واعظ بايد بداند كجا از "انذار" و "تبشير" استفاده كند

کد خبر: 37533
اگر شنوندگان معمولى بودند، واعظ بیش از آن که آنان را امیدوار نماید، آنان را ترسانیده و انذار دهد و اگر در میان آنان کسى باشد که این مطلب براى او ضرر دارد، باید از حضور او در جلسه وعظ جلوگیرى نموده یا حال او را در نظر بگیرد .
وارث: "اگر شنوندگان معمولى بودند، واعظ بیش از آن که آنان را امیدوار نماید، آنان را ترسانیده و انذار دهد و اگر در میان آنان کسى باشد که این مطلب براى او ضرر دارد، باید از حضور او در جلسه وعظ جلوگیرى نموده یا حال او را در نظر بگیرد . از ذکریا علیه السلام  نقل شده است که وقتى یحیى علیه السلام در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش، عذاب و انذار نمى گفت. برعکس گاهى شنوندگان غرق در گناهان بوده و بیان روایات امیدوارى به خدا و کرم و بردبارى زیادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد. واعظ باید مانند پدرى دانا که در تربیت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زیان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفید باشد  و نیز وعظى مؤثر و مفید است که همراه با کار و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش باعث جرأت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علم او حتى به پیامبران مى گردد؛ به گونه اى که او را از دین خارج مى کند." آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي در كتاب "المراقبات" بحث قابل تأمل و زيبايي درباره شروط وعظ  بيان كرده اند كه نشان مي دهد رسيدن به اخلاص و صدق در وعظ تا چه اندازه مي تواند دشوار و صعب باشد.

 

مجاهد باید تمام مراتب صدق و اخلاص را که در مورد امامت گفتیم رعایت نموده، و علاوه بر آن مواظب آفت سخنان نیز باشد که مبادا دروغى بر خدا بسته یا آنچه که نمى داند بگوید یا خودستایى کرده یا کلامى بگوید که در ضمن آن فضیلتى را براى خود ثابت کند یا مردم را در نادانى بیندازد یا فتنه انگیزى نموده و باعث قتل و تاراج و اسارت و سایر ضررهایى که ممکن است به مسلمین برسد، بشود؛ یا عقیده اى انحرافى در مردم به وجود آورد - گرچه با این شکل باشد که مثلا شبهات شیطان و جواب آن را بیان کند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به این ترتیب گمراه و کافر شوند - یا در ترسانیدن یا امیدوار کردن آنقدر زیاده روى کند که شنوندگان مأیوس یا مغرور شوند؛ یا چیزى بگوید که شنونده غلو و زیاده روى کند؛ یا او را نسبت به ائمه و پیامبران بدعقیده نماید؛ یا بى احترامى به خصوص به خواص نموده و در مورد گذشتگان بدگویى کرده و به پیامبران و اوصیا و علما تهمت بزند؛ یا با سختگیرى به بندگان و گفتن چیزهایى که مردم نمى توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بیزارى مردم از خیر و شرع ، عبادات ، علوم ، پیامبران و خداى متعال گردد؛ یا با نقل کارهاى فاسقان و اشرار شر به پا کند؛ یا بعضى از چاره هاى شرعى ناپسند را به مردم یاد داده یا در منبر بى پرده سخن بگوید؛ به خصوص در جایى که زنان او را دیده و صداى او را مى شنوند؛ یا سخنان زشتى بر زبان رانده یا کارهاى قبیحى را انجام دهد، زیرا از بعضى از واعظین نقل شده است كه با فحشهاى زشتى به افراد گناهکار دشنام مى دادند . تمام این موارد از آفات وعظ است که البته آفات زیاد دیگرى نیز غیر از آنچه گفتیم دارد.

واعظ اول بايد خود را موعظه كند

واعظ باید بعد از رعایت تمام موارد فوق - تکمیل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص - به این آیه نیز عمل کند : "آیا مردم را به نیکى امر مى کنید در حالى که خودتان را فراموش کرده اید ." او باید اول خود را موعظه نموده و خود را به آن بیاراید، آنگاه با نرمى و مدارا و حکمت ، مردم را موعظه نماید.

واعظ به موقع از دو سلاح انذار و تبشير استفاده كند

اگر شنوندگان معمولى بودند، بیش از آن که آنان را امیدوار نماید، آنان را ترسانیده و انذار دهد و اگر در میان آنان کسى باشد که این مطلب براى او ضرر دارد، باید از حضور او در جلسه وعظ جلوگیرى نموده یا حال او را در نظر بگیرد . از ذکریا علیه السلام  نقل شده است که وقتى یحیى علیه السلام در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش، عذاب و انذار نمى گفت. برعکس گاهى شنوندگان غرق در گناهان بوده و بیان روایات امیدوارى به خدا و کرم و بردبارى زیادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد.

وعظ به گونه اي نباشد كه به انكار روايت و اصل ثواب برسد

خلاصه واعظ باید مانند پدرى دانا که در تربیت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زیان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفید باشد  و نیز وعظى مؤثر و مفید است که همراه با کار و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش باعث جرأت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علم او حتى به پیامبران مى گردد؛ به گونه اى که او را از دین خارج مى کند. حتى نباید ثوابهاى زیادى را که در بعضى از روایات براى عمل کوچکى آمده که قبول آن براى عقل سخت مى باشد را بگوید؛ مگر این که همراه با آن قدرت خدا را بیان و علت این مقدار ثواب را براى این عمل بگوید تا کسى آن را انکار نماید؛ و بدین ترتیب وعظ او باعث انکار روایات یا انکار اصل ثواب و عقاب نشود؛ به خصوص در زمان ما که کفار شک و شبهه هاى زیادى ایجاد، و ایرادهاى زیادى از مسلمین عوام مى گیرند، تا آنان را از دین خارج نمایند.

نمى گوییم اصلا این مطالب را بیان نکنند، بلکه منظور این است که به همراه ذکر این گونه موارد، مطالبى بگویند که عقل به راحتى بتواند آن را بپذیرد. مثلا اگر نقل کند که خداوند متعال به کسى که دو رکعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش ، قصرى از مروارید و زبرجد به او مى دهد، همراه با گفتن این ثواب ، براى این که آن را بعید نشمارند بگوید: به عالم خیال بنگرید که آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده اند و انسان مى تواند با آن در یک ساعت، هزار شهر از مروارید را در خیال خود به وجود آورد و خداوند متعال همانگونه که توانایى دارد عالم خیال را ایجاد کند همین طور مى تواند آنچه را که در عالم خیال است به واقعیات خارجى تبدیل نماید، همانگونه که در روایات درباره بهشتیان آمده است که آنها هر چه را که بخواهند مى توانند به وجود بیاورند . و این نیست مگر به خاطر نیروى وجود و توانائی شان بر تبدیل شکلها به واقعیات خارجى و هیچ بعید نیست که خداوند در عالم هاى آخرت چنین قدرتى به بندگان مؤمنش بدهد، و در همین دنیا نیز خداوند به بعضى از بندگانش چنین قدرتى را عنایت کرده است.

/110 20 01 307