شعر/ این دختر مولاست همآورد ندارد

کد خبر: 75877
میلاد حضرت زینب (س)
شعر/ این دختر مولاست همآورد ندارد

پائین تر از آنیم ز بالا بنویسیم

یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم



ما کوزه ی اندیشه یمان کمتر از آن است

تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم



آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند

تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم



ما را لُلُلُک لُکنت محض آففریدند

تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم



هر جا که حسین ابن علی حک شده باید

زیرش مددی زینب کبری بنویسیم

*****



از وسعت نوری بنویسیم که تابید

ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید



بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند

ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند



نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی

گاه متولد شدنت عالمه بودی



از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه

هم مادر و هم دختر زهرا ست خدیجه



بر روی زمین از تو بگوییم چگونه

ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه



لب باز کنی هرچه نفس بند می آید

از حنجرت آیات خداوند می آید



پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد

آرامش آمیخته با لهجه ي فریاد



قول تو فصیح است بدان گونه که زهرا

این غرش شیر است همانگونه که مولا




دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا

لا حول ولا قوه ای وای مبادا...

*****

ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد



برپای اگر از تاختنش گرد ندارد

پیشانی او پارچه ي زرد ندارد



این دختر مولاست همآورد ندارد

ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

*****

گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه

با طرز وقاری که بَََرَش کوه شود، کاه



خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه

جز این نبود منزلت دختر یک شاه


***


ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد

این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد



زینب که دمی راهی بازار نمیشد

از معجر او باد خبر دار نمیشد



اکنون به چه جرم است وُِ را کوچه به کوچه...

دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه



از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم

یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم

(حسين رستمي)