شعری که امروز حاج منصور ارضی درحسینیه صنف لباس فروش خواند+صوت

مناجات با حضرت حجت اروحنا فدا:

من بال و پر شکسته ام آقا پَرَم بده

آقا بیا و بال و پرِ دیگرم بده

بار دگر غلامی ما را قبول کن

ارباب من سِله از مادرم بده

راضی شو از گدا و بیا آبرو بخر

با لطف خود عنایتی از یاورت بده

با یک نظر طبابت صدها بلا کنی

پس ای طبیب پا و دل مضطرم بده

گریه میان روضه به ما چشم دل دهد

اینک بصیرتی تو به چشک تَرَم بده

خواهم تمام عمر که شَوَم پیش مرگ تو

بهر سپر شدن به ولایت سَرَم بده

ایمان نینوایی ما را زیاد کن

از خیمه حسین کمی باورم بده

بر عاقبت به خیری خود می کنم دعا

با مرگ سرخ زندگی برترم بده

این امتحان سخت که دارم به پیش رو

آمادگی روز و شب آخرم بده

اشعار روضه ابی عبدالله در کوفه:

از بس شبیه فاطمه رویش کبود بود

گفت ای حسین ضاربت آیا یهود بود؟

پیشانی ات شکسته و تغییر کرده است

اصلا کسی نگفت که جای سجود بود

آقا محاسن تو که خاکستری نبود!

این صورتِ قشنگِ تو کِی رنگ دود بود؟

من بارها از آن سویِ دروازه تا کنون

دیدم سَرَت ز روی نیزه به حال صعود بود

با اینکه جای جای سرِ تو شکسته است

مانند ماه روی تو وقت ورود بود

پشت سَرَت کمی سرِ نیزه برون زده (سبحان الله)

بالا سرت چرا اثری از عمود بود

قرآن بخوان که قافله دلتنگ صوت توست

آیات تو همیشه به گوشم سرود بود

خواندی ز کهف آیه ای اما برای من

این آیه ها کشنده تر از درد هود بود

رحمی به دخترت که چنین ناله می کند

بابا یتیم گشتن طفل تو زود بود

بابا نامِ تو بردم و عدویت تازیانه زد

نامی که مایه صلوات و درود بود

دستی که زد به فاطمه سیلی دوباره زد

آری به جان فاطمه دست یهود بود

/ص101