امیرالمؤمنین(ع) کوفیان را دوست داشت

کد خبر: 68086
دلایلی بود که مدینه قابلیت قرار گرفتن به عنوان مرکز خلافت امیرالمؤمنین(ع) را نداشت، از سوی دیگر کوفه دارای برتری‌های اقتصادی، جغرافیایی، جمعیتی و ... بود.

وارث: در دوازدهم رجب سال ۳۶ هجری امیرالمؤمنین امام علی(ع) پس از پیروزی در جنگ جمل به همراه لشکریان و گروهی از مردم بصره به شهر کوفه وارد شد و آنجا را به عنوان مرکز حکومت اسلامی خود انتخاب کرد. ایشان پس از ورود به کوفه به مسجد رفت و پس از نماز، خطبه‏‌ای ایراد کرد. از آن پس به تنظیم امور حکومت پرداخت و استانداران را برای خدمت به سوی محل ماموریتشان فرستاد.


اما دلیل انتخاب کوفه به عنوان مقر حکومت اسلامی چه بود؟

گرچه به نظر بعضی ورود حضرت به کوفه بدین منظور نبود که آن‏جا را مرکز خلافت خود قرار دهد، بلکه به این دلیل که آن شهر، اردوگاه بزرگ نظامی بود، قصد داشت با جلب حمایت بیش‏تر کوفیان، آنها را برای رویارویی شدیدی با معاویه سازمان دهد؛ اما با توجه به عواملی که ذکر می‌‏شود به نظر می‏‌رسد که آن حضرت، آگاهانه و با نیت قبلی کوفه را به عنوان مرکز خلافت و امامت خود انتخاب کرد. حتی اگر مجبور به جنگ با پیمان‏‌شکنان هم نمی‏‌شد باز مقرّ حکومت اسلامی را به کوفه منتقل می‏‌کرد.

در این زمان حکومت امام موقعیتی ویژه یافته بود، امام عملاً با عراق و شام رویارو شده بود که این مشکل در زمان خلفای قبلی نبود. امام علیه‌‏السلام باید مرکزی را برای حکومت برمی‏‌گزید که در برابر عراق و شام کارآمدی می‏‌داشت. دلایلی اثبات می‌‏کند که مدینه قابلیت قرار گرفتن به عنوان مرکز خلافت را نداشت؛ این دلایل بدین صورت است:

1. از نظر اقتصادی محیط حجاز تحمل رویارویی با عراق یا شام را نداشت. مدینه که بهترین نقطه حجاز به شمار می‌‏رفت به درستی توانایی سیر کردن مردم خویش را نداشت. اکنون چگونه می‏‌توانست سپاهی عظیم را تغذیه کند؟! علت این عدم توانایی، به موقعیت جغرافیایی مدینه برمی‏‌گشت که در منطقه صحرا و بدون هیچ کشت و زرع و دامپروری و تجارت فعالی روزگار سپری می‌‏کرد.

2. مدینه از نظر نیروی انسانی کشش یک جنگ تمام‌عیار را با شام نداشت. حداکثر آماری که از سپاه مدنی همراه امام در جنگ جمل، چهار هزار نفر است. چنین جمعیتی قادر نبود مشکلات خلافت را در مواجهه با دشمنان فراوانش حل کند. هم‏چنین بستگان اموی و بستگان شورش جمل اجازه همکاری کامل را به همین نیروی اندک هم نمی‏ دادند.

3. مردم این شهر به ویژه برخی از اصحاب، کسانی همچون عبدالله‏ بن عمر، سعد بنابی وقاص، محمد بن مسلمه، زیدبن ثابت و بسیاری دیگر، کوچک‏‌ترین علاقه‌‏ای به امام نداشتند و خود را مجتهدتر از آن می‌‏دانستند که سخن امام را بشنوند.

4. رفاه‌‏طلبی فزون از حد مردم این شهر که در دوره خلفای پیشین به آن مبتلا شده بودند، روحیه جنگی برای آنان باقی نگذاشته بود. خلیفای دوم و سوم با اعطای امتیازات بسیار به چهره‏‌های مشهور و مهم دوران جاهلیت، که ایمان آنها برای بسیاری مشکوک بود، حمایت قریش را جلب کردند.

اعطای فرمانروایی ایالات مهم شام به یزید بن ابی‏‌سفیان و بعد به برادرش معاویه توسط عمر و فرمانروایی کوفه به ولید بن عقبة بن ابی محیط و سعید بن عاص توسط عثمان، - کسانی که پدرانشان از سران قریش بوده و توسط علی علیه‏‌السلام کشته شده بودند -از این موارد بود.

اینها کارهایی بود که علی علیه‌‏السلام به محض رسیدن به خلافت بر بطلان آنها رأی داد و چنین افرادی را از حکومت بر مسلمانان برکنار کرد. بنابراین بیش‏تر مردم مکه و مدینه طرفدار خلفای گذشته بودند و میانه چندانی با آن حضرت نداشتند. طبیعی است که علی علیه‌‏السلام نمی‌‏توانست در میان چنین مردمی حکومت خود را قوام بخشد.

5. در طول بیست و پنج سالی که از رحلت پیامبر(ص) می‌‏گذشت به تدریج مردم از آن تحول معنوی و الهی که در اثر تعلیمات آن حضرت، پیدا کرده بودند، دور شدند. بسیاری از مردم در زمان پیغمبر(ص) به دلیل اسلام، مقابل اقوام و خویشان مشرک خود می‌‏ایستادند و بارها اتفاق می‏‌افتاد که پسر در برابر پدر و برادر مقابل برادر درجنگ‏‌های صدر اسلام قرار می‌‏گرفتند. اما به هنگام خلافت امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام با این که همه مسلمان بودند، به اندازه‏‌ای دگرگون شده بودند که به علی علیه‏‌السلام به عنوان قاتل پدر و برادر و یا افراد عشیره خود می‏‌نگریستند، و از این ‏رو نمی‏‌توانستند رهبری او را بپذیرند و برخلاف آنچه در بیعت با سه خلیفه قبل انجام دادند (و همه به اتفاق بیعت کردند) عده‌‏ای که در میان آنها افراد سرشناسی دیده می‏شد، از بیعت با آن حضرت خودداری کردند. بسیاری از کسانی هم که به پیروی از مردم و از روی اکراه بیعت کرده بودند، چندی بعد از اطاعت خودداری ورزیدند.

به نظر می‏‌رسد بیش‏تر در زمان خلافت عمر، که خود معترف بر لیاقت و شایستگی علی علیه‏‌السلام برای خلافت نسبت به تمام اصحاب پیغمبر بود و توسط او در اذهان مردم دلاوری‏‌های علی علیه‏‌السلام مورد خدشه قرار گرفت، چنین القا شد که قریش زیر بار خلافت او نمی‏‌رود.

از طرف دیگر زبده مردم مدینه هم از آن شهر مهاجرت کرده بودند. از این‏ رو است که وقتی امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام از مدینه به قصد رویارویی و نبرد با پیمان‏شکنان حرکت کرد، تعداد کل مردمی که از مدینه، مرکز خلافت، با او راهی جبهه بصره شدند، بیش ازچهارصد یا هفتصد نفر نبودند. ثقفی از عروة بن زبیر روایت می‏کند که گفت: «شنیدم علی بن الحسین (امام سجاد علیه‏‌السلام ) می‌‏فرمود: بیست مرد در مکه و مدینه نیست که ما اهل‏‌بیت را دوست بدارد.»

به طور کلی باید گفت مشکلاتی که امیرالمؤمنین در این زمان با مردم مدینه داشتند، دقیقا شبیه به همان شرایطی است که پیامبر در رویارویی با مردم مکه، درپیش روی می‏دید. اگر آن زمان خائنان به پیامبر یهودیان و چهره‏‌های شناخته‌شده آنان بودند، در این زمان مخالفان امام در میان مردم مسلمان و هم‏نام با آنان می‏‌زیستند و از تمام جزئیات و اسرار آنان اطلاع داشتند و لذا انتخاب مدینه به عنوان مرکز خلافت به عبارتی قرار دادن تمامی اسرار نظامی و سیاسی در دست دشمنان و قرار دادنحکومت در معرض سقوط و از هم‏پاشیدگی بود.

* عوامل برتری کوفه بر سایر نقاط

1. از نظر اقتصادی، سواد عراق مهم‏ترین منبع درآمد این خطّه بود. به علاوه خراج و جزیه فراوانی از ایران و عراق به دست مسلمانان بود که ثروتی بی‌‏اندازه محسوب می‌‏شد.

2. کوفه از نظر کثرت جمعیت و نزدیکی به مناطق پرجمعیت، توانایی مقابله با هر تجاوزی را داشت.

3. تعداد بسیاری از صحابه و برگزیدگان آنها در کوفه حضور داشتند؛ هنگام ورود خالد بن ولید به عراق در زمان ابوبکر، عده‌‏ای از صحابه در سپاه او حضور داشتند که بعدا با اعزام سپاه دیگری به فرماندهی ابوعبید ثقفی در جنگ خیبر (گرچه بعد از شکست در آن جنگ عده‌‏ای از آنها به مدینه بازگشتند) و به خصوص با اعزام سپاه سعد وقاص، شمار بسیاری از اصحاب پیامبر(ص) وارد عراق و به ویژه منطقه کوفه شدند.پس از بنای کوفه نیز هشتاد تن از صحابه در سال 18 هجری وارد کوفه شدند. هم‏چنین هنگامی که عمار یاسر به حکومت کوفه گمارده شد، عمر ۱۰ تن از برگزیدگان اصحاب راهمراه او به کوفه فرستاد - بدین‏گونه در سال 36هجری که امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام به منظور رویارویی با ناکثین از مدینه حرکت کرد، چهارصد صحابی از مهاجر و انصار، که هفتاد نفر از اصحاب بدر در میان آنان بودند، پس از جنگ جمل با حضرت در کوفه فرود آمدند، تنها در جنگ صفین، ۲۸۰۰ تن از صحابیان مقیم کوفه همراه علی علیه‏‌السلام بودند. در واقع کثرت حضور اصحاب با سابقه پیغمبر(ص) در کوفه بیش از هر نقطه دیگر عالم اسلام بود و از این‏رو «کوفه» نسبت به سایر شهرهای معتبر جهان اسلام (حتی مدینه) موقعیت ممتازی یافته بود.

4. عمده سرشناسان عرب در این منطقه سکنا گزیده بودند؛ در میان مهاجران به کوفه، گذشته از صحابه، بسیاری از قبایل حجاز نیز به همراه سرشناسان و مشاهیر آن قبیله‌‏ها به کوفه آمدند. از این مهم‏تر مهاجرت برگزیدگان یمن و قبیله‏‌های مشهور آن خطّه از هنگام جنگ قادسیه بود که به عراق آمدند و پس از بنای کوفه در آن شهر سکنا گزیدند، به گونه‌‏ای که اکثریت اهالی عرب شهر را اینان تشکیل می‏‌دادند.

نکته مهم و قابل توجه در مورد یمنی‏‌ها این است که بیش‏تر آنها از قبل با امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام آشنایی داشتند، زیرا آن حضرت در سال هشتم و یا دهم هجرت از طرف پیغمبر(ص) مأمور تبلیغ اسلام در یمن گردید و تبلیغات او بود که اهل یمن را مسلمان کرد. حضور چند ماهه علی علیه‏‌السلام در آن دیار، دوستدارانی برای او پدید آورد که بعدها از یاران برجسته او شدند، کسانی هم‏چون مالک اشتر و کمیل بن زیاد و حارث همدانی و...

هم‏چنین از منطقه حضرموت و دیگر مناطق مجاور یمن نیز نخبگان و ملوکی به کوفه نقل مکان کرده بودند.

5. کوفه از نظر جغرافیایی تقریبا در قلب عالم اسلام آن روزگار واقع و بر ایران،حجاز، شام، مصر و جزیره، مشرف (و تقریبا در یک فاصله) بود. موقعیت آن از بصره که به دریا نزدیک، و امکان هجوم خارجی از راه آب بدان زیاد بود، بهتر می‏نمود.

6. کوفه از نظر موقعیت نظامی و تعداد دلاوران در وضعیت مطلوبی قرار داشت؛ در مبحث بنای کوفه گفته شد که کوفه به عنوان اردوگاه بزرگ نظامی اسلام و به منظور ادامه فتوحات مسلمانان در ایران و سرزمین‌‏های ماورای آن تأسیس گردید. گرچه شهر فسطاط در مصر و بعدها قیروان در افریقیه نیز به منظور گسترش فتوحات مسلمانان درغرب عالم اسلامی بنا شد، ولی هیچ یک اهمیت کوفه و بصره را نیافتند. در این میان کوفه سرآمد شهرهای مهم و برجسته مسلمانان شده بود، زیرا مرکز دلاورترین وشجاع‏ترین رزمندگان مسلمان شد که شجاعت آنها مورد اتفاق عالم اسلام بود. کوفیان نیز از این بابت به خود می‌‏بالیدند؛ حتی در زمان‏های بعد در تفاخر نسبت به سایر نقاط مملکت اسلامی، خود را فرزندان ذات السلاسل و قادسیه می‌‏نامیدند و از این‏رو بر بصره و بصریان برتری داشتند. البته جای این تفاخر هم بود، زیرا اگرچه سپاه بصره در آغاز نیمی از ایران و کمی بعد، خراسان و طخارستان و... را فتح کرد، ولی ابتدا این سپاه کوفه بود که با پیروزی‏‌های چشم‏گیر و مکرر در عراق و فتح پایتخت امپراطوری ساسانی و سرانجام پیروزی‏های بزرگ نهاوند (فتح الفتوح) توانست ابّهت و اقتدار شاهنشاهی ساسانی را در هم شکند و پیروزی‏های سپاه بصره را تضمین کند. در واقع بصریان به فتح شهرها و ایالت‏‌هایی موفق شدند که بدون مدافعان قدرتمند مانده بودند. لازم به ذکراست که بیش‏تر سپاه کوفه و بصره به ویژه فرماندهان و چهره‏های شاخص آنها پس ازدست‏یابی به هدف‏های خود در جنگ‏ها و فتوحات به پایگاه خویش باز می‌‏گشتند و اگر فرمان جنگ جدیدی صادر می‏شد، مجددا به منطقه مورد نظر اعزام می‏گردیدند.

7. بین امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام و مردم کوفه علاق‌ه‏ای متقابل وجود داشت؛ علی علیه‏‌السلام قبل از این که به کوفه بیاید به مردم آن ارج می‌‏نهاد و آن‌ها را دوست می‏داشت؛ با این که آن حضرت در مدینه از مردم بیعت گرفته بود و کوفه را که ده‌‏ها فرسنگ از مدینه فاصله داشت تا آن زمان ندیده بود، به کوفه و مردم آن دل‏بسته بود. ابن ابی الحدید در شرح نهج‌‏البلاغه خود بابی را با عنوان «فضایل کوفه در کلام امیرالمؤمنین» آورده است.

هنگامی که علی علیه‏‌السلام تصمیم گرفت به منظور برخورد با پیمان‏شکنان به بصره برود درنامه‌‏ای که برای نخستین بار به اهل کوفه نوشت، مرقوم داشت: «فرمانی است از بنده خدا علی امیرالمؤمنان به مردم کوفه که صهیه انصار و سروران عرب هستند.». «صهیه»در لغت به معنی جماعت و دسته، و به معنی سرور و بزرگ نیز آمده است. «نسام» هم که در متن عربی آمده است - به معنی رفعت و بلندی و جای بالا است.

علی علیه‏‌السلام چون از مهاجران، یعنی اهل مکه عداوت و کینه‏توزی دیده بود به انصار یعنی مردم مدینه، که برخلاف اهل مکه، مردمی پرآوازه و مهربان بودند توجه داشت،که سرشناسان آنها به کوفه مهاجرت کرده بودند. این موضوع در آخرین نامه کوتاه حضرت آمده است. امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام به مردم کوفه که بسیاری از آنها اهل مدینه بودند، می‏نویسد: «بدانید که دیگر مدینه با آن جمیعت وجود ندارد، مردم خوب آن پراکنده شده‌‏اند و فتنه و آشوب برگرد محور آن می‌‏گردد. پس شما با رسیدن نامه من به سوی فرمانده خود بشتابید و در جهاد با دشمن خود پیش‏دستی کنید.» حضرت در آخرین نامه نوشت: «برای من کافی است که شما برادران من هستید، و برای دین،یاوران خوبی. بنابراین سبک و سنگین حرکت کنید و با اموال و جان‏هایتان در راه خدا جهاد نمایید که برای شما بهتر است اگر بدانید.

به روایت طبری علی علیه‏‌السلام در تعقیب عایشه و طلحه و زبیر وقتی به ربذه رسید و خبر یافت که آنها قصد بصره دارند و به سوی کوفه نرفتند، خوشحال شد و فرمود: «مردم کوفه بیش از دیگران مرا دوست دارند به خصوص که رؤسای عرب و سروران آنها در میان ایشان هستند.» و به همین جهت به آنها نوشت: «که من شما و شهرتان را از بین تمام شهرها برگزیدم و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم زیرا از مودّت و محبت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر است اطلاع دارم، پس هر کس به سوی من بیاید و مرا یاری کند، دعوت حق را اجابت کرده و وظیفه‏ای را که بر دوش دارد انجام داده است.»

همان‏گونه که ذکر شد امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام به سبب کینه‏‌ورزی مهاجران و اهل مکه عنایت خاصی به انصار (مردم مدینه) و یمنی‏‌ها داشت به گونه‏ای که عاملان و فرمانروایان آن حضرت بر نقاط مهم عالم اسلام از انصار و مردم یمن انتخاب شده بودند و یک نفر مهاجر در میان آنها نبود به جز پسر عموهای وی یعنی عبدالله‏ و عبیدالله‏ و قثم پسران عباس. در میان حکمرانانی که امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام قبل از ورود به عراق تعیین کرد چهره‏‌های برجسته‏ای از انصار دیده می‏شوند. افرادی هم‏چون عثمان بن حنیف انصاری- والی بصره - برادرش سهل بن حنیف انصاری تعیین شده برای حکومت شام که معاویه مانع ورود او به شام گردید، و بعد از طرف حضرت جانشین او در مدینه شد، قیس بن سعد بن عباده والی مصر، و قرظة بن کعب انصاری والی کوفه.

مجموعه این عوامل و شاید عواملی دیگر، باعث شد که حضرت کوفه را «قبة الاسلام»بخواند و آن را در میان سایر بلاد اسلامی به عنوان مرکز خلافت برگزیند.

امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام حتی در اواخر حکومت خود و اندکی قبل از شهادتش با این که از کوفیان دل‌‏آزرده بود و آنها از فرمانش سرپیچی می‏‌کردند، در عین حال، آنها را از همه مسلمانان برتر و برگزیده‌‏تر می‏‌خواند (غارات ، ج2 ، ص625). در واقع حضرت برترین انتخاب را کرد و برترین مکان را از نظر جغرافیایی با بهترین مردم از لحاظ دلاوری و سابقه اسلام و اشتهار به صلاح و درستی برگزیده بود. به احتمال زیاد، همین عوامل بود که امام حسین علیه‌‏السلام از تمام عالم اسلام، کوفه را برای قیام خود انتخاب کرد.