مصادیق «ابن سبیل» در اسلام
فقيهان، شرايطى از جمله اسلام، ايمان، عدالت، مباح بودن سفر و عدم امكان استقراض را در اداى حقوق به ابن سبيل مورد بررسى قرار داده اند.[6] برخى ابن سبيل را ابن سبيل الله و مورد آن را هركسى كه در راه خدا كوشش كند دانسته اند؛ اگرچه در وطن بوده، و فقير هم نباشد.[7]
واژه ابن سبيل هشت بار در آيات: بقره، 177؛ بقره 215؛ نساء، 36؛ انفال، 41؛ توبه، 60؛ إسراء، 26؛ روم، 38؛ حشر، 7 آمده است.
* احسان و انفاق به ابن سبيل
از برخى متون برمى آيد كه دست گيرى از ابن سبيل، پيش از اسلام نيز رايج بوده است[8] و اسلام، افزون بر امضاى آن، كمك به ابن سبيل را در نظام اقتصادى خويش قرار داد.
قرآن كريم، نيكى به ابن سبيل را در كنار عبادت خداوند، پرهيز از شرك و نيكى به پدر و مادر و خويشاوندان سفارش كرده است: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (نساء، 36)
همچنين پرداخت مال به ابن سبيل را در كنار ايمان به خدا و روز قيامت و كمك به ذوى القربى از مصاديق نيكى برشمرده است. (بقره، 177)
آيه 215 بقره بر انفاق به پدر و مادر و خويشان و در راه ماندگان تأكيد كرده است: « يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ».
درآيه 26 إسراء و آيه 38 روم به اداى حقّ ابن سبيل سفارش شده است.
علاّمه طباطبايى مى گويد: از آن جا كه آيه 26 اسراء از سوره هاى مكّى است، دادن حقوق خويشان، مسكينان و در راه ماندگان از احكامى است كه پيش از هجرت در مكّه تشريع شده است؛[9] البتّه عدّه اى با استناد به بعضى روايات كه بخشيدن فدك به حضرت فاطمه (س) را پس از نزول اين آيه دانسته اند، آن را از آيات مدنى مى دانند.
* ابن سبيل از مستحقّان زكات
ابن سبيل در آيه 60 سورۀ توبه از مستحقّان زكات شمرده شده است: «إنَّمَا الصَّدقتُ لِلفُقراءِ والمسكينِ... وَ ابنِ السَّبيلِ...» . با توجّه به ذيل آيه (فريضةً من الله) مى توان گفت: آيه مربوط به زكات واجب است و امّا زكات مستحب را از آيات احسان و انفاق و اداى مال به ابن سبيل مى توان استفاده كرد.
در آيه ديگرى مى فرمايد: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ» (بقره،177) برخى گفته اند: اين آيه را نمى توان بر زكات حمل كرد؛ زيرا در ادامه آيه، زكات به طور مستقل مطرح شده است.[10]
* ابن سبيل از مستحقّان خمس
درآيه 41 سورۀ انفال يك پنجم غنايم براى خدا و پيامبر و خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان دانسته شده است «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ». بنابر نظر مفسّران و فقيهان شيعه، قسمتى از خمس كه به ابن سبيل داده مى شود مخصوص در راه ماندگان خاندان پيامبر است[11] كه خداوند آن را عوض زكات براى آن ها قرار داده است؛ ولى مفسّران و فقهاى اهل سنّت، اين قسمت از خمس را به هر مسافر در راه مانده اى (اعمّ از سادات) متعلّق مى دانند.[12] طبرى و زمخشرى رواياتى را از امام سجاد و حضرت على (عليهما السلام) نقل كرده اند كه نظر شيعه را تأييد مى كند.[13]
* ابن سبيل از مستحقّان فىء
طبق آيۀ هفتم سورۀ حشر «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» ابن سبيل، يكى از موارد مصارف شش گانه فىء است. مفسّران و فقيهان در اين كه آيا مقصود آيه، يتيمان، مستمندان و در راه ماندگان از عموم مردم است يا از خاندان پيامبر، اختلاف نظر دارند.
به نظر مفسّران اهل سنّت [14] و برخى از مفسّران شيعه،[15] مقصود، يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان عموم مردم است؛ ولى برخى مفسّران شيعه گفته اند: يتيمان، مستمندان و در راه ماندگان اهل بيت (عليهم السلام) منظور است.[16]
منابع:
احكام القرآن، جصّاص؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير القمى؛ تفسير نمونه؛ ثمارالقلوب؛ جامع البيان عن تاويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جواهر الكلام؛ الروضة البهيّه فى شرح اللمعة الدمشقيه؛ غياث اللغات؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ فقه القرآن، راوندى؛ الكشّاف؛ كنزالعرفان؛ لسان العرب؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مختلف الشيعه؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ النهاية فى غريب الحديث و الاثر.
پاورقی:
[1] النهايه، ج2، ص338، «سبل».
[2] غياث اللغات، ص19، «ابن السبيل».
[3] قمى، ج1، ص327؛ لسان العرب، ج6، ص163، «سبل».
[4] احكام القرآن، ج2، ص281؛ الروضه، ج1، ص171؛ جواهر، ج15، ص373.
[5] جامع البيان، مج4، ج5، ص117؛ مجمع البيان، ج3، ص72؛ مختلف الشيعه، ج3، ص81.
[6] كنزالعرفان، ج1، ص237؛ جواهر، ج15، ص373.
[7] الفرقان، ج10 و 11، ص184.
[8] ثمارالقلوب، ص267.
[9] الميزان، ج13، ص81.
[10] مجمع البيان، ج2، ص477.
[11] همان، ج4، ص835؛ فقه القرآن، ج1، ص243؛ مختلف الشيعه، ج3، ص201.
[12] احكام القرآن، ج3، ص91؛ جامع البيان، مج6، ج10، ص12.
[13] جامع البيان، مج6، ج10، ص11؛ الكشّاف، ج2، ص222.
[14] جامع البيان، مج14، ج28، ص49؛ مجمع البيان، ج9، ص391؛ قرطبى، ج18، ص10.
[15] نمونه، ج23، ص506.
[16] التبيان، ج9، ص564؛ مجمع البيان، ج9، ص391؛ الميزان، ج19، ص204.
منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن: محمّد سحرخوان