داستان های نماز...

کد خبر: 32676

وارث:  ابوبصیر گفت: بعد از در گذشت حضرت صادق علیه السّلام پیش ام حمیده رفتم تا او را در این مصیبت تسلیت بگویم. تا چمشمش به من افتاد شروع به گریه کرد من نیز از حال او به گریه افتادم آنگاه گفت: ابا محمد، اگر حضرت صادق علیه السّلام را هنگام مرگ مشاهده می کردی چیز عجیبی می دیدی.

در آن لحظات آخر چشم باز کرده فرمود: هر کس بین من و او خویشاوندی هست بگوئید بیاید همه را گرد من جمع کنید سفارشی دارم.

ام حمیده گفت: تمام خویشاوندان آن جناب را جمع کردیم، در این موقع امام صادق علیه السّلام نگاهی به آنها نموده فرمود: ( ان شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوة) شفاعت ما خانواده به آن کسی که نمازش را سبک شمارد نخواهد رسید.

 

 محاسن برقی، ج ۱ ، ص ۸۰