مبلغ عقيده وجهاد
سطوري كه از نظرتان گذشت، شهادت بليغ و گوياي رهبر معظم انقلاب در باب منش والا و خدمات فقيد سعيد، مرحوم استاد سيدعلياكبر پرورش بود كه در پيام ايشان به مناسبت درگذشت آن بزرگ نمود يافت. خدمات علمي و عملي آن يار صديق انقلاب، به واقع بخشي از تاريخ پرماجراي پيش و پس از انقلاب اسلامي است و تبيين آن تلاش مضاعف و موشكافانه تاريخ پژوهان انقلاب را ميطلبد. آنچه در نوشتار پيش روي ميخوانيد، جنبههايي از اين جهاد مؤمنانه است كه در روايت برخي دوستان و دوستداران آن معلم اخلاق و فضيلت و به مناسبت اولين سالگرد رحلت وي آمده است. اميد آنكه مقبول افتد.
مبارزه با بهائيت، جدايي از انجمن حجتيه
بيترديد و به شهادت اسناد، يكي از اهداف رژيم پهلوي مواجهه با مذهب حقه تشيع از طريق تبليغ مستقيم و غيرمستقيم براي نحله انحرافي بهائيت و سوق دادن تدريجي بخشهايي از جامعه به سوي اين فرقه است. در اين ميان بسياري از چهرههاي علمي و ديني جامعه به مواجهه با اين تبليغات مسموم پرداختند كه فقيد سعيد مرحوم استاد سيدعلياكبر پرورش نيز در زمره ايشان بود. آيتالله سيديوسف طباطبايينژاد نماينده ولي فقيه در استان اصفهان در اينباره ميگويد: «بر ضد بهاييت ايشان خيلي از جوانها را تربيت ميكرد و اينها خودشان ميرفتند و در جلسات بهاييها مينشستند. از شاگردان مرحوم پرورش كسي ميرفت و در جلسهاي آنها را از رده خارج ميكرد. آقاي پرورش هم در جاي خودش در اين زمينه فعاليت ميكرد، حتي شاگردانشان كه اهل حفظ روايت و قرآن بودند و در واقع بچههاي خوبي را تربيت ميكرد كه انسان به حال اين بچهها غبطه ميخورد كه چقدر زيبا تربيت شدهاند و بيدليل نبود حاجآقا در كل اصفهان در بين جوانان محبوب و تأثيرگذار بود». (1)
به موازات آغاز نهضت امام خميني در آغاز دهه 40، و نمايان شدن زاويه انجمن حجتيه با اين حركت، همكاريهاي مرحوم استاد با اين انجمن، كه پيش از آن در راستاي مواجهه با فرقه بهائيت شكل گرفته بود، رفته رفته رنگ ميبازد و جاي خود را به مبارزه با رژيم پهلوي ميدهد و اين روند، نهايتاً به دستگيري و زندان منتهي ميشود. حجتالاسلام والمسلمين احمد سالك نماينده كنوني مردم اصفهان در مجلس شوراي اسلامي در اينباره معتقد است: «مرحوم پرورش قبل از پيروزي انقلاب با تلاش در راه معرفي و بهره بردن از فيض وجود حضرت امام زمان(عج) با دوستان انجمن حجتيه در اصفهان فعاليت را شروع كردند و جلسات متعددي ميرفتند. يادم هست با جلسات انجمن حجتيه هم درگير شديم و بعد از مدتي آقاي پرورش به دلايلي از اين جريان جدا شد و مستقيماً وارد متن مبارزات شدند. اين جدايي سبب دستگيري ايشان شد. جلساتي كه در منزل حاجآقا رضا مهاجر در خيابان فروغي تشكيل ميشد بهطور مخفي بود و در آنجا انقلابيها دور هم جمع ميشدند كه خدمت ايشان هم ميرسيديم. اين حركت مبارزاتي منجر به اين شد كه در اصفهان تعداد زيادي از خانوادههاي زندانيها را كه بيشتر مادران زندانيان بودند در جلسات شركت دهيم، چون ساواك اصفهان شكنجههاي سنگيني را به اينها وارد كرده بود و مادرانشان بايد انعكاس صدايي ميشدند و ندايشان را به مردم ميرساندند. به اين نتيجه رسيديم آنان را به منزل مرحوم آيتالله خادمي ببريم. بنده و دوستان ديگر با اين مادران و خانواده خودم به سمت منزل آيتالله خادمي حركت كرديم و در اندروني منزل ايشان مستقر شديم. به نظرم حدود 15 نفر از مادران زندانيان بودند كه فرزندان بعضي از آنان متأسفانه پس از پيروزي انقلاب در جبهه منافقان قرار گرفتند و اعدام شدند، اما مادرانشان آن موقع قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دفاع از فرزندانشان به ميدان آمدند». (2)
در مسير مبارزه
به شهادت اسناد موجود، استاد پرورش از اركان بيداري انقلابي و مبارزات ضد رژيم شاه درشهر اصفهان بود. او در ساليان منتهي به اوجگيري انقلاب، در سخنرانيهاي پرشور خويش در اصفهان و نقاط مختلف ايران، بسياري از جوانان مستعد را به عرصه مبارزه سوق داد و انديشه و انگيزه انقلابي را در ايشان تقويت نمود. حجتالاسلام سالك در اينباره نقل ميكند: «مرحوم آقاي پرورش يكي از اركان حركت پنج رمضان اصفهان بود و ما تعدادي شهيد در اين حادثه داديم. عدهاي از آنان را يادم هست مرحوم نمنبات و مرحوم دوازده امامي بودند كه بالاي منزل آيتالله خادمي به شهادت رسيدند و همچنين مرحوم موحديان. آنان كساني بودند كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به شهادت رسيدند و حتي در حكومت نظامي مثل مرحوم شهيد مغربي چهارباغ خواجو و مسائلي از اين دست اتفاق افتاد. نتيجه اين حركت دستگيري عدهاي توسط ساواك در اصفهان بود كه از جمله مرحوم آقاي پرورش هم از اين دست بودند. البته من هم در حادثه بودم و توانستم فرار كنم و گرفتار ساواك اصفهان نشدم، ولي جاهاي ديگر دستگير شدم كه بعد پرونده اصفهان هم مطرح شد. در اين دوره از زمان، مهمترين حادثه اين بود كه تفكري در زندانهاي كشور بين انقلابيها اوج گرفته بود كه ما براي چه زندان باشيم. بايد بيرون برويم و مبارزه كنيم و هر كسي براي اين مسئله توجيهي داشت. در اين محور خاطراتي از زندان اوين تهران دارم. همچنين خاطراتي از مركز ضد خرابكاري ساواك و شهرباني تهران دارم كه الان زندان توحيد و موزه شده است. اين تفكر بر و بچههاي انقلابي را وسوسه كرده و لازمه بيرون آمدن دادن يك تعهد به ساواك بود. انقلابيون پاي اين مسئله محكم ايستادند كه ما تعهدي به ساواك نميدهيم و كد ساواك نميشويم. اين مسئله مهمي بود، ولي شاهد بودم كنفدراسيونهاي طرفدار امريكا، چريكهاي فدايي خلق، بعضي عناصر حزب توده و ديگر عوامل نامه سه صفحهاي تعهد ساواك را امضا كردند و رفتند، ولي ما مانديم، چون بايد ميمانديم و مرحوم پرورش هم ماندند». (3)
ارتباطات مبارزاتي استاد در اين دوره، فصلي درخور و شاخص در بازخواني منش سياسي اوست. او حركت سياسي – مبارزاتي خود را با هماهنگي با علما و روحانيت و نيز ديگر كانونهاي مبارزاتي اصفهان تداوم ميبخشد. حجتالاسلام سالك در اينباره ميگويد: «ارتباط مرحوم آقاي پرورش با روحانيت مبارز در شهر و استان جاي تقدير ويژه دارد، بهخصوص با مرحوم شهيد مظلوم دكتر بهشتي، جلسات متعددي با آيتالله خادمي و شخصيتهايي كه در متن مبارزه بودند، نظير آقاي احمدي و اوايل با خود آقاي طاهري داشتند... قبل از پيروزي انقلاب اسلامي كه شايد يكي از شاخصههاي پيشكسوتان مبارزاتي آقاي حسن آقاي حداد بود و از شخصيتهاي روحاني هم كه در متن اين حركتها قرار داشت مرحوم حضرت آيتالله سيدمحمد احمدي بود كه در دورهاي امام جمعه خمينيشهر بودند، چون آقاي احمدي رفيق نواب صفوي بودند، جلسات متعددي شكل گرفت و مسائلي از قبيل جريان منصورون و ديگر جريانها سامان پيدا كرد و از اينجا به بعد شكل مبارزات مخفي شد. پايگاه اين جلسات به صورت آشكار در شبكههايي كه در دبيرستان، دانشگاه، حوزه و بازار تشكيل ميشد مساجدي بود كه مبارزات آشكارش بود و با استفاده از قرآن و سخنرانيها شكل ميگرفت و پنهانش هم در منازل تشكيل ميشد، جلسه رابطان بود و بعد با هدايت عدهاي اين ارتباط با مرحوم شهيد مظلوم آيتالله دكتر بهشتي هم برقرار ميشد. مرحوم آقاي پرورش با مرحوم آيتالله شهيد بهشتي رفاقتي تنگاتنگ داشتند از حيث همفكري، تشكيلاتي و حتي مبارزاتي كه اين موضوع در تداومش به حزب جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي منجر ميشود، البته پدرم چون با مرحوم شهيد مظلوم آيتالله دكتر بهشتي ارتباط مستقيمي داشتند، علاقهاي هم بين خودمان و مرحوم بهشتي بود و اين هم عاملي بود كه نيروهاي انقلابي دور هم جمع شوند. بعد از فوت پدرم به قم رفتيم و در آنجا مرحوم بهشتي دوستان را جمع كردند و روي مسائل حكومتي كار ميكرد و اين نكته قابل توجهي است». (4)
«تفسيرقرآن» براي بيداري
تسلط استاد پرورش بر مباني ديني و قرآني و تفاسير كاربردي و روزآمد از آن، موجب جذب بسياري از ذهنها و جانهاي مستعد، به محافل سخنراني آن بزرگ شد. ثمرات علمي و تربيتي آن بزرگ، اينك در قالب بسياري از شخصيتها و كارگزاران نظام اسلامي، در عرصه خدمت به نظام و مردم فعاليت دارند. آيتالله طباطبايينژاد درباره تأثيرات محافل تبليغي استاد براين باور است: «آقاي پرورش انسان بسيار باذوقي بود، بهويژه در شعر كه اشعار نابي را انتخاب كرده بود و اينها را بجا به كار ميبرد. در صحبتهايش شعري را آنقدر زيبا در جاي خودش به كار ميبرد كه باعث لذت انسان ميشد. حالا كسي شعري ميداند يا قرآن و روايتي آموخته است، اما جاي به كار بردنش را نميتواند تنظيم كند، ولي ايشان شعر، روايت و آيه را بجا و در موقع خودش بيان ميكرد كه خيلي به دل مينشست. آقاي پرورش انساني بود كه قبل از انقلاب يك خدمتگزار شجاع بود و همگي سخنرانيهايشان را در ميدان امام اصفهان ديده و شنيدهايم، در فيلمهاي سخنرانياش كه در جواني چه جور فرياد ميزند و بيشتر جلساتي كه با جوانها در خانهها و نشستهاي خصوصي داشت، به خوبي جوانان را تربيت ميكرد و ميپروراند». (5)
آيتالله محمدعلي گرامي از مراجع تقليد نيز وجه تبليغي استاد را از عوامل آشنايي خويش با ايشان ميداند: «از سال 1347 كه آغاز برنامههاي سفر ما در تابستان به اصفهان بود، با مرحوم پرورش آشنا شدم و اين آشنايي به تناسب كانون علمي و تربيتي جهان اسلام آن زمان و برخي محافل ديگر بود، در روحيه ايشان دو معنا وجود داشت، يكي استفاده از مطالب وحياني و دومي رساندن به مردم، در واقع همه كساني كه كار فرهنگي ميكنند در جمع فعالان مسير رسالت الهي قرار ميگيرند. فعاليت در رسالت الهي همين دو ركن اساسي را دارد، اگر كسي در اين دو قسمت اخلاص باطني داشته و در مسير اداي وظيفه باشد در هر دو قسمت بازدهياش بسيار بالاست و اين به منزله علت مادي اين جريان است و اخلاص به منزله علت صوري و هر دو كه جمع ميشوند نتيجه بسيار زيبايي به فعاليت شخص ميدهد. مطلب ديگري كه در مرحوم پرورش بود و در خيليها هم اين حالت وجود دارد، توسلشان به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. ما هر كاري بكنيم در پايان بدون لغزشها نيستيم. عالم طبيعت عالم لغزش و ظلمت است، همه ما قبل از اين عالم طبيعت در عالم نور بوديم، اما وقتي در اين ظلمت آمديم گرفتار ظلمت هم شديم، اين در حالي است كه در عالم طبيعت اولياي خدا آلوده نشدند، حال آنكه انسانهاي غيرمعصوم مبتلا ميشوند، آيا راهي براي زدودن اين آلودگيها هست؟ بله، مهمترين راه توسل به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است. در زيارت جامعه كبيره ميخوانيم بين من و خدا گناهاني است كه جز رضايت شما چيزي نميتواند آن را پاك كند. يعني از اين قطعه زيارت معلوم ميشود عبادت هم نميتواند گناهان ما را بزدايد. بنابراين توسل فوق تعبد است. شايد به اين معني كه كسي نميتواند تعبد كامل انجام بدهد، تعبد كامل اين است كه براي خدا باشد و بهطور معمول انسانهاي خوب هم براي بهشت كار ميكنند نه براي خدا. اما توسل به اهل بيت توسلي خالصانه است. شايد به اين مفهوم كه فقط رضايت شما ميتواند اين گناهان را از دامان ما پاك كند، مكرر شنيدم كه مرحوم پرورش در توسل يد طولايي داشتند». (6)
آيتالله گرامي همچنين «مقام سيادت» استاد را نيز در شكلگيري شخصيت معنوي وي مؤثر ميداند و بر اين باور است: «مرحوم استاد پرورش از عظمت ذاتي و مقام سيادت كه مقامي از الطاف بزرگ الهي است، برخوردار بودند كه بعضيها از اين نعمت بزرگ نصيب دارند و خيليها هم ندارند، ايشان توفيق داشت از اين عظمت و اهميت ذاتي سيد بودن برخوردار باشد، اهميت امور اكتسابي، تحصيل علوم ديني، سخنرانيهايي كه از باب انجام وظيفه در مسير خدمت به دين، فرهنگ اسلامي، فرهنگ انساني و بهويژه در باره مسائل انقلابي انجام ميداد همگي در سايه اين مقام سيادت ايشان بود. گرچه بيشتر از فعاليتهاي دوران انقلاب ايشان باخبر هستم، اما بعد از انقلاب هم دورادور از خدماتي كه در مجلس شوراي اسلامي و ديگر نهادها و جايگاهها داشتهاند مطلع شدم». (7)
روزهاي انقطاع
استاد فقيد در دهه واپسين حيات، به بيماري جانكاهي مبتلا گشت كه در نهايت شمع پرفروغ حياتش را رو به خاموشي برد. او در اين سالها به «اصفهان» يعني وطن مألوف خويش نقل مكان كرده بود و از غوغاي پايتخت و اهل آن به دور بود. اين فرصت براي او به مثابه يك دوره سلوك و محاسبه به شمار ميرفت كه وي به نحو احسن از آن استفاده كرد. آيتالله گرامي در تبيين اين موضوع ميگويد: «اين كسالتهاي اخير ايشان در ظاهر به منزله يك بيماري جلوه ميكند، اما در باطن براي كساني كه در مسير خدا گام بردارند به منزله توفيقي الهي است كه چشم، ذهن و گوششان از غير خدا منصرف باشد. اين اواخر عمر كسالت بهگونهاي بود كه ديگر افراد را نميشناختند و در واقع نعمتي بود از خدا بر اينها كه ديگر ذهن، فكر، چشم و گوششان از غير خدا منصرف باشد. برخي افراد هستند كه خودشان به طرف خدا ميروند و برخي ديگر خدا به آنها لطف ميكند. براي اينكه مشكلاتي را كه دارند با رفتن خودشان ميبرند. يكي از راههايش همين است و رفتن به سوي خدا بسيار دشوار است. مكرر متذكر اين نكته بودهام كساني كه چنين كسالتهايي در اواخر عمر پيدا ميكنند طبق ذوق معمولي خودمان ميگوييم حيف بيچاره مريض شد، اما نعمتي بود، براي اينكه از غير خدا منصرف شوند، البته نميگوييم قاعدهاي كلي است، اما خيلي اوقات اينگونه است و انسان بايد با آن ديد نگاه كند، ممكن است شخص در طول عمرش هم فَلَتاتي داشته باشد، اما به دليل اصل ارتباط روحي كه با عالم قدس و تجرد دارد دست او را ميگيرند». (8)
راز «يك پيام تسليت»
پيام نغز و پرنكته رهبر معظم انقلاب در ماتم استاد، در نوع خود كمبديل بود، چه اينكه تفصيلي كه در اين پيام در باب پيشينه و فضايل استاد آمده بود، كمتر در پيامهاي تسليت رهبري ميآيد. آيتالله طباطبايينژاد در تبيين اين امر ميگويد: «رهبر معظم انقلاب در مورد افرادي كه فوت ميكنند خيلي بيانيه نميدهند و در سه خط اعلام تسليت ميكنند، اما اگر بيانيه حضرت آقا را در مورد مرحوم پرورش ملاحظه كنيد، گويي ايشان ميخواستند چيزهايي را بگويند كه اگر ميخواستند زياد هم بگويند از حالت بيانيه فوت خارج ميشد. ايشان به ويژگيهاي قبل از انقلاب و بعد از آن دوران اشاره كرده بودند كه در مقايسه با بيانيههايي كه براي فوت افراد ديگر ميفرستادند انصافاً ممتاز و تا حدودي طولاني هم بود. در حالي كه براي ديگران هم ميبينيم با سه خط اظهار تأسف ميكنند و طلب مغفرت براي طرف ديگر. بهطور معمول ايشان در يك بيانيه فوت از متوفي تعريف نميكنند، اما از مرحوم پرورش خيلي تعريف كردند». (9)
پينوشتها:
1 ـ ر. ك: «ياور صديق انقلاب»يادمان روزنامه اصفهان زيبا براي نخستين سالروز درگذشت استاد سيدعلياكبر پرورش، گفتوگو با آيتالله سيديوسف طباطبايينژاد، ص6
2 ـ ر. ك: همان، گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمين احمد سالك، ص10
3 ـ ر. ك: همان
4 ـ ر. ك: همان
5 ـ ر. ك: همان، گفتوگو با آيتالله سيديوسف طباطبايينژاد
6 ـ ر. ك:همان، گفتوگو با آيتالله محمدعلي گرامي قمي
7 ـ ر. ك:همان
8 ـ ر. ك:همان، گفتوگو با آيتالله سيديوسف طباطبايينژاد
منبع: بی باک نیوز
/س.ب215