محبت خاتم الانبیا(ص) در دل زلیخای یوسف!

کد خبر: 7224
یوسف ایستاد و فرمود: اى زلیخا، چه چیز تو را واداشت بر اینکه با من چنین کردى ؟
وارث: حضرت صادق علیه السلام فرمود: بعد از اینکه حکمت خدا اقتضا کرد و حضرت یوسف به مقام سلطنت رسید، روزى از کوههاى مصر مى گذشت ، یوسف زلیخا را دید پیر و شکسته شده سر راه نشسته ، گدائى مى کند، یوسف ایستاد و فرمود: اى زلیخا، چه چیز تو را واداشت بر اینکه با من چنین کردى ؟زلیخا گفت : حس صورت تو.
یوسف علیه السلام فرمود: پس چه خواهى کرد، اگر ببینى در آخرالزمان پیامبرى مى آید که از حیث حسن و خلق و سخا از من بهتر و بالاتر است .
زلیخا گفت : راست گفتى .
یوسف گفت : از کجا دانستى که من راست گفتم و حال آنکه او را ندیده اى ؟
زلیخا گفت : وقتى که تو اسمش را بردى محبت او در دل من قرار گرفت .
خداوند به یوسف وحى کرد که زلیخا راست مى گوید، من هم او را دوست داشتم به جهت دوستى حبیبم محمد صلى الله علیه و آله و سلم .
به یوسف خطاب شد به زلیخا بگو چون ایمان به پیامبر من آوردى هر چه مى خواهى به تو عطا مى کنم .
زلیخا گفت : من سه حاجت دارم .
1- جوانى به من برگردد.
2- اى یوسف تو شوهر من شوى .
3- در بهشت با تو باشم .خداوند هر سه حاجت او را روا کرد، جبرئیل بال خود را به بدن او کشید و دوباره جوان شد و یوسف او را عقد کرد، در بهشت هم با یوسف است .
ثمرات الحیاة : ج 3، ص 141.

ر116