حجت الاسلام ثمری: بندگی کن به هر قیمتی که باشد! / حاج منصور ارضی: رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد

لذا امام حسین(علیه السلام) در اوج مشورت هایی که به حضرت داده می شود، خیرخواهی هایی که برای حضرت بود، تهدیدهایی که از ناحیه دشمن بود و در کل فضای سختی که برای ایشان درس کرده بودند، ایشان فقط یک جمله دارد فرمودند: " إن کان دین محمد إلّا بقتلی فیا سیوف خذینی" اگر قرار از دین خدا با کشته شدن من باقی بماند، شمشیرها بیایید. به خیر اندیش ها و مصلحت اندیش ها و افراد کم بصیرت فرمودند: خدا من را در این مسیر کشته خواسته است. وقتی دیدند که حریف حضرت نمی شوند گفتند عیبی ندارد برو اما چرا زن و بچه ات را می بری؟ فرمودند: اینها باید اسیر شوند چون او می خواهد.
سر جمع محبت و عشق ورزی به اهل بیت(علیهم السلام)، سرجمع دلدادگی به آل لله، سرجمع عشق به حضرت زهرا(علیها السلام) اینها همه باید یک جهت داشته باشد. در جهت الهی باشد، کاری را که خود آنها کردند. یک وقت هایی گرد و غبار هوا و هوس های ما می آید و فاصله ما از از اهل بیت(علیهم السلام) دور می کند. اگر خدا را در نظر بگیرد از عزیزترین عزیزانش هم می گذرد. امام حسین(علیه السلام) در کربلا اوج عاطفه است اما از همه عزیزانش گذشت. در زندگی باید اینگونه بود.
آیا ما اینگونه هستیم؟ بعضی می خواهند دل همه را بدست آورند. اگر این جلب رضایت در مسیر خدا باشد خوب است. هیئت هم که می گذارد می خواهد خودش مطرح باشد که بگویند عجب هیئتی دارد! هر چه جهتش خدا شد با محوریت رزق محبت آل الله(علیهم السلام) برای انسان ماندگار است و هرچه جهتش خدا نشد، چیزی از آن نمی ماند. لذا یک عده وقتی چشمانش را باز میکنند و در عالم برزخ اعمال خود را می بینند تعجب می کنند، می گویند کارهای من در این نامه نیست! پنجاه سال هیئت رفتم پس کجاست؟ بله رغبت عملش عیار الهی پیدا نکرده است.
می گویند هر که دو روزش مثل هم باشد، بدبخت است، ضرر کرده. دو روز که هیچ دو فاطمیه اش مثل هم باشد. از پارسال فاطمیه تا امسال فاطمیه، که خداوند این نعمت رابه من داده است که این فضا را حس کنم، چقدر عوض شده ام؟ آمده ام رفته ام خدا این نعمت را داده است، مناجاتم را داشته ام، حیات دل ما به این جلسات است، حیات دل ما به فاطمیه است، با گریه های سحر است منتها باید ببینی الان کجایی این مهم است و فقط انسان خودش می فهمد. قرآن می گوید هر کسی خودش خوب می تواند بفهمد که کجاست. باید از خواب بیدار شد، این مزرعه وجودت را آب دارد می گیرد اگر بیدار نشوی و یک فکری نکنی، تمام حاصلت زیر آب می رود و از بین می رود. " افسوس که این مزرعه را آب گرفته، دهقان مصیبت زده را خواب گرفته" این عقبه ای که تو طی سالها برای خودت درست کردی را با هوا و هوس از دست ندهی، باید ببینی کجای کار هستی.
خدا مرحوم علامه امینی را رحمت کند جلسه ای را علمای اهل سنت اطراف نجف ایشان را دعوت کردند و ایشان گفتند می آیم به شرطی که بحثی نباشد گفتند نمیشود که شما که یکی از علمای شناخته شده ی تشیع هستید بیایید و حرفی نزنید ما می خواهیم با شما صحبت کنیم. ایشان گفتند به یک شرط می آیم. رفتند و جلسه که شروع شد گفتند که هر کسی یک روایت بخوانیم که دست خالی نرفته باشیم. نوبت علامه امینی که شد، ایشان گفتند این روایت را که در صحیحین است قبول دارد که پیامبر اکرم فرمودند که "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة کفرٌ و شرکٌ و ضلال" هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، مردنش به مردن جاهلیت است با کفر و شرک و ضلالت و گمراهی است.
گفتند بله قبول داریم این روایت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است. بعد علامه فرمود حال سوال من این است که فاطمه زهرا(علیها السلام) امام داشت یا نداشت؟ گفتند بله حتما امام داشت. فرمود امامش که بود؟ مشخص است که ابوبکر نبود چون حضرت در هنگام شهادت غضبناک بودند از او؟! اگر هم بگویی امام نداشت، یعنی دختر پیغمبر با کفر و شرک وضلالت از دنیا رفته است؟! اصلا درست نیست این حرف. مرحوم علامه امینی می گوید همه آنها یکی یکی سرشان را پایین انداختند و از جلسه بیرون رفتند.
و امروز اگر ما بر آن مداری که امام ما برایمان ترسیم کرده است نباشیم، هر چقدر هم ادعا کنیم، می شود این. رغبت و اشتیاق در عبادت این است که انسان با اشتیاق بیاید در گود بندگی وارد شود و بندگی خدا کند به هر قیمتی که باشد. سخت است بندگی مشکل است.
در ادامه مداح اهل بیت(ع) حاج منصور ارضی، به مداحی و عزاداری پرداختند که در ادامه بیان شده است:
رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد
پوسید این نخل ها بر تن لب باده ها برگرد
ای خواهش امثال ما بیچاره ها برخیز
ای دست گیرِ از نفس افتاده ها برگرد
خیس است مُهر سجده از مژگان تر آقا
پاییز شد نقاشی سجاده ها برگرد
خیره سرم نوکر شدم کاری کنم اما
افتاده ام در دام این غلاده ها برگرد
حالا که حرف تازه ای در شعرهایم نیست
آقا بیا و با زبان ساده ها برگرد
چشم مدینه تاب می بیند از آن دستی
که لطمه زد بر قلب آقا زاده ها برگرد
ای انتقام بانوی در کوچه افتاده
رخت سفر بر تن کن و از جاده ها برگرد
/س113