شعر آیینی/ از التماس های دو چشم پراز انار...
از التماس های دو چشم پراز انار
لطفا برای داغ دل من خبر بیار
امشب هوای کوچه پراز خواب اطلسی ست
شب زنده دار روح دقایق غزل ببار
انگار بندبند وجودم پراز تواست
تنهابه شوق گفتنت اینگونه بی قرار
تاروی زخم های کبود ترانه ام
نفرین کنم به کوفه و اندوه شام تار
وقتی سربریده ی تو سهم نیزه شد
بانعره های اسب زمین پرشدازغبار
چون بغض خیمه های به اتش کشیده شد
اقا گلوی اصغرت از شعله ی شرار
زینب کجای واقعه درغم نشسته است
باموج گیسوان سپیدش غریب وار
ایینه ها تورا به تماشا نشسته اند
درشورکربلای توخورشید روزگار
"لیلا سنچولی(ثریا)"