حجت الاسلام سعیدیان: انسان های بزرگ به حداقل معنوی قانع نمی شوند

کد خبر: 52072
جلسه هفتگی حسینیه فاطمة الزهرا سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام سعیدیان و مداحی حاج سعید حدادیان، حاج روح الله بهمنی، حاج حامد خمسه و کربلایی مهدی مقدم برگزار شد.
وارث:  جلسه هفتگی حسینیه فاطمة الزهرا سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام سعیدیان و مداحی حاج سعید حدادیان، حاج روح الله بهمنی، حاج حامد خمسه و کربلایی مهدی مقدم برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام سعیدیان را می خوانید:


حجت الاسلام سعیدیان: انسان های بزرگ به حداقل معنوی، قانع نمی شوند


داستان جعلی ازدواج ام کلثوم سلام الله علیها با خلیفه دوم


یکی از مظلومیت های ام کلثوم سلام الله علیها، داستان جعلی ازدواج ایشان با خلیفه ی دوم است که وهابیت از این ازدواج به عنوان یکی از ادله ی خود برای رد شیعه استفاده می کنند. یعنی ادعا دارند حضرت امیرالمومنین علیه السلام با خلفا و غاصبین حق خودش هیچ مشکلی نداشت و این قدر با هم خوب بودند که حضرت دخترش را به ازدواج خلیفه ی دوم در می آورد. به این واسطه داستان حضرت زهرا سلام الله علیها را زیر سوال میبرند.


اولین راه بررسی روایی است. در بین علمای شیعه اکثرا قائل به این ازدواج ندارند و می فرمایند به هیچ عنوان این ازدواج صورت نگرفته. برخی هستند که قائل به این ازدواج شده اند. علما می فرمایند ام کلثوم سلام الله علیها همسر عون ابن جعفر بود، که او برادر عبدالله، همسر حضرت زینب سلام الله علیها بود. یعنی جاری ایشان بود به تعبیر ما ایرانی ها. برخی هم می گویند بعد از شهادت عبدالله، با برادر "عون" یعنی محمد ازدواج کرد.


برخی علما هم قائل به ازدواج شده اند و این ازدواج را مصلحتی میدانند. دومین راه بررسی روایات اهل سنت است. ما نقل به عدم این ازدواج زیاد داریم. در کتب اهل سنت، 14 ازدواج برای خلیفه ی دوم ثبت شده است. یک ازدواج های ایشان با خانمی به نام "ام کلثوم بنت جرور خزاعی" بوده که ربطی به ام کلثوم بنت علی ابن ابی طالب علیه السلام ندارد. بزرگترین مستمسک شیعه کتاب "طبقات کبری" نوشته ی ابن سعد است. خود روایت ایراد بسیار دارد به طوریکه خود ابن سعد می گوید نمی توانم بپذیرم.


بررسی روایت از کتاب طبقات کبری اهل سنت


هنگامی که عمر [از اُم کلثوم] نزد حضرت علی علیه السلام خواستگاری نمود، حضرت در پاسخ او فرمودند: او کم سنّ و سال است و پاسخ منفی به او داد. عمر با عباس عموی علی علیه السلام ملاقات کرد و گفت: آیا در من عیبی هست؟
عباس گفت: چه شده؟ عمر گفت: به خواستگاری دختر برادرزاده‌ات رفتم؛ [ولی او پاسخ منفی به من داد و] من را ردّ نمود. به خداوند سوگند! چاه زمزم را پُر می‌کنم و هیچ نشانه‌ی بزرگی و کرامت برای شما نیست، مگر آن که آن را از بین خواهم برد و هر آینه دو شاهد برای او اقامه کرده، به اتّهام سرقت دست راست او (حضرت علی علیه السلام) را قطع خواهم نمود. پس عباس نزد حضرت علی علیه السلام آمد و او را [از تهدیدهای عمر] آگاه ساخت و از ایشان درخواست نمود تا امر [این ازدواج] را به او واگذار نماید.


از اینجا به بعد می توان فهمید روایت با شخصیت حضرت امیرالمومنین علیه السلام تناقض دارد. می گویند حضرت فرمود او را نزد عمر ببر، ببین خوشش می آید. حضرت امیرالمومنین علیه السلام که غیرت الله هست، آیا می گوید ناموس مرا نزد نامحرم ببر؟ ابن سعد در ادامه روایت می گوید ام کلثوم را بردند در جایی که جمعی از اعراب به همراه خلیفه دوم آنجا بودند.  آیا این ازدواج است یا دزدی ناموس؟ با تهدید بگویی دخترت را به ازدواج من دربیاور یا دستت را به عنوان دزدی قطع می کنم؟


در بررسی سند روایی اهل سنت خود ابن سعد درباره ی این روایت می گوید این روایت سندالضعیف است. اکثر کتب وهابیت و غیرشیعه برای این ازدواج به این سند استناد می کنند که خود نویسنده می گوید سندش ضعیف است.


سومین دلیل برای رد این ازدواج دلیل عقلی است. ام کلثوم سلام الله 6 ساله و خلیفه دوم 60 ساله بود. یک پیرمرد با دختر نابالغ؟ غیرت حضرت امیرالمومنین علیه السلام اجازه می دهد دخترش با پیرمرد 60 ساله ازدواج کند؟ آیا عرف این را می پذیرد؟ برای توجیه دروغ خودشان مجبور می شوند دروغ دیگری بگویند. می گویند همانطور که عایشه در 6 سالگی به ازدواج پیامبر در آمد.


هیچ غیرشیعه ای نمی تواند علمی اثبات کند که عایشه در 6 سالگی با پیامبر صلی الله علیه ازدواج کرد. به هیچ سندی از اهل سنت ازدواج در 6 سالگی قابل اثبات نیست. حداقل 17 ساله و حداکثر 23 ساله بودند. آنچه من بررسی کردم 19 ساله بود.


عقل هم نمی تواند بپذیرد که کسی همسرت را کتک بزند و تو دخترت را به ازدواج او در بیاوری؟


ظرفیت بالای وجودی انسان


یکی از مهمترین غفلتهایی که به آن بی توجه هستیم، غفلت استفاده از ظرفیتهای وجودی ماست. انسان به طور عجیب موجود پرظرفیتی برای رسیدن به مقامات است. اگر قدر خودت را ندانی حرکت اخلاقی از تو سر نمی زند. در روایات بارها تاکید شده به تفکر درباره ی شناخت خود. امام کاظم علیه السلام فرمود: همه ی سعادت ها در چند شناخت است. یکی از اینها این است که خودت را بشناسی.


یک بخشی از شناخت این است که بدانی خدا بخش بزرگی از استعدادهای معنوی را در وجودت قرار داده است. با این ظرفیتها می توانی عرشی بشوی، به آسمان و به مقامات رسید. لذا در ادعیه که نگاه می کنیم سعی کردند ترغیب کنند که در معنویات به کم و حداقل قانع نباشید.


سلمان به حداقل های معنوی قانع نبود


باید سرمایه ی وجودی خودمان را بشناسیم تا به جایگاههای بالا برسیم. اگر در جا میزنیم به دلیل این است که خودشناسی نکرده ایم. مقدمتا شما از سلمان بالاتر هستید. شما مسلمان هستید. کدامتان قبلا وهابی یا کافر بوده اید؟ سلمان قبل از دین اسلام زرتشتی بوده است. پس شما هم می توانید به درجه ی اولیائ الهی برسید.


سلمان به پدرش گفت از این موبدها و... چیزی گیرم نمی آید. پدرش زندانی اش کرد و به او سخت گرفت. او به هر طریقی فرار کرد و وقتی از او پرسید دین کامل کجاست؟ به او گفتند به سوریه برو و دین مسیح را انتخاب کن. به سوریه رفت و درس مسیحیت خواند و کشیش شد. اما به اسقف آنها گفت دین شما هم خیلی کامل نیست به نظرم می آید مطلب بالاتر از اینهاست. ببینید ظرفیت وجودی اش را شناخته است. انسان بزرگ به حداقل ها راضی نمی شود. اسقف به او گفت در انجیل آمده که یک پیامبری از سرزمین حجاز برانگیخته خواهد شد. سلمان به حجاز آمد و دید که ظرف وجودی اش را فقط اسلام پر می کند.


حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ1؛ (رحمت خدا بر انسانی باد که بداند از کجا آمده و در کجا مسکن گزیده است و به کجا ره می سپارد)


یک نگاه این است که ببینید از کجا آمده اید و به کجا خواهید رفت. به این دنیا آمده اید تا ظرف وجودیتان را پر کنید و به مقام بالا برسید. یعنی هدف گذاری زندگی برای شما مردم تعیین کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: خداوند به قدری شما را دوست داشت که دور وجود شما نوری قرار داده که مانع ظلمات است. شما را یاری می کند تا ظرف وجودتان را خراب نکنید. هر گناهی که انجام دهید بخشی از سپر الهی از بین می رود و خراب می شود. اگر بخواهید می توانید این نور و سپر را گسترش دهید، که کل وجودتان نورانی شود و یا اگر بخواهید می توانید سپر را نابود کنید و ظلمت به درونتان راه پیدا کند.


فکر نکنdد که هر کسی ولی خدا شد از اول اینگونه بود. خیلی از بزرگان را داریم که گذشته ی خوبی نداشتند اما وقتی خودشان را شناختند، ترمیم و تقویت کردند. خدا و اهل بیت برای زمینه سازی در ما چیزی کم نگذاشته اند.



حجت الاسلام سعیدیان: انسان های بزرگ به حداقل معنوی، قانع نمی شوند

پی نوشت:


1- شرح اصول کافی در جلد 1، ص 571