حجت الاسلام نظری خرم: اگر خدا بخواهد طفل هفت ساله امام می شود

کد خبر: 90579
اگر امامت از جانب خداست پس طفل یک روزه هم می تواند امام باشد گویا که آن فرد ۱۰۰ سال دارد و سخن او مانند سخن یک فرد ۱۰۰ ساله است و اگر از طرف خدا نباشد اگر این فرد هزار سال هم عمر کند سخن او همانند سخن یکی از مردمان عادی است.
وارث

 «توجه کنیم که وقتی امام رضا (ع) به شهادت می رسند  امام جواد (ع) 7 سال داشتند یعنی طفل خردسالی بودند در این میان عده ای از بزرگان شیعه با توجه به خردسالی امام جواد دور هم جمع می شوند تا درباره امامت شیعه چاره اندیشی کنند در همین زمان یونس ابن عبدالرحمان می گوید گریه و زاری نکنید و بفهمید چه کسی عهده دار ولایت است. آن وقت با دست به امام جواد اشاره می کنند و می گوید تا زمانی که این کودک بزرگ شود ما باید بدانیم که برای رفع مشکلات خود به چه کسی مراجعه کنیم. در این موقع است که شخصی به نام ریّان از سخنان یونس ابن عبدالرحمان به شدت برمی آشوبد و با او گلاویز می شود و می گوید تو خودت را از علاقمندان امام جواد (ع) می دانی اما در امامت او تردید داری و بعد می گوید اگر امامت از جانب خداست پس طفل یک روزه هم می تواند امام باشد گویا که آن فرد 100 سال دارد و سخن او مانند سخن یک فرد 100 ساله است و اگر از طرف خدا نباشد اگر این فرد هزار سال هم عمر کند سخن او همانند سخن یکی از مردمان عادی است. توجه کنیم که ریّان در آن زمان یک فرد عادی است و اسم و رسم و جایگاه یونس ابن عبدالرحمان را ندارد اما در آن زمان نکته ای را تذکر می دهد که فرد بزرگی چون عبدالرحمان از آن غفلت کرده است.»

آنچه در ادامه می آید گفتگویی با حجت الاسلام «علیرضا نظری خرم»، عضو پژوهشکده تفسیر پژوهشگاه قرآن و حدیث درباره سیره و زندگی امام جواد(ع) به مناسبت ولادت باسعادت ایشان است.

سیره معصومان ما هر کدام واجد درس های بسیاری برای ما هستند که می تواند مسیر زندگی را برای ما روشن کند. با توجه به این که در روز میلاد امام جواد علیه السلام قرار داریم چه نکته هایی در این رابطه می توان از زندگی حضرت بیان کرد؟

در رابطه با امام جواد علیه السلام با توجه به فرصتی که داریم به دو نکته کاربردی از منابع تاریخی و حدیثی اشاره می کنم و امیدوارم که این نکات راهگشا باشد.  به عنوان یک مقدمه ما امروز در بسیاری از محافل سیاسی و مذهبی مان دارای یک اشکال هستیم به عنوان در ویژه، جایگاه ویژه، صندلی ویژه و اخیرا هم که اصطلاح ژن برتر ناظر به این چالش و اشکال است. در نهایت گاه در میان مسئولان دولتی و غیر دولتی افرادی هستند که احیانا خودشان را از مردم جدا نگه می دارند و به گونه ای زندگی می کنند که شاهد رنج های مردم نیستند و خبری از واقعیت های زندگی مردم ندارند یا اگر هم خبردار هستند از طریق بولتن و گزارش های مسئولان دفتری شان است. خب این شرایطی است که نوعی جدایی میان مردم و حاکمیت را به وجود می آورد و در شرایط فعلی خطرناک است.

این را عرض کردم تا به این نکته بپردازم که در زندگی امام رضا و فرزندشان امام جواد علیهما السلام هم روایتی وجود دارد که مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل می کنند که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. روایت از این قرار است که ظاهرا امام جواد وقتی در مدینه بودند از دری رفت و آمد می کردند که عموم مردم امکان رفت و آمد از آنجا را نداشتند و برایشان این امکان نبود که امام جواد (ع) را در آنجا ملاقات کنند و به این واسطه رنج ها و گرفتاری های خود را بیان نمایند.  در همین موقعیت امام رضا علیه السلام  نامه ای خطاب به فرزندشان امام جواد که در آن زمان خردسال بودند می نویسند. متن این نامه در کتاب شریف کافی وجود دارد. امام رضا در این نامه می نویسند فرزندم به من خبر رسیده که برای خارج شدن از خانه سوار مرکب می شوی و اطرافیان، تو را از در پشتی بیرون می برند و این از تنگ نظری آنان است که مبادا از تو به کسی خیری برسد. امام رضا (ع) در ادامه نامه می نویسند من از تو می خواهم که رفت و آمد و ملاقات خود را از در اصلی انجام دهی و هر زمان که از خانه خارج می شوی مقداری سکه طلا و نقره همراهت باشد تا اگر به صاحب حاجتی رسیدی در حدی که می توانی حاجت و نیاز او را مرتفع کنی و امام رضا در ادامه نامه خاطرنشان میکند که من می خواهم که خداوند به تو عزت بدهد.

در این جا به این نکته اشاره کنم که ما عموما گمان می کنیم که اگر از مردم و حوایج شان دوری کنیم صاحب عزت شده ایم  اتفاقا برعکس است . امام رضا علیه السلام  خطاب به فرزندشان امام جواد (ع) می فرماید وقتی تو در میان مردم رفت و آمد کنی و به نیازهای آن ها توجه نشان دهی باعث می شود که خداوند تو را عزیز و بزرگ بدارد. شما امروز هم در میان ائمه جمعه سراسر کشور می بینید عده ای از آن ها که مشی مردمی تر دارند اتفاقا عزیزتر هستند و چقدر مورد اقبال مردم قرار گرفته اند در حالی که متاسفانه برخی از مسئولان دولتی و غیر دولتی همچنان فکر می کنند که عزت یعنی این که با اسکورت و محافظ در میان مردم رفت و آمد کنی در حالی که این اسکورت و محافظت متعلق به دهه 60 و یک سری از ضرورت های آن دوره بوده است. در حقیقت راه معصومان این است که ما آن اعتدال را در زندگی یاد بگیریم . یک وقت کسی گوشه پشت بام ایستاده بود به او گفتند که عقب تر برو که یک وقت از کنار پشت بام به پایین نیفتی اما او آن قدر عقب رفت که از آن سوی پشت بام به پایین افتاد بنابراین ما نباید در امر حفاظت آن قدر افراط کنیم که عملا مسئولان ما از مردم جدا شوند. اخیرا یکی از مسئولان می گفتند حدود سه سال است که با مردم ارتباط بیشتر و نزدیک تری دارد و این ارتباط روی فکر و منش او تاثیر گذاشته است. این نکته تکان دهنده است. آنچه از سیره اهل بیت (ع) بیان شد – این نکته را هم بگویم که امام جواد با این که در سن خردسالی قرار داشتند امام معصوم بودند  - تذکر به ما و نزدیکان است که بدانیم مشی ما در زندگی چیست و به چه سمتی میرویم.

نکته دیگری هم که در این رابطه بسیار کلیدی است بدانیم که به جز معصومان که بزرگی آن ها مانع اشکالات می شود دیگر افراد بزرگی شان مانع از این نمی شود که اشکال در مشی و نگاه و بینش آن ها نباشد. گاهی برخی از افراد به گونه ای عمل و رفتار می کنند که رفتار و عمل آن ها بسیار چشمگیر است اما در نهایت اشکالی در کار آن ها وجود دارد که اگر هشیار نباشیم متوجه نخواهیم شد. مسعودی کتابی دارد به نام "اثبات الوصیه" که در قرن چهار هجری نگاشته است. در این کتاب مسعودی به یک شخصیت مورد احترام در زمان امام رضا و امام جواد اشاره می کند که اهل فضل و دانش بوده است شخصی به نام یونس ابن عبدالرحمان که شخصیت بزرگی است اما همین شخصیت بزرگ بعد از شهادت امام رضا علیه السلام حرفی می زند که تن آدم می لرزد. توجه کنیم که یونس ابن عبدالرحمان جزو اصحاب اجماع است به این معنی که وقتی علما به سخنان عبدالرحمان برمی خورند فی المثل عبدالرحمان سخنی را از امام صادق علیه السلام نقل می کند در نقل عبدالرحمان تردیدی به خود راه نمی دهند یعنی تا این اندازه این شخصیت مورد وثوق علماست اما همین فرد با همین جایگاه دچار خطا می شود. ما گاهی تصور می کنیم که بزرگان دچار خطا نمی شوند در حالی که این طور نیست.  توجه کنیم که وقتی امام رضا (ع) به شهادت می رسند  امام جواد (ع) 7 سال داشتند یعنی طفل خردسالی بودند در این میان عده ای از بزرگان شیعه با توجه به خردسالی امام جواد دور هم جمع می شوند تا درباره امامت شیعه چاره اندیشی کنند در همین زمان یونس ابن عبدالرحمان می گوید گریه و زاری نکنید و بفهمید چه کسی عهده دار ولایت است.

آن وقت با دست به امام جواد اشاره می کنند و می گوید تا زمانی که این کودک بزرگ شود ما باید بدانیم که برای رفع مشکلات خود به چه کسی مراجعه کنیم. در این موقع است که شخصی به نام ریّان از سخنان یونس ابن عبدالرحمان به شدت برمی آشوبد و با او گلاویز می شود و می گوید تو خودت را از علاقمندان امام جواد (ع) می دانی اما در امامت او تردید داری و بعد می گوید اگر امامت از جانب خداست پس طفل یک روزه هم می تواند امام باشد گویا که آن فرد 100 سال دارد و سخن او مانند سخن یک فرد 100 ساله است و اگر از طرف خدا نباشد اگر این فرد هزار سال هم عمر کند سخن او همانند سخن یکی از مردمان عادی است.  توجه کنیم که ریّان در آن زمان یک فرد عادی است و اسم و رسم و جایگاه یونس ابن عبدالرحمان را ندارد اما در آن زمان نکته ای را تذکر می دهد که فرد بزرگی چون عبدالرحمان از آن غفلت کرده است.

منبع: شبستان


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.