شهادت امام صادق علیه السلام+شعر و سبک

کد خبر: 38481
سبک و شعر شهادت امام صادق علیه السلام برگرفته از کتاب ولایت عشق تولیدی سازمان بسیج مداحان با صدای مداحان نخبه برای ذاکرین اهل بیت علیهم السلام منتشر شد.
وارث: ترک 01 ـ روضه[1]

درود خلق و خداوندگار بی‌همتا
به پیشگاه تو ای پیشوای مذهب ما
توئی که از سخنت گشته دین حق اِحیا
بنای عِلم تو چون کوه مانده پابرجا
به تیغ نطق تو اسلام دادِ دیگر داد
درخت نهضت خونین کربلا بَرداد
اگر قیام حسینی جهاد اکبر بود
جهاد علمی تو خود، قیام دیگر بود
که از دمت به تن و جان خصم، آذر بود
روان کفر و ضلالت برون ز پیکر بود
به دوستی تو مردودها همه مطلوب
به دشمنی تو منصورها همه مغلوب
زهی به مکتب علمت که نور ایمان داد
زُراره داد و ابوحمزه داد و حَمران داد
هشام داد و ابان داد و ابن نُعمان داد

رجال عِلم همه بنده‌ی حقیر توأند
فقیر علم و کمال ابوبَصیر توأند
اَلا به خلق و خدا از ازل مطاع و مطیع
اَلا به درد گنه تا ابد شِفا و شفیع
اَلا مقام تو برتر بسی ز وهم رفیع
من از تو دور و تو بی‌زائری کنار بقیع

به جای آن که نَهم رُخ به روی تربت تو

ز دور اشک بریزم به یاد غربت تو

امروز براش یه شییع جنازه گرفتن، اگر همراهش نبودن لااقل چهار هزار نفر تو تشییع جنازش شرکت کردن.. آی مدینه چرا دل شب کسی نبود برای تشییع زهرا. روز تشییع کردن با عظمت تشییع کردن، اما من بمیرم برا اون مادری که انقدر جوون بود، بچه هاش قدشون نمی رسید به تابوت، هفت، هشت سالگی یتیم شدن، وقتی اسم مدینه میاد بی یاد مادر نمیشه. اما مردم تشییع جنازه بی بی هم یه چند نفر که بهترین بندگان الهی بعد از انبیا و اوصیا بودن شرکت کردن، سلمان بود، مقداد بود ، ابوذر بود... من بمیرم برا اون آقایی که یک عده دهاتی دل شب اومدن می خوان جنازه ها رُ دفن کنن حیرون موندن، یه وقت دیدن یه آقای نقاب زده ای اومد، آی بنی اسدیا برید کنار، من این بدنا رُ میشناسم، این بدن بریره، اون بدن زهیره، اینکه دست نداره عابسه، اینکه اربا اربا شده داداشمه، این بدن، بدن پسر عموم قاسمه.. اما

گلی گم کرده ام میجویم او را

*************************

ترک 02ـ روضه[2]

باز هم نوبت مدینه شد و       در غمش باز کربلا می‌سوخت

باز در کوچه‌ی بنی هاشم     خانه‌ای بین شعله‌ها می‌سوخت

 

نیمه‌شب ریختند در خانه    مو سپیدی به ریسمان بستند

در آتش گرفته را اما    ناگهان روی کودکان بستند

 

نفسش بند آمده؛ نامرد!     در پی خود دوان‌دوان نبرش!

پیرمرد است می‌خورَد به زمین    بین کوچه کشان‌کشان نبرش...

 

شرم از سنّ و این محاسن کن    رحم کن حال کودکانش را

اینچنین رفتن و زمین خوردن   درد آورده استخوانش را

 

حق بده که به یاد او انداخت     گرد و خاکی که بر محاسن داشت

مادرش را که تا در مسجد     داغ بابا، عزای محسن داشت

 

حق بده که به یاد او انداخت    عرق سرد روی پیشانی‌ش

خون روی جبین جدّش را    عمه و رنج کوچه گردانی‌ش

 

حق بده که به یاد او انداخت   گیسوانش که خاک‌آلودست

گیسویی را که در دل گودال    غرق خون روی خاک‌ها بوده‌ست

************************

ترک 03 ـ  روضه[3]

کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می‌رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی‌امان در تنور می‌رفتم
 

روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
مُلک لاهوت را مراد تویی
آسمان‌ها مرید مذهب توست

 

علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم‌هایت طبیب و بیمارش
یک‌جهان جابر بن حیان است

 

باز هم در مدینه عاشق نیست

هیچ‌کس با شما موافق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچ‌کس با امام، صادق نیست!

 

تیره‌ای از تبار تاریکی
 آبروی مدینه را بردند
دست بسته، بدون عمامه
پابرهنه تو را کجا بردند

 

باز تکرار می‌شود در شهر
 قصه‌ی کوچه، خانه، آتش، در
وسط شعله پورِ ابراهیم 
 روضه می‌خواند؛ روضه‌ی مادر

چند روز از واقعه گذشته که آقا رُ به بزم شراب بردن، که به آقا جسارت کردن شمشیر برهنه رو سر آقا نگه داشتن، چند روز گذشته از حمله به خانه آقاتون، نیمه شب درخانه رُ آتش زدن به خانه حمله ور شدن. بعد چند روز میگه دیدم امام صادق نشسته زانو هاشُ بغل کرده داره های های گریه میکنه، سوال کردم آقا جان چند روز گذشته ناله تون تمومی نداره، آقا فرمود یاد یه منظره ای افتادم آرامشُ از من گرفت، وقتی به خون حمله کردن این بچه ها مثل بید می لرزیدن، از این حجره به اون حجره، تو این آتش می دویدن، یاد عصر عاشورا افتادم، بچه های حسین از این خیمه ی نیم سوخته به اون خیمه می دویدن، این دامنای عربی آتش گرفته بود، هی صدا می زدن حسین...

*********************
ترک 04 ـ روضه[4]

موسی بن جعفر میگه اومد تو حجره، بابام مسموم ، پیرمرده بالای شصت و پنج سال عمرشه، دیدم پاهای ضعیف ونحیفش، این انگوری که منصور به امام صادق داد، هر زهری با بدن ائمه ما یک کاری کرد، امام حسن بدنش کبود شد، امام باقر بدنش پُر از زخم شد، امام سجاد، بدنش متورم شد، امام رضا بی قرار شد هی خورد زمین، میگه این زهر با امام صادق کاری کرد گوشت و استخون امام رُ آب کرد، از این پیرمرد دیگه چیزی باقی نمونده بود.

 

نه رواقی نه گنبدی حتی     سنگ قبری، سر مزار تو نیست

غیر مشتی کبوتر خسته     خادمی، زائری کنار تو نیست

 

بغض‌هایم کجا دخیل شوند؟    پس ضریحت کجاست آقاجان؟

روضه‌خوانها چرا نمی‌خوانند    گریه‌ها بی‌صداست آقاجان

 

گنبدی نیست تا دلم بپردپابه‌پای کبوتران شما
کاش می‌شد که دانه‌ای گیرم       امشب از دست مهربان شما

حرفِ گلدسته را نباید زدتا حسودان شهر بسیارند
از شما خانواده، آقاجاندرمدینه همه طلبکارند

هم خانه ی زهرا رُ آتش زدن، هم خانه ی امام صادقُ آتیش زدن، اما فرق داره خونه ی مادر کجا خونه ی پسر کجا؟ اگر از خانه ی امام صادق آتش زبانه کشیده، امام صادق تنها بود، دیگه همسرش بین در و دیوار قرار نداشت. باباش علی رُ هم دست بسته بردن، امام صادق رُ هم دست بسته، اگه امام صادقُ بردن، دیگه کسی ممانعت نکرد، اما باباش علی رُ می بردن زهرا کمر بدن علی رُ گرفت، همه ی مدینه علی رُ می کشیدن، زهرا یه نفره حریف همه شد، امام صادقُ منصور برد تو قصر، به قصد جان امام شمشیر کشید، کربلا به قصد جان حسین شمشیر کشیدن، امام صادقُ با زهر کشتن اما کربلا کاشکی فقط یه بار شمشیر می کشیدن.
****************************

ترک 05 ـ روضه[5]

ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم

در دین و علم، این همه منصب نداشتیم

نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم

ذکر حسین‌جان به روی لب نداشتیم

آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است

از قال باقر[6] است و از این قال صادق است

 

شاگرد تو اگر چه که چندین هزار بود

از آن همه چه‌قدر برای تو یار بود؟

دردت یکی نبود غمت بی‌شمار بود

مثل علی همیشه به چشم تو خار بود

پس چاره‌ای به غیر صبوری نداشتی

بیش از سه، چار شیعه تنوری[7] نداشتی

 

خفاش‌های نیمه شب تار آمدند

تو در نماز و، در پی پیکار آمدند

مانند دزد از سر دیوار آمدند

این‌گونه در مدینه همه بار آمدند!

بر روی خاک از نفس افتاده می‌کشند
این‌ها ز زیر پای تو سجاده می‌کشند

در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت

آتش گرفته است دری در برابرت

اما نبود پشت در خانه همسرت

پیچیده است ناله‌ی ای وای مادرت...

**********************

ترک 06 ـ زمزمه[8]

درد غریبی کشیدن چه سخته      آتیش توی خونه دیدن چه سخته

از من دیگه سنّ و سالی گذشته      پای برهنه دویدن چه سخته

آه یه روز دست من رُ می‌بندن

آه یه روزم به حالم می‌خندن

 

من که به درد دو عالم طبیبم     حتی تو شهر خودم هم غریبم

هر چی که روضه تو خونه‌م گرفتم    آخر همین‌جا همه‌ش شد نصیبم

آه در خونمُ با لگد زد

آه چقد بی‌حیا حرف بد زد

وقتی اومد تو کاخ منصور ملعون آقا، وقتی شمشیرُ دیگه رها کرد از دستش افتاد، اومد آقا رُ بغل گرفت، احترام کرد، گفت چیکار می تونم براتون بکنم؟ آقا فرمود دوتا خواسته دارم،. بعد از آتش سوزی اومدن ، آقا فرمود سخت بود می دیدم زن و بچه از این حجره به اون حجره می دویدن، اما این لحظه برای شما سخت گذشت یا اون لحظه ای که جد غریبت نفسی براش نمونده بود، میگه نانجیب اومد گفت حسین تو هنوز زنده ای؟ ببین دارن میرن خیمه ها تو آتیش بزنن، دارن خیمه ها تو غارت می کنن، میگن ارباب به یه نیزه شکسته تکیه داد، همه ی جانشُ جمع کرد، یه مقدار خودشُ از رو خاک ها جمع کرد، فرمود اول بیاد کار حسینُ تموم کنید

**********************

 

 

ترک 07 ـ زمینه [9]

من و اشکی مثل بارون    من و چشمی مثل دریا

من و این دستای بسته   شبیه دستای مولا

تو کوچه غم مولا رُ دیدم    کبودِ روی زهرا رُ دیدم

تو آتیش در و دیوارُ دیدم

غریبم غریبم ای خدا

 

منُ از خونه بردن شبونه     پیش چشم گریونِ اهل خونه

زدن رو بالم مثه بال زینب  تازیونه

تو کوچه غم مولا رُ دیدم    کبودِ روی زهرا رُ دیدم

تو آتیش در و دیوارُ دیدم

غریبم غریبم ای خدا

 

در خونه شعله‌ور بود   پیش چشمای تَر من

تازه فهمیدم تو آتیش    چی کشیده مادر من

نذاشتن که بردارم عبامُ    نذاشتن ببوسم بچه‌هامُ

نذاشتن که تر کنم لبامُ

حیا از موی سپیدم نکردن     حیا از روی خاتم نکردن

منُ بردن اما شعله‌ها رُ    کم نکردن

غریبم غریبم ای خدا

 

دویدم مثل رقیه          با قد خم نیمه‌ی شب

همش زیر لب می‌گفتم   امون از غم‌های زینب

امون از گلوی خشک و خنجر     امون از نگاه تلخ لشکر

امون از لب گودال و مادر

جلوی چشم مادر افتاد     مگه این روضه‌ها می‌ره از یاد؟

همه دور جسمش آب می‌خوردن     تشنه جون داد...

حسین وای حسینم وا حسین

***********************

 

 

ترک 08 ـ زمینه[10]

دلیل خون‌گریه‌هات روضه ی شقایق     بمیره عالم برات یا امام صادق

حرمتش رُ شکستن    پیش اهل و عیالش

حرمت خاندان و    حرمت سنّ و سالش

توی دود و آتیش می‌سوخت     تموم خونه سر تا سر

پسر علی اشک می‌ریخت    با ناله‌ی مادر مادر

دلیل خون‌گریه‌هات روضه‌ی شقایق     بمیره عالم برات یا امام صادق

 

 

کوچه‌های مدینه    مثل غوغای محشر

باز دوباره طنابه     روی دستای حیدر

می‌کشوننش نامردا     تا که نفسش می‌گیره

تا روی زمین می‌افته    تازیونه بالا می‌ره

تموم هستی فدات ای امام عاشق       بمیره عالم برات یا امام صادق

 

خسته و پا برهنه    می‌دوه پشت مرکب

پای رفتن نداره   بی‌رمق مثل زینب

با یه قدمش می‌سوخت و   با یه قدم از حال می‌رفت

انگاری دوباره زینب    به طرف گودال می‌رفت

شفیع این گریه‌ها خواهر حسینه     تموم دنیای ما گریه بر حسینه

*************************

ترک 09 ـ زمینه[11]

دلم خونه از زمونه    که دشمن اومد شبونه

پیاده من، او سواره   شدم تو کوچه روونه

به یاد غربت مادر   چشام اشک می‌بارید

جلو چشماش علی رُ بردنُ مادر می‌دید

من صادقم نسلم حیدریه     من غربتم ارث مادریه

 

 

 

 

شب تاره بی‌ستاره    در خونه پُرشراره

مدینه آتیش آورده   در این خونه دوباره

بیاد ردّ خونی که روی خاکا افتاد

گل یاسی که توی کوچه‌ها از پا افتاد

یا فاطمه ذکر آخرمه   روی سرم دست مادرمه

 

با این حالم سنّ و سالم   شده زخمی پَر و بالم

نداره دشمنم رحمی   به حال اهل و عیالم

به یاد خیمه‌هایی که هنوزم می‌سوزه

دلم امشب مثه ماه محرم می‌سوزه

من راوی روضه‌های حسین    من زائر کربلای حسین

*****************************

ترک 10 ـ زمینه[12]

می‌گیره شعله زبونه         می‌ریزن باز توی خونه

می‌کشن رو خاک کوچه     پیرمردی رُ شبونه

شبیه حرمت اون    در خونه شکسته

دوباره کوچه‌ی مدینه   دوباره دست بسته

اونی‌که رو خاکِ امامه

آقا رُ بردن بی‌عمامه

آه و واویلا وامصیبت

 

مرد تنهای مدینه    تو کوچه از پا می‌شینه

روضه‌های مادرش رُ    رو به روش داره می‌بینه

داره می‌سوزه هیزم    خونه شده پُر از دود

وقتی درُ آتیش زدن          فاطمه پشت در بود

می‌پیچه با صوت حزینی

صدای "یافضه خذینی"

آه و واویلا وامصیبت

 

چقدر روضه تو آتیش    می‌گذره از تو خیالت

خدا رُ شکر که نسوخته   کسی از اهل و عیالت

اگه شده جسارت          کسی نرفت اسارت

خدا رُ شکر گوشواره‌ای    نشده اینجا غارت

می‌خونه با قد خمیده

خدایا زینب چی کشیده

***********************

ترک 11 ـ زمینه[13]

خوبه اگه خونه‌ای آتیش گرفت بچه‌هاش نبینن      خوبه اگه باغبونُ می‌زدن غنچه‌هاش نبینن

خوبه اگه آقایی که گریه کرد دشمناش نبینن

بچه شیعه‌ها آقاتونُ بردن             بچه شیعه‌ها حقشُ خوردن

بچه شیعه‌ها هرچی بلا ست سرش آوردن

با دست بسته، پای برهنه     از بین خونه بیرون کشوندن

هم بی‌عبا و هم بی‌عمامه        این پیر مردُ هی می‌دووندن

ذکر لب این آقا وای وای وای مادر    می‌خونه بین شعله‌ها وای ای وای مادر

 

خوبه به حال یه غریبه ابرای آسمون ببارن        خوبه اگه عزیزی اسیر می‌شه با طناب نیارن

خوبه به یه پیرمرد مو سفید احترام بذارن

بچه شیعه‌ها کمک بیارید            بچه شیعه‌ها برید نذارید

بچه شیعه‌ها بدونِ آقا بی‌کس و کارید

هیچ کس نبود که بگه نامردا          این آقایی که دل بی‌قراره

قدش خمیده‌ست محنت کشیده‌ست        برا دویدن نفس نداره

ذکر لب این آقا وای وای وای مادر       می‌خونه بین کوچه‌ها وای ای وای مادر

 

خوبه اگه کسی دست و پا می‌زد خواهرش نبینه        خوبه اگه کسی افتاده زمین دخترش نبینه

خوبه اگه یکی داره جون می‌ده مادرش نبینه

نامسلمونا چقد زیادید            نامسلمونا چی شده شادید

نامسلمونا تشنه بود اما آب ندادید

اشکای خواهر داره شبیه            شبنم به روی گونه می‌شینه

وای از زمونی که صحنه‌ها رُ      از کنج گودال مادر می‌بینه

ذکر لب این آقا وای وای وای زینب     می‌خونه زیر دست و پا وای وای وای زینب

******************************

 

[1]. با نوای: حاج سعید حدادیان

[2]. با نوای: حاج محمود کریمی

[3]. با نوای: حاج مهدی سلحشور

[4]. با نوای: حاج سیدمهدی میرداماد

[5]. با نوای: حاج سید مجید بنی‌فاطمه

[6]. مصراع، ضعف تألیف دارد؛ با هدف رعایت وزن، زبان شعر زیر پا گذاشته شده و در ترکیب عربی، تصرف صورت گرفته است!

[7]. شیعه تنوری، هم سخیف است هم ایراد زبانی دارد؛ مقصود شاعر"شیعه‌ی تنوری"است!

[8]. با نوای: حاج محمدرضا طاهری

[9]. با نوای: حاج حسین سازور

[10]. با نوای: حاج محمود کریمی

[11]. با نوای: حاج محمود کریمی

[12]. با نوای: حاج محمدرضا طاهری

[13]. بانوای: حاج مهدی مختاری

منبع: بسیج مداحان

/1102001307