گوش کن!! نالهها بلند شده
خشکسالی گرفته دنیا را
دشتها بیقرار بارانند
تپه ها...رودها...و ماهیها
همه چشم انتظار بارانند
ظلم ، مانند آفتی مرموز
بر تن و جان باغ افتاده
آتش بی عدالتی عمریست
جای خود را به ابرها داده
به خروش آمدند دریاها
چهره دشت را گرفته غبار
قرنها، آفتاب پنهان است
در پس ابرهای تیره و تار
دردهای زمانه بسیارند
درد جنگ و جهالت و ظلمت
درد فقر و شکنجه و بیداد
درد بیسرپناهی و غربت
من و تو با همه تفاوتها
درد و اندوه مشترک داریم
از زمین و زمانه دلگیریم
به زمین و زمانه شک داریم
فرقمان گاه فرق آیین است
گاه در مذهب و نژاد و رنگ
مثل هم از ستمگران بیزار
مثل هم رنجیده و دلتنگ
مثل من... مثل تو ...فراوانند
هم مسیحی و شیعه ...هم هندو
همه چشم انتظار یک منجی
سنّیان و یهودیان... تائو
همه مومن به او که میآید
روزی از روزهای فروردین
او که نامش بهار و باران است
کنیهاش آفتاب و الیاسین
نام او در مذاهب دنیا
سوشیانس است و ماشیع... خسرو
در کتاب براهمه منصور
در کتاب ریگ ودا ...ویشنو
کاسه صبرآسمان لبریز
رنجها در جهان شبیه هم است
ما اگر درد مشترک داریم
آرزوهایمان شبیه هم است
همه یک روز جمعه میبینیم
که شده صلح در جهان حاکم
و برای همیشه خشکیده است
ریشه ظلم...ریشه ظالم
گوش کن!! نالهها بلند شده
شب، جهان را گرفته ...تاریک است
با وجود سیاهی و ظلمت
مطمئن باش صبح نزدیک است
/1102001307