از بس که دید داغ گرانبار اهلبیت پشت زمین خمیده ز بار تألّم اش

کد خبر: 108784

دریا فرو نشست به موجی تلاطم اش
تبدیل شد به گریه نسیم تبسّم اش

زهر آنقدر گذاشت اثر بر وجود او
دیگر نبود قدرت یک دم تکلّم اش

از بس که دید داغ گرانبار اهلبیت
پشت زمین خمیده ز بار تألّم اش

تن های غرق خون و رُئُوسِ به روی نی
سخت است سخت بر همه حتی تجسّم اش

روزی سپهر در غم خورشید چارمین
حالا رسید نوبت خورشید پنجم اش

زهر هشام و کودکی و داغ کربلا
اصلا” نبود خصم ولا را ترحّم اش

جایی که عرش جامه ی نیلی به تن کند
خون می چکد به تیر غم از چشم مردم اش

“یاسر” شده ست ظلم فراوان به وی ، فقط
مهدی کند قیام برای تظلّم اش

شاعر:حاج محمود تاری


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.