهناک خواهند شد." [8]
استفاده از باورهای مذهبی در تلاش برای فائق آمدن بر ترس تأثیر بسزائی خواهد داشت. بسیاری از مردم بر این باورند که با مراجعه به اعتقادات مذهبی بهتر می توانند با مشکلات زندگی کنار بیایند. ما قادر نیستیم این حقیقت را درک کنیم که ترس زاده اندیشه خود ماست، اندیشه و تصور خود ما ترس را می آفریند و تنها ما مسئول پیدایش این دیو آزار دهنده هستیم.
نفس نگرانی یعنی اینکه متحیر باشیم چیزی را که سعی می کنیم که به آن برسیم بدست خواهیم آورد یا خیر و این مانعی است بزرگ فرا راه موفقیت، زیرا ذهن ما قادر نیست در حال شک و تردید بطرز مؤثر به خلاقیت بپردازد. و بدون ایمان قادر نیستیم چیز با ارزشی را خلق کنیم.
همیشه از خود یک تصویر عالی حمل کنید، هیچ وقت به ذهن خود اجازه ندهید حتی برای یک لحظه درباره جزء معیوب و ناقص تان بیندیشید. بدانید که شما یک وجود الهی هستید یعنی قادرید در راه کمال گام بردارید. آنچه به حساب می آید قابل ترقی بودن است. آنچه به آن نیاز داریم، آن است که ضعفها را از لوح ضمیر خود محو و نابود کنیم. مادام که درباره نقصها فکر می کنیم، هرگز قادر نخواهیم بود به کمال دست یابیم از بین تمامی ادیان الهی، اسلام به عنوان کاملترین دین، جامع ترین برنامه زندگی را در تمامی ابعاد ارائه داده؛ پیامبر اکرم نیز قرآن را به عنوان معتبرترین سند تعالیم خود معرفی نموده است.
در قرآن کریم روش های مقابله با استرس عموماً در داخل سه مجموعه قرار می گیرند که عبارتند از:
1- روشهای شناختی
2- روشهای عاطفی - معنوی
3- روشهای رفتاری
- روشهای شناختی:
1- ایمان:
(الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)
کسانی که دلهایشان به نور ایمان روشن گردیده، در عالم جز خیر و صلاح و خوبی نمی بینند، و نظام هستی را نظام احسن می دانند؛ به گونه ای که اگر غیر از این باشد، خلل و ناهنجاری در جهان پدید می آید و این خاصیت ایمان است. کسانی که به مبانی غیبی و خداوند اعتقاد ندارند، دارای نوعی کمبود هستند که موجب عدم تعادل آنان میگردد. و عدم تعادل رنج به وجود می آورد. انسانی که با خدا ارتباط نداشته و با او انس نگرفته باشد، پیوسته خود را مضطرب، افسرده و تنها می یابد و پیوسته در رنج و عذاب است. افراد مؤمن هنگام مصیبت به این حقیقت توجه دارند که "ما مملوک خدائیم و بازگشت ما به سوی اوست." [9]
(مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) (هر که به خداوند یگانه ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، نه ترسی در وی هست و نه غمگین خواهد شد) [10]
(فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) (هرکه ایمان بیاورد و خویشتن را اصلاح کند نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.) [11]
فرد با ایمان هیچگاه خود را تنها و بی مددکار و غمخوار نمی بیند. علاوه بر این ایمان جلوی آرزوهای واقع نشدنی و غیر منطقی و به عبارتی جلوی آمال شیطانی را که آدمی را می فریبد و وقت و عمر او را تباه و نیروی خیال و فکر، وقت و فرصت او را بیهوده صرف میکند، می گیرد.
علاوه بر این چنانچه قبلاً نیز گفته شد یکی از عوامل ایجاد استرس ترس می باشد. با مراجعه به کتب متعددی که در رابطه با موضوع انواع استرسهای نوع بشر به رشته تحریر در آمده است، در میان راهکارهای بیشماری که برای مقابله و غلبه بر استرس و تنیدگی پیشنهاد گردیده می توان به راهکار بهره گیری از معنویت برخورد کرد. استفاده از باورهای اعتقادی می تواند نقش بسزائی در مواجهه با موقعیت های استرس زا داشته باشد. بسیاری از مردم بر این باورند که با مراجعه به اعتقادات مذهبی بهتر می توانند با مشکلات زندگی کنار بیایند. ما قادر نیستیم این حقیقت را درک کنیم که ترس زاده اندیشه خود ماست، اندیشه و تصور خود م اترس را می آفریند و تنها ما مسئول پیدایش این دیور آزار دهنده هستیم. ترس در خارج از اندیشه ما وجود ندارد، هیچ چیز نمی تواند روی ما اثر بگذارد، مگر اینکه در ذهنمان رخنه کرده باشد. این حقیقت در مورد حوادث زندگی نیز صادق است؛ هیچ نوع حادثه ایی قادر نیست در اذهان سالم ایجاد ترس کند. تنها موقعی حوادث روی ذهنمان اثر می گذارد که ما اجازه بدهیم یک چنین عملی صورت گیرد.
هیچ چیز نمی تواند کوچکترین اثری روی ما بگذارد، مگر اینکه اجازه بدهیم یک چنین چیزی در ذهنمان پرورش یابد. آنچه روی مغز ما دق الباب می کند، نمی تواند بدون اجازه ما وارد گردد، باید در را برویش باز کنیم و به او اجازه دخول دهیم و ما قدرت آنرا داریم که به آنچه دوست داریم اجازه دخول بدهیم. ترس یکی از بزرگترین موانع در برابر لیاقت و کارآئی است؛ ترس از احساس حقارت و شکست به نحوی در اندیشه می تواند نقش ببندد که آدمی در حال پیش بینی اتفاقی که میخواهد رخ دهد بیش از زمان رخ دادن واقعه رنج می برد.
حقیقت آن است که ما همه با منابع نامحدودی متصل هستیم و منابع قدرت بسیار وسیعی در اختیار ماست، منابعی که هرگز تمام نخواهد شد. آگاهی ما از یکی بودن با خدا، آگاهی از وحدت ما با اصل الهی، احساس هر نوع ترس را از بین می برد؛ ترس چیزی غیر از احساس ناتوانی در کلنجار رفتن با بحران غیره منتظره نیست. در صورتیکه ما به طور کامل احساس می کردیم که می توانیم از عهده هر نوع وضعی که پیش می آید بر آئیم، ترس از بین می رفت. ترس ناشی از بیچارگی و عدم آگاهی از این موضوع است که از منابع و ذخایر عظیم خود جدا افتاده ایم. چنانچه از این هدف دور افتیم، تقصیر از خود ماست؛ ما با چنین وضعی روبرو گشته ایم چون برده ترس شده ایم. به مجرد اینکه دریابیم که درون ما چیزی وجود دارد که غیر قابل نابودی و جاودان است و هیچ عاملی از خارج قادر نیست به آن صدمه بزند، یا به عبارت دیگر به محض اینکه دریابیم با خداوند یکتا یکی هستیم، در همان لحظه دیگر از هیچ چیز نخواهیم ترسید. و با از میان برداشتن ترس در واقع ما موفق به از میان برداشتن یکی از عوامل عمده و اصلی استرس در زندگیمان شده ایم و این جز در سایه ایمان و تقویت معنویت حاصل نگردیده است.
اصولاً آرامش برای مؤمن متحقق می گردد چون ایمان راستینش به خدا او را نسبت به کمک و حمایت و نظر لطف خدا امیدوار می سازد. و این احساس مؤمن که خدا همواره با اوست و به او کمک می کند ضامن استقرار احساس امنیت و آرامش در نفس اوست.(الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُهْتَدُونَ) (تنها آنهایی که ایمان به خدا آورده و آن را به عبادت هیچ معبود دیگری بجز خدا مخلوط نکرده اند سزاوار آرامش و طمأنینه هستند و تنها آنها به راه حق و خیر هدایت شدگانند) [12]
انسان فطرتاً به دنبال تکیه گاه فنا ناپذیر خود بوده و آنگاه که از روی خطا به امور ظاهری می پردازد چون این امور خواسته واقعی اش نیست، او را اقناع نکرده از تشویش و نگرانی نجات نمی دهد و او زمانی آرامش می یابد که به مطلوب و خواسته اساسی اش که همانا شناخت خداست، دست یابد.
(أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (تنها به یاد خدا دلها آرامش می یابد.) [13]
انسانی که اسلام معرفی می کند سعادتش را چیزی جز ارتباط با خدا و یاد او یعنی ایمان تأمین نمی کند و فاصله ای که این انسان با سعادت دارد، فقط به وسیله انس با پروردگار می تواند پر شود. ناکامی در زندگی امری اجتناب ناپذیر است و پیوسته برای بشر منشأ پریشانی می باشد. مؤمن با اعتقاد بر نظام آفرینش و ایمان و ایجاد تعادل بین قوای روحی و جسمی با اتکا به ایمانش، آرامش و رضایت خویش را تأمین می کند و در سایه ایمان حقایق را چنانکه هست دریافته دلش نورانی می شود و هیچ گونه تضاد و ناهماهنگی درونی او را آزار نمی دهد.
سازمان بهداشت جهانی آماری منتشر کرده که نشان می دهد آمار خودکشی در هشت کشور اروپایی مخصوصاً سوئیس که ما آنرا کشور نمونه خوشبختی می انگاریم بالاست. این است زندگی کسانی که ایمان خویش را به خدای دانا "رب العالمین" از دست داده اند. [14]
به طور کلی خاصیت ایمان به خدا این است یعنی آرامش و بهداشت روان، بی ایمانی نوعی کمبود است، که به نوبه خود عدم تعادل ایجاد کرده و رنج می آورد. در ایمان خاصیت تغییر و تبدیل وجود دارد که غم و رنج را به لذت و سرور تبدیل می کند.
ایمان به خدای متعال و پیروی از سیره رسول تنها راه رهایی انسان از اندوه و اضطراب است و منتهی به امنیت و سعادت انسان می شود. همچنانکه فقدان ایمان و عدم پیروی از روش الهی سرانجام به اندوه و اضطراب و بدبختی منجر خواهد شد.
هدف انسان کسب تقرب به خدا و معرفت اوست. اعتقاد به خدا مرتبه ای از ایمان را در قلب فرد ایجاد می کند که نحوه تفکر و شیوه زندگی او را متفاوت ساخته و برخورد او را با رویدادهای طبیعی تحول می بخشد و بدین ترتیب احساس آرامشی به فرد دست می دهد که دیگر هیچ عاملی موجب ترس، اندوه، اضطراب و تزلزل او نمی شود. انسان مؤمن برای حل مشکلات و حفظ آرامش خود به وعده های الهی امیدوار است و همین امید باعث می شود که مشکلات و حفظ آرامش خود به وعده های الهی امیدوار است و همین امید باعث می شود که مشکلات او را از پای نیانداخته، دچار اضطرا و اندوه نشده و در نتیجه کمتر مبتلا به آسیبهای جسمی ناشی از تنیدگی خواهد شد. خداوند نیز برای مشکلات او راه حل هایی فراهم می کند. [15]
"هر کس از خدا پروا کند، خدا برای او راه نجاتی فراهم می سازد و از جائی که حسابش را نمی کند به او روزی می رساند" [16]
2- بینش فرد:
(إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ) (خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود را تغییر دهند.) [17]
تغییر رفتار افراد مستلزم تغییر بینش و تفکرات درونی آنهاست. با تغییر افکار فرد در می یابیم که مشکلاتی که در گذشته سبب اضطراب او می شد، به آن اندازه که او تصور می کرده، حائز اهمیت نبوده و بدین طریق می آزمود که به جای فرار از مشکلات با تغییر دید خود نسبت به آنها از شدت اضطرابش کم گردد. آن هنگام که فرد در زندگی با مشکلات مواجه می گردد، نوع نگرش وی در سازگاری با آنها مؤثر است؛ با اجتناب ناپذیر دانستن مشکلات فرد خود را برای مقابله با آنها آماده می کند.
چنانچه تعالیم اسلامی نیز بر این مسئله تأکید دارد، مردم در زندگی دنیوی در پی آسایش کامل اند، اما این امر در آخرت حاصل خواهد شد، نه در دنیا. بعلاوه فرد با وقوف بر حکمت سختیها و باور به اینکه وجود فشارها بر تکامل فردی و اجتماعی او ضروریست، بهتر با آنها مقابله می نماید. [18]
"چه بسا امری را خوش نمی دارید، اما خداوند در آن مصلحت فراوان قرار داده است." [19]
3- توکل:
توکل باعث تقویت اراده و عدم تأثیر عوامل مخل روانی می شود و در نتیجه فرد با موفقیت به هدف خود رسیده و در هنگام شکست، چون معتقد است که خدا قادر است اسباب موفقیت انسانها را فراهم کند و هم اینکه مصالح آنها را بهتر از خودشان می داند، می پذیرد که شکست ظاهری به صلاح او بوده و در نتیجه از نظر روانی ضربه نخواهد خورد. با نزدیکی به قدرت مطلقه که مرحله ایی از تعالی و رشد است، انسان همه چیز را به او وا می گذارد و ضمن انجام همه وظایف خویش، در عین حال همه امور را به او تفویض می کند و لذا از هر پیشامدی خرسند است و اطمینان دارد که خدای مهربان هر آنچه را که صلاح اوست انجام خواهد داد.
(وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً) (و کسی که بر خدا توکل نماید، پس او وی را کفایت خواهد کرد، به درستی که خدای متعال امر خود را به انجام خواهد رسانید، که به تحقیق، خدا برای هر چیز اندازه مشخصی را معین و مقرر کرده است.) [20]
ناهماهنگی در رفتار مولود ناهماهنگی افکار و احساسات است که خود معلول آشفتگی روح است. (إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ) (چرا که شیطان بر کسانی که ایمان دارند و به پروردگارشان توکل می کنند تسلطی ندارد، تسلط او تنها بر کسانی است که شیطان را به سرپرستی خود برگزیده اند و آنان که نسبت به خدا شرک می ورزند.) [21]
این آیات نشان می دهد که تکیه بر دیوار مستحکم ایمان و توکل مانند مصونیت در برابر مشکلات و آسیب های روانی، سختی ها مصیبت ها و اضطراب هاست.
در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل توکل و توسل به خدا برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده که از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند می توانند مقابله های بعدی را تسهیل کنند بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد، سلامت ساز است. توکل می تواند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت موجب آرامش درونی فرد شود. باور به اینکه خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد.
ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60% متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ، توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری ویلتیز و کدیدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. [22]
4- اعتقاد به مقدّرات الهی:
در تعالیم اسلامی چنین اعتقادی از مراتب بالای ایمان شمرده می شود. (قُل لَّن یُصیبَنَا إِلَّا مَاکَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) و در جایی دیگر می فرماید: "جز آنچه خدا برای ما مقدر داشته، بما نمی رسد؛ او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها به او توکل کنند." [23]
این اعتقاد فرد را در مواجهه با سختیها یاری می کند. به عبارتی دیگر اعتقاد به حتمی بودن وقوع برخی رویدادها، فرد را از اظهار تأسف و سرزنش خود باز می دارد. رضای قلبی به حوادث حتی ممکن است، آنها را از نظر فرد خوشایند نماید و سازگاری فرد را با حوادث (مثل از دست دادن عزیزان) آسانتر کند.
5- اعتقاد به رزاقیت الهی:
مؤمن واقعی درباره رزق و روزی اصلاً ترس را نمی شناسد، زیرا عقیده دارد که تنها خداوند متعال روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است. (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ) (خداوند روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.) [24] مؤمن از فقر و تنگدستی نمی ترسد و اگر تقدیر خدا بر این باشد که روزی او کم باشد به خواست خدا راضی است.
6- اعتقاد به عدالت الهی:
اعتقاد به این اصل که خداوند عادل مطلق است. (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) (پروردگار ما آن کسی است که به هر موجودی آن بهره از خلقت داد که شایستگی آن را داشت و سپس آن را در راهی که باید برود راهنمایی کرد.)[25] این باور تأثیر بسیار زیادی در نگرش مثبت انسان به جهان به جای می گذارد و موجبات فراهم ساختن عمومی آرامش روانی فرد را سبب می گردد.
طبق تعالیم اسلامی خداوند خالق و محور هستی است، همه موجودات آفریده اویند و هر چه خیر و نیکی به افراد می رسد از جانب خداست؛ از این رو به نظر فرد مؤمن، وقوع حوادث براساس حکمت است و خالق این جهان به موجودات ستم نمی کند؛ خدا منشاء خیرات و خوبی هاست؛ جهان معنی دار است و انسان بی هدف آفریده نشده. است.
-روشهای عاطفی - معنوی:
1- یاد خدا:
انسان فطرتاً در جستجوی پروردگار به عنوان تکیه گاهی دائمی است، اما گاه با پرداختن به امور ظاهری و انحراف از مبداء اصلی به خواسته واقعی اش نرسیده و از تشویش و ناراحتی درون نجات نمی یابد. ولی انسان که اسلام معرفی می کند موجودی است که سعادتش را جز یاد خدا تأمین نمی کند.
"آنان که ایمان آورده اند و دلهاشان به یاد خدا آرام گیرد؛ آگاه باشید که تنها به یاد خدا دلها آرامش پیدا می کند." [26]
پیامبر می فرماید: ذکر خدا موجب شفای دلهاست.
مسلمان هنگام ذکر خدا احساس می کند که به خدا نزدیک بوده، تحت حمایت او قرار دارد و همین موجب برانگیختگی حس اعتماد به نفس، قدرت، امنیت و آرامش او می گردد. همه عبادات نوعی ذکر است که در آن مؤمن به حمد و ثنای خدا می پردازد. در هنگام درد و غم فرد نیازمند تسکین و آرامش است، یکی از حالاتی که به انسان آرامش می بخشد یاد خداست. علاوه بر این یاد خدا تأثیر دیگری هم دارد. در قرآن آمده: "هر کس از یاد خداوند روی برگرداند، زندگی اش تنگ خواهد شد" [27] یاد خدا فرد را از امیال استرس زا باز می دارد و سبب می شود فرد به جای توجه به لذات دنیوی به خدا توجه کند و در نتیجه حرکت در مسیر اصلی زندگی را برای او سخت و استرس زا نمی نماید. برعکس کسی که خدا را فراموش می کند، با دل بستن به دنیا و به دنبال رفاه بودن دائمی پیوسته در سختی و فشار است.
2- دعا:
برخی از پزشکان در بسیاری از موارد معتقدند که دعا در بهبودی حال بیمار مؤثر بوده و یکی از شیوه های مؤثر در معالجه بیماری است. انسان به هنگام سختی نیاز به پناه بردن به قدرتی ماوراء طبیعت دارد.
(وَ إِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً) (هنگامی که به انسان آسیبی رسد ما را در حالتهای مختلف، خوابیده، نشسته و ایستاده می خواند) [28].
دعا یکی از صور یاری خواستن از خداست که با آن فرد تکیه گاه پر قدرتی برای خود یافته و از نظر روانی تقویت می شود. دعا عبارت است از توجه به خدا، راز و نیاز کردن و ارتباط با او و اعراض از غیر او و استمداد از او. به سخن دیگر، دعا ارتباط روحی و معنوی، رو آوردن به آفریدگار عالم و ماورای ظواهر، اظهار عجز و عبودیت و درخواست نیاز از پیشگاه بی نیاز است. دعا و تضرع به درگاه خدا باعث کاهش شدت اضطراب می شود زیرا مؤمن می داند خدای متعال در قرآن کریم فرموده: (وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ) (پروردگار شما فرمود مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم) [29]
3- نماز:
نماز نوعی یاری جستن از خدا با آداب مخصوص است. با ایستادن به نماز و توجه صرف به خدا ذهن از توجه به فشارها و سختی ها دور شده و به آرامش می رسد (خاصیت آرام سازی نماز) و نیز با تقویت روح با نماز احساس آرامش به فرد دست داده، آداب نماز نحوه رسیدن به آرامش را به انسان آموخته و اذکار نماز نیز با یادآوری عظمت خدا "الله اکبر" و مدد جویی از خدا در همه امور (إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) در آرام سازی انسان نقش بسزایی دارد. انسان پس از نماز بلافاصله به ذکر و دعا می پردازد و این خود به تداوم حالت تمدد اعصاب و آرامش پس از نماز کمک میکند؛ با بازگو کردن مشکلات و ناراحتی ها و مددجوئی از خدا برای حل مشکلات در واقع منجر به رهایی از اضطراب و آرامش روانی می گردد.
به تعریف کورت گلداشتاین و روانپزشک آلمانی (1965 - 1878) خود شکوفایی، توانایی نیرومند ذاتی موجود در هر فرد می باشد که موجب شکوفا شدن است،داد های مثبت او می گردد. او معتقد بود که برای آن که انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین نحو ممکن کنار بیاید و چنانچه محیط و زندگی هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کردند، انسان باید سعی در بهبود روش مقابله خود با این قبیل مشکلات بنماید، تا بدین ترتیب به مرزهای خود شکوفایی نزدیک شود. همچنین به عقیده مزلو خودشکوفایی بالاترین و برترین نیاز انسان می باشد که پس از ارضاء نیازهای پایین تر مطرح می شود.
4- قرآن:
"اگر به مقررات و دستورهای اسلام عمل شود، زمین غیر از این زمین می گردد" [31] خداوند با عمل به رهنمودهای قرآن درهای برکات آسمان و زمین را بر مردم گشوده و ناآرامی، ناراحتی، تلخ کامی، ضدیت، نفاق و اضطراب از جامعه رخت برجسته و همه انسان ها در کمال رفاه و آسایش بسر می برند و هیچ اضطراب و تشویشی نخواهند داشت. همچنین در منابع اسلا