چگونه ميتوان به نفس مطمئنه رسيد
معرفت عرفاني، معرفت حضوريِ شهوديِ قلبي است كه يا از سنخ كشف و شهود صوري است يا از سنخ كشف و شهود معنويِ عيناليقيني يا كشف و شهود معنوي حقاليقيني است.
وارث:متن زير يادداشتي از حجت الاسلام خسروپناه است كه در ادامه مي خوانيد؛
عرفا معرفت حضوريِ شهوديِ قلبي را به دو قسم تقسيم مي كنند:
يك قسم آن كشف و شهود صوري است
و قسم ديگر آن، كشف و شهود معنوي است.
در كشف و شهود صوري، مقدار و شكل و رنگ هست؛ اما مقدار و رنگ و شكل حسي نيست، بلكه مثالي است.
شبيه صورتهايي كه در عالم خواب ميبينيم. يعني در عالم خواب، حتي رنگ و مقدار و شكل را ميبينيم. و صورت را در خواب كشف مي كنيم و اين كشف ممكن است در بيداري براي شخصي حاصل شود.
مثل اينكه پيغمبر اسلام(ص)، حضرت جبرئيل(ع) را به شكل «دحيه كلبي» ميديد. دحيه كلبي يكي از افرادي بود كه در زمان پيغمبر(ص) زندگي ميكرد؛ يعني وجود جسميِ مادي داشت. جبرئيل وقتي خودش را ظاهر ميكرد كه مقدار و اندازه و شكل او را ببينند، خودش را به شكل دحيه كلبي در ميآورد. بقيه هم او را نميديدند، اگر هم صحابي پيغمبر(ص) او را ميديدند؛ به خاطر تصرفي بود كه پيغمبر(ص) در صحابي تا بتوانند او را ببينند. اگر پيغمبر(ص) تصرف نميكرد، كسي نميتوانست او را ببيند.
اما گاهي اين كشف و شهود، كشف و شهود معنوي است. مثلاً وقتي كسي وحدت وجود و تعينات وجود را مييابد، اين هم كشف است اما كشف معنوي است كه معنا مييابد.
اين قسم ديگر از سنخ شكل و مقدار و رنگ و صورت نيست. اين كشف گاهي كشف عين اليقين است و گاهي كشف حق اليقين. يعني گاهي وحدت وجود را مييابد و يقين هم پيدا ميكند؛ اما خودش موطن آن حقيقت نشده است.
به عنوان مثال چراغي را در نظر بگيريد كه روشن است، هرچه از چراغ دورتر شويد، سايه و تاريكي بيشتر ميشود تا حدي كه اصلاً هيچ نوري نبينيد. وقتي به چراغ نزديك شديد، نور چراغ را ميبينيد؛ يقين هم داريد كه چراغ روشن است. اما وقتي نزديك تر و نزديك تر شويد و تا نزديكترين مكان به چراغ برويد، كل شعاعهاي اين چراغ بر شما ميتابد و شما موطن و محل شعاعهاي اين چراغ مي شويد.
وقتي از دور نور را مي بينيد، يقين هم داريد كه نور روشن است، اين عين اليقين است. اما وقتي موطن نور شويد، اين چراغ بر شما كاملاً تجلي دارد و ظرف تجلي او ميشويد كه اين حقاليقين است.
حال اگر عارفي سلوك كرد و به عالم ملكوت رسيد؛ نه صورت ملكوت، بلكه معناي ملكوت را يافت و با اين ملكوت اتحاد پيدا كرد و خودش ملكوتي شد، ديگر مرتبه اي است كه حقاليقين شده است. نه تنها به فرشتهها و ملائكه رسيده است بلكه از ملائكه هم عبور كرده است. ديگر ملائك شاگرد او مي شوند.
معرفت عرفاني، معرفت حضوريِ شهوديِ قلبي است كه يا از سنخ كشف و شهود صوري است يا از سنخ كشف و شهود معنويِ عيناليقيني يا كشف و شهود معنوي حقاليقيني است.
بالاترين مرتبه شهود، شهود حقاليقيني است كه شخص در سير و سلوك به عالي ترين منزلگاه كه ميرسد، به اين درجه نائل مي شود. فردي كه به اين منزل رسيده است، ميگويند به مقام توحيد رسيده است كه همان مقام وحدت است.
البته معاذالله خدا در اين شخص حلول نكرده است بلكه خداوند اسماء و صفات خودش را در اين شخص تجلي داده است. اين شخص، مظهر جامع جميع اسماء و صفات الهي شده است. اگر همه اسماء الهي را بخواهيم جمع كنيم، در اسم الله جمع مي شود. انسان كامل مظهر الله مي شود. انسان كامل تمام اسماء و صفات الهي را نه تنها شهود ميكند بلكه تمام اسماء و صفات الهي در او تجلي كرده و ظهور پيدا ميكند. اين انسان، مظهر اسمِ الله مي شود. يعني ممكن است كسي مظهر اسم رحمت الهي باشد و بعضي ديگر مظهر غضب الهي.
حال كسي را در نظر بگيريد كه مظهر تمام اسماء و صفات الهي شود. به عنوان مثال گاهي به آينه نگاه ميكنيد و صورت معشوق را ميبينيد و گاهي خود معشوق را ميبينيد. آنگاه كه چهره را در آينه ميبينيد، اين عيناليقين است و آنگاه كه خودش را ميبينيد، اين حقاليقين است.
اينكه مرحوم الهي قمشهاي ميگويد وقتي امام حسين (ع) از اسب به زمين افتاد، آيينه بشكست و رخ يار ديد؛ اين ديگر مرتبه حقاليقين است. «يا ايتهاالنفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيهً مرضيهً» اين درجه مخصوص انسان كامل است. البته اين حق اليقين هم مراتبي دارد. بالاترين مرتبه اش را انسان كامل دارد كه الان حضرت وليعصر (ارواحنا لترابه الفداء) است و مراتب پايين تر را هم ميتوانند انسانهاي ديگر كسب كنند.