اوضاع علمی عصر امام محمد باقر علیه السلام

کد خبر: 51561
وارث:  سالهای (94 تا 114 ه . ق) زمان آغاز مشربهای فقهی و اوج گیری روایت حدیث در رابطه با تفسیر است . از علمای اهل سنت افرادی مثل زهری، مکحول، قتاده، هشام بن عروه و ... در زمینه نقل حدیث و ارایه فتوی فعالیت می کردند و البته وابستگی اشخاصی مثل زهری، ابراهیم نخعی، ابوالزناد، رجاء ابن حیوة و ... به دستگاه حکومتی، ضرورت پرداختن امام علیه السلام به سنت واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله را روشن می کردامام باقر علیه السلام به خوبی این خطر را احساس می کرد، در نامه ای به سعد الخیر، می فرماید: «فاعرف اشباه الاحبار والرهبان الذین ساروا بکتمان الکتاب وتحریفه فما ربحت تجارتهم وما کانوا مهتدین(6) همانند احبار و رهبانها را بشناس . آنان که کتاب خدا را از مردم کتمان و تحریف کرده و [با تمام این احوال] سودی از کارشان نبرده و هدایت نشده بودند

در این دوره اساسا فقه نزد اهل سنت وارد مرحله تدوین خود شد . فروکش کردن تنشهای سیاسی پس از حادثه کربلا و شکست ابن زبیر و یک پارچه شدن حاکمیت بنی امیه بسیاری از علماء را از صحنه سیاست دور کرد و آنان به حوزه های دیگر مانند درس و حدیث روی آوردند . فرمان تدوین حدیث توسط عمر بن عبدالعزیز، در سال 100 ه . ق به ابوبکر بن حزم، (7) بهترین شاهد بر تکاپوی فرهنگی اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر علیه السلام است . پیش از آن، فقه و حدیث در جامعه مورد بی اعتنایی کامل قرار گرفته بود و بی خبری مردم زمانی به اوج خود رسید که فتوحات اسلامی آغاز شد . در طول نیمه دوم قرن اول هجری، حتی مردم کیفیت اقامه نماز و حج را نیز نمی دانستند(8)

اقدامات امام باقر علیه السلام

در برابر یک دوره خاموش فقه و حدیث و خیزش علمی اهل سنت در مرحله بعد، امام باقر علیه السلام به دو کار عمده دست زد:

1 . ایجاد جنبش علمی شیعی در فقه، تفسیر، حدیث، اخلاق و ... .

2 . تلاش برای زدودن تحریفهای ناشی از اقدامات علمی اهل سنت(9)

درخشش امام علیه السلام در هر دو جبهه احیای ارزشهای نبوی، به گونه ای بود که عبدالله بن عطاء مکی می گفت: «ما رایت العلماء عند احد قط اصغر منهم عند ابی جعفر ولقد رایت الحکم بن عیینة مع جلالته فی القوم بین یدیه کانه صبی بین یدی معلمه(10) علماء را در محضر هیچ کس کوچکتر از آنها در حضور ابوجعفر علیه السلام ندیدم . حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر او، مانند بچه ای مقابل معلم خود بود

و ابوزهره می نویسد: امام باقر علیه السلام وارث امام سجاد علیه السلام در امامت و هدایت مردم بود . از اینرو علمای تمام بلاد اسلامی از هر سو به محضر او می شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی کرد، مگر اینکه به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بی پایانش بهره ها می گرفت(11)

الف) ایجاد جنبش علمی

در مورد ایجاد جنبش عظیم علمی امام، همین قدر کافی است که بدانیم امام باقر علیه السلام و فرزندش امام صادق علیه السلام در سایه بحرانهای درونی نظام اموی که آنها را مشغول خود ساخته بود، به تاسیس حوزه های بزرگ درسی و علمی موفق شدند و بیشترین آرای فقهی، تفسیری و اخلاقی را از خود در کتب مربوطه به جای گذاشتند، به گونه ای که تنها یکی از شاگردان امام باقر علیه السلام یعنی محمد بن مسلم، 30 هزار روایت از حضرت نقل می کند و شخصی مانند جابر جعفی هفتاد هزار روایت و شیخ طوسی شاگردان حضرت را 462 نفر می داند(12)

ب) مبارزه با انحرافات

برای روشن شدن مبارزه حضرت با انحرافات علمی و فقهی بوجود آمده در آن عصر تنها به بیان نمونه هایی از این مبارزات بسنده می کنیم .

1 مبارزه با اندیشه خوارج

فردی از خوارج مدعی بود که علی علیه السلام در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج گرفتار ظلم شده است . وی می گفت: اگر بدانم کسی هست که برای من ظالم نبودن علی علیه السلام را اثبات کند به سویش می رومامام باقر علیه السلام را به او معرفی کردند . او هم گروهی از یارانش را جمع کرد و به حضور امام رسید . بعد از سخنان امام و برشمردن فضائل حضرت علی علیه السلام توسط یاران امام، آن مرد برخاست و گفت: من بیش از این جمع به فضائل علی آگاهم، ولی اینها مربوط به زمانی است که حکمیت رانپذیرفته بود، و بعد از حکمیت کافر شد .

سخن در فضائل علی علیه السلام به حدیث خیبر رسید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «فردا پرچم را به فردی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند . بر دشمن می تازد و هرگز از میدان نبرد نمی گریزد ...» امام باقر علیه السلام فرمود: درباره این حدیث چه می گویی؟ گفت: حدیث درست است ولی کفر علی بعد از این بودامام فرمودند: آیا آن روز که خدا علی را دوست می داشت، می دانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ مرد گفت: اگر بگویم نمی دانست کافر می شوم، پس می دانست . حضرت فرمودند: آیا محبت خدا به علی علیه السلام از آن جهت بود که وی در خط اطاعت خدا حرکت می کرد یا به خاطر عصیان بود؟ مرد گفت: روشن است که دوستی خدا به خاطر بندگی و اطاعت علی بودامام باقر علیه السلام فرمودند: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدی، از جای برخیز و مجلس را ترک کن . زیرا محبت خدا به علی نشان می دهد که علی تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام برمی دارد و از مسیر رضای او خارج نمی شود و آنچه کرده طبق وظیفه الهی اش بوده است

مرداز جای برخاست و گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته(13) خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد

2 . مبارزه با دروغ پردازان و غالیان

در روایتی از امام صادق علیه السلام، هفت نفر به عنوان افراد فرصت طلب و دروغگو معرفی شده اند . (مغیرة بن سعید، بیان، صائد، حمزة بن عماره بربری، حارث شامی، عبدالله بن عمر بن حارث، و ابوالخطاب(14) امام باقر علیه السلام به افشاگری علیه آنان و لعن و نفرینشان می پرداختامام علیه السلام می فرمودند: «مغیره مانند بلعم است که خداوند در حق او فرمود: «الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین » ; (15) مغیرة قائل به جسم بودن خدا بود و سخنان غلوآمیز درباره امام علی علیه السلام می گفت .» همچنین امام باقر علیه السلامدرباره بیان فرمودند: «خداوند لعنت کند بیان را; زیرا برپدرم دروغ می بست ...» (16)

وی به الوهیت امام علی و حسن و حسین علیهم السلام و محمد بن حنفیه و ابوهاشم (فرزند محمد بن حنفیه) قائل بود و خود را مصداق آیه «هذا بیان للناس » می دانست(17)

ابومنصور عجلی، از دیگر غالیان بود که پیروانی گردآورد و امام باقر علیه السلام به طور رسمی او را طرد کرد . پیروان او با نام «منصوریه » یا «کسفیه » مشهور شدند . پس از وفات آن حضرت، وی ادعا کرد امامت به او منتقل شده است(18)

3 . مبارزه با بدعت گذاران

امام باقر علیه السلام می فرمود: کسی که با گناه و ارتکاب کبائر به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرات نشان دهد، کافر است . کسی که روشی غیر از دین خدا پی نهد مشرک است .» (19)

آن حضرت همواره با بدعتها مبارزه می کرد که نمونه ای را مرور می کنیم .

جواز یا حرمت متعه

عبدالله معمر لیثی به امام باقر علیه السلام گفت: شنیده ام متعه را جایز می دانیدامام فرمودند: بلی! خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا هم بر آن بوده و اصحاب هم عمل می کردند . عبدالله گفت: ولی عمربن خطاب آن را ممنوع کرد . حضرت فرمودند: بنابراین تو بر سخن رفیقت باش، من هم بر سخن و رای رسول خدا صلی الله علیه و آله استوار خواهم ماند .

عبدالله گفت: آیا شما خشنود می شوی وقتی ببینی شخصی با زنی از بستگان و خانواده شما چنین عملی را انجام دهد؟ امام علیه السلام فرمودند: ای بی خرد! چرا سخن از زنان به میان می آوری؟ آن خدایی که ازدواج موقت را حلال کرد، از تو و همه کسانی که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمرده اند، غیرتمندتر است . آیا دوست داری که زنی از خانواده تو به همسری مردی درآید که تهیدست است؟ ...

عبدالله گفت: خیر .

امام علیه السلام فرمودند: چرا تو حلال خدا را حرام می شماری؟

عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمی شمارم، ولی معتقدم مرد فقیر و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست .

امام علیه السلام فرمودند: ولی برنامه خدا غیر از این است، زیرا اعمال نیک همین مرد را می پذیرد و حوریان بهشتی را به ازدواج او در می آورد، ولی تو از روی کبر و نخوت از خویشاوندی با مؤمنی که شایسته همسری حوریان بهشتی است، ناخشنود هستی .

عبدالله تسلیم شد و خندید و گفت: به راستی که سینه های شما محل رویش درختان تناور دانش است . میوه های درخت دانش از آن شماست و برگهایش در اختیار مردم(20)

4 . مبارزه با انحرافات علماء

در این دوره فقها به شدت فعال بودند و همین امر لزوم هوشیاری امام را می طلبید . حضرت در برابر فقهایی مثل ابوحنیفه به شدت ایستادگی می کرد(21)

از جمله درباره اهل قیاس به زراره فرمودند: «یا زرارة ایاک واصحاب القیاس فی الدین فانهم ترکوا علم ما وکلوا به وتکلفوا ما قد کفوه یتاولون الاخبار ویکذبون علی الله عزوجل(22)

ای زراره! از کسانی که در کار دین قیاس می کنند، بپرهیز; زیرا آنان علمی را که مکلف به آن بودند کنار گذاشته و به چیزی پرداخته اند که به آنها سپرده نشده است . خبرها را [به ذوق خود] تفسیر کرده و بر خدای بزرگ دروغ می بندند .

محمد بن طیار از اصحاب امام باقر علیه السلام می گویدامام باقر علیه السلام به من فرمودند: آیا با مردم بحث می کنی؟ گفتم: آری . فرمودند: آیا هرچه می پرسند تو به هر حال پاسخی می دهی؟ گفتم آری! فرمودند: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعی را به اهلش ارجاع می دهی؟

امام علیه السلام با این سؤال به او فهماند که نحوه پاسخگویی او به پرسشهای مردم غلط است و در مسائل دینی باید به مرجع اصلی آن که ائمه اطهار علیهم السلام هستند مراجعه کرد .

همچنین ابوحمزه ثمالی از گفتگوی امام با قتاده چنین یاد می کندامام رو به آن مرد کرد و پرسید: تو کیستی؟