روایتی از بیسیم چی زمان جنگ که شهید مدافع حرم شد

کد خبر: 51854
اکثر نیروهای لشگر برای اعزام سه ماه آموزش می بینند.خود حاج رضا فرزانه سه ماه توی نوبت بود. حاج اصغر رفته بود به دوستانش در لشگر سربزند که در آن جا آقا رضا او را می‌بیند و ظرف 48 ساعت به سوریه اعزام می‌شود.

وارث :شهید حاج اصغر فلاح پیشه از رزمندگان و مجاهدانی بود که در سال های خون و حماسه در دوران باشکوه دفاع مقدس با همرزمان و جوانان این مرز و بوم بازو در بازوی هم داده بودند و سینه ستبر در برابر رژیم بعثی عراق  ایستادند و از کیان این ملت دفاع کردند. وی که در سال های جنگ در واحد مخابرات لشگر 27 محمد رسول الله(ص) خدمت کرده بود پس از بازنشستگی به صورت داوطلبانه برای مبارزه با تروریست های تکفیری به سوریه هجرت کرد و در روز 22 بهمن سال 94 خلعت شهادت پوشید. یکی از دوستان و اقوام این شهید والا مقام که از کودکی حضور این شهید را درک کرده، بخشی از خاطراتش را اینگونه روایت می کند:

* با انفجار پل راه عراقی ها را مسدود کرد

بنده با حاج اصغر از دوران کودکی رفاقت داشتم و در مسجد امام رضا(ع) در منطقه 17 تهران که بعد از جنگ به دار الشهدا معروف شد قد کشیدیم. برای نخستین بار سال 61 به جبهه اعزام شد و در اکثر عملیات ها نیز حضور داشت. در عملیات والفجر 8 جاده ای به نام کارخانه نمک در نزدیکی فاو و منطقه خور عبدالله محلی بود که آب از آن جا وارد دریاچه  می شد. از این دریاچه برای کارخانه نمک و دریافت و تصفیه نمک استفاده می شد. روی دریاچه پلی بود که محل عبور و مرور عراقی ها بود و برای اینکه راه آن ها را مسدود کنیم باید این پل را فتح می کردیم تا جلوی پیشروی عراقی ها را بگیریم.

بچه های تخریب گفتند تنها راهی که با آن می توانیم پای عراقی ها را ببریم و رفت و آمدشان را قطع کنیم این است که پل را منهدم کنیم. در نتیجه برای این انهدام باید یک انفجار در آن جا انجام دهیم که یک وانت پر از مواد منفجره را می بایستی به محل انفجار می بردند. بدین ترتیب که آن محوطه را گود می کردند و مواد منفجره را که به شکل مایع بود در آن جا می ریختند و پس انجماد مواد آن انفجار صورت می گرفت. خب این شرایط سخت بود زیر آتش مستمر دشمن، یک کسی باید از جان خود می گذشت  و این کار را انجام می داد.

حاج اصغر داوطلب شد. در شرایطی که کوچکترین ترکشی به این وانت می خورد منفجر می شد او با شجاعت این کار انجام داد و مواد را در محل مورد نظر بچه های تخریب خالی کرد. جاده منفجر شد و راه مبادلاتی نیروهای بعثی مسدود شد. دستاورد دیگر این کار شهید فلاح پیشه این بود که پاتک عراقی ها را بسیار کم کرد و امنیت را به آن محوطه بازگرداند. در همین مراسمی که چند روز پیش برای این شهید عزیز گرفتند سردار بهشتی که فرمانده آقای فلاح پیشه بود همین خاطره را نقل کرد و از شجاعت این مرد گفت.

*بسیم چی فرماندهان لشگر 27 محمد  رسول الله

به خاطر فعالیت شهید فلاح پیشه در واحد مخابرات لشگر، او در اکثر عملیات ها بیسیم چی شهیدان عزیز و فرماندهان لشگر 27 مانند: «حاج احمد متوسلیان»، «حاج رضا دستواره»، «حاج عباس کریمی» و « حاج محمد کوثری» و «سردار کاظمینی» فرمانده فعلی سپاه تهران بود.

در یکی از خاطراتش می گفت که اصغر در ایام جنگ نیروی متمرّدی بود. به این صورت که در اکثر عملیات ها اگر به او مسوولیتی می دادند تا در عملیات شرکت نکند، فردا صبح همه را می پیچاند و سر از خط مقدم در می آورد. البته در سوریه برای کار مخابراتی رفته بود ولی این بار با اجازه فرمانده به بچه های عملیاتی ملحق می شود.

*حاج رضا فرزانه حاج اصغر را به سوریه برد

شهید فلاح پیشه  پیگیر اعزام به سوریه بود. این سفر خیلی اتفاقی پیش آمد. اکثر بچه  های پیشکسوت لشگر حدود سه ماه قبل از رفتن آموزش دیدند و بعد کارشان جور می شد. خود حاج رضا فرزانه سه ماه توی نوبت بود. حاج اصغر رفته بود به دوستانش در لشگر بزند که در آن جا آقا رضا را می بیند که می خواهد به سوریه برود. حاج رضا می گوید که راستی برای سوریه نیروی مخابرات نیاز دارند، بگذار تو را به مسوول مربوطه معرفی کنم. مسوول آن واحد با حاج اصغر صحبت می کند همان جا قرار می شود تا برود و پاسپورتش را بیاورد 48 ساعت بعد این دو رفیق به سوریه اعزام می شوند. و هر دو به شهادت می رسند. شهید فلاح پیشه در این سال ها مشغول تحصیل شده بود و در مقطع کارشناسی رشته امور فرهنگی می خواند. بعد از بازنشستگی هم با شمسا همکاری هایی در خصوص مدیریت و پشتیبانی اعزام زوار به عتبات را بر عهده داشت.

/1102101305