شور و شعور در یاران کربلایی امام حسین علیه السلام
وارث : اصحاب فدایی امام حسین علیه السلام همگی در نهایت شور و احساسات پاک و عمیق انسانی خویش بودند. و این را در عمل با جانفشانی و نثار خون خود در راه امام حسین علیه السلام نشان دادند؛ از سوی دیگر اینان در نهایت شعور بودند؛ زیرا که این راه را با چشمانی کاملا باز انتخاب کردند.
حضرت ابا عبدالله علیه السلام نیز از همان ابتدای راه به همه همراهان گوش زد نمود که پایان این حرکت کشته شدن است. تا اگر کسی به طمع رسیدن به پست و مقام دنیایی با امام همراه شده تکلیف خود را بداند و از ادامه راه منصرف شود.
حضرت در هنگام خروج از مکه بسوی کربلا در خطبه ای کوتاه ضمن اشاره به شهادت خود در کربلا به کسانی که در محضر ایشان بودند چنین فرمودند:
«من كان باذلا فینا مهجته، و موطّنا على لقاء اللَّه نفسه فلیرحل معنا فانّى راحل مصبحا ان شاء اللَّه تعالى.»(1)
فرزند امیر المۆمنین علیه السّلام این گفتار كوتاه اما آتشین و جانبخش را در عصر هفتم ذى الحجّه ایراد فرمود و سرانجام كار خویش را بىپرده بیان داشت. این خبر با سرعت در همه جا انتشار یافت و همگان از تصمیم امام حسین علیه السّلام كه چیزى جز یك انقلاب خونین و استقبال از خطر مرگ نیست با خبر شدند.(2)
و همین انتخاب مردن در کنار حجت خدا و بهترین انسان روی زمین در آن روز عاقلانه ترین انتخاب است. که سعادت جاودان اخروی را در پیش خواهد داشت. بنابراین شعور عاشورایان در انتخاب کربلایی شدن بود و شورشان در کربلا بخصوص در روز عاشورا که اوج شور و احساسات و عواطف در میان لشکر حق و حقیقت موج می زد.
در اینجا تنها به چند نمونه از شور و شعور عاشورایی اشاره می شود.
شعور یاران کربلایی
الف. حضرت عباس بن علی علیهماالسلام: شعور در رفتار و گفتار فرزند امیر المۆمنین علیه السلام موج می زند. از اینکه وی از مدینه که ابتدای حرکت امام حسین علیه السلام است همراه امام بود تا آخرین لحظات عصر عاشورا؛ اینکه امان نامه دشمن را با صلابت تمام رد کرد و عملا اجازه نداد حتی برادرانش نسبت به امان نامه فکر کنند.(3) اینکه شب عاشورا اولین کسی بود که اعلان وفاداری به ساحت مقدس امام زمانش کرد.(4) اینکه در روز عاشورا قبل از رفتن به میدان در خطبه ای از برادرش در برابر خیل لشکر دشمن به دفاع پرداخت.
ب. نافع ابن هلال بجلی: نافع در شب عاشورا امام را همراهی می کرد تا آسیبی از سوی دشمن به حضرت نرسد. امام حسین علیه السلام به او رو کرد و فرمود: «ألا تسلك بین هذین الجبلین فی جوف اللیل و تنجو بنفسك؟»(5)؛ آیا دوست داری خود را میان این دو کوه در تاریکی شب پنهان کنی و جان خود را نجات دهی؟
نافع تا این سخن را شنید خودش را بر روی پای امام انداخت و شروع کرد به بوسیدن قدم های نازنین حضرت؛ و عرضه داشت مادرم به عزایم اگر چنین کنم!
ج. مسلم بن عوسجه: گفتهاند: وقتى مسلم بن عوسجه روى زمین افتاد، امام حسین علیه السّلام به اتفاق حبیب، بالین او آمدند.
حبیب گفت: مسلم! شهادت تو بر من دشوار است، تو را به بهشت مژده مىدهم.
مسلم با صدایى آرام در پاسخ حبیب گفت: خداوند تو را مژده خیر دهد.
حبیب در پاسخ مسلم گفت: اگر نمىدانستم كه در پى تو خواهم آمد و ساعتى دیگر به تو ملحق خواهم شد، دوست داشتم به كلیه وصیّتهایت در امورى كه مربوط به دین و خویشاوندان، برایت ارزش و اهمیّت دارد، آن گونه كه در شأن تو است، عمل نمایم.
مسلم به حبیب گفت: به تو سفارش مىكنم از این مرد [و اشاره به امام حسین علیه السّلام كرد] دست برندارى و در ركابش جان نثارى كنى.
حبیب گفت: به خداى كعبه سوگند! همین گونه عمل خواهم كرد.(6)
شور یاران کربلایی
الف. سعید بن عبدالله:
- شور در کلام سعید: به گفته ابو مخنف امام حسین علیه السّلام در شب دهم محرم براى یاران خود خطابهاى ایراد كرد و فرمود: «و هذا اللیل قد غشیكم ...» نخست اعضاى خاندان او بپاخاستند و سخن گفتند. سپس سعید بن عبد اللّه برخاست و گفت: به خدا سوگند! ما دست از یارى تو بر نخواهیم داشت تا در پیشگاه خداوند ثابت كنیم كه حق پیامبر صلی الله علیه و آله را درباره تو مراعات كردهایم. به خدا! اگر بدانم هفتاد بار كشته مىشوم و بدنم را آتش زده و خاكسترم را بر باد مىدهند، باز هم هرگز دست از یارى تو بر نخواهم داشت و پس از هر بار زنده شدن به یارىات مىشتابم، در صورتى كه مىدانم تنها یك بار كشته مىشوم و پس از آن، نعمت بىپایان خدا نصیبم خواهد شد.(7)
- شور در عمل سعید: امام حسین علیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبد اللَّه فرمود: شما در جلو من قرار بگیرید تا نماز ظهر را بخوانم. آنان در جلو آن بزرگوار ماندند تا آن حضرت با نصفى از اصحاب خود نماز خوف خواندند. روایت شده: سعید بن عبد اللَّه حنفى در جلو امام حسین علیه السلام قرار گرفت آنچه كه امام حسین علیه السلام به طرف چپ و راست حركت می كرد او در مقابل آن حضرت بود. دشمنان او را هدف تیر قرار دادند و به قدرى تیر بارانش نمودند كه در روى زمین سقوط كرد و گفت: بار خدایا! این گروه را نظیر قوم عاد و ثمود لعنت كن. پروردگارا! سلام مرا به رسول خود برسان و آن حضرت را از درد این همه زخم و جراحاتى كه بر من وارد شده آگاه كن. زیرا منظور من از این عمل نصرت ذریه پیامبر تو می باشد.
وى پس از این جریان شهید شد، رحمت و رضوان خدا بر او باد. پس از شهادت وى تعداد 13 تیر در جسد مباركش یافتند، غیر از زخم شمشیر و نیزههائى كه در بدنش بود.(8)
ب. محمد بن بشر حضرمی: در آن شب به محمّد بن بشر حضرمى گفتند: پسر تو را در سر حدّ رى اسیر كردند، گفت: عوض جان او و جان خود را هر دو از آفریننده جانها مىخواهم، چون حضرت این سخن را شنید فرمود: خدا تو را رحمت كند، من تو را مرخّص مىگردانم كه بروى و فرزند خود را از قید اسیرى رها كنى، آن سعادتمند گفت: درندگان مرا بدرند اگر از تو جدا شوم، پس حضرت پنج جامه به او عطا فرمود به هزار درهم مىارزید و فرمود: اینها را براى رهائى فرزند خود بفرست.(9)
پی نوشت:
1) ابن طاووس، على بن موسى - محمدى اشتهاردى، محمد، غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، 1جلد، نشر مطهر - تهران، چاپ: اول، 1377ش، ص 86.
2) هاشمى نژاد، درسى كه حسین علیه السلام به انسانها آموخت، ، ص 164 .
3) .شیخ مفید، الارشاد، قم:كنگره شیخ مفید، چاپ: اوّل،1413 ق، ج 2، ص 89.
4) شیخ محمد بن طاهر سماوى، ابصار العین فی اصحاب الحسین، قم: دانشگاه شهید محلاتى،چاپ اول، 1419 ق، ص 60 .
5) سید عبدالرزاق المقرم، مقتل الحسین علیه السلام ، بیروت: مۆسسة الخرسان للمطبوعات، سال چاپ: 1426 ق- 2007 م، ص 226
6) سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین، مترجم: عباس جلالی، قم: زائر، چاپ اول، 1381 ش، ص 132.
7) سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین، ص 264 .
8) علامه مجلسى / مترجم محمدجواد نجفى،زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ، ترجمه بحار الأنوار، تهران: اسلامیة، چاپ: سوم، 1364 ش، ،ص35-36.
9) جلاء العیون، المجلسی، قم: سرور، چاپ نهم، 1382 ش، ص 651.