حجت الاسلام کرمی: امیرالمومنین(ع) انبیاء را در سختی ها یاری نموده است

کد خبر: 60177
آن روز که خدا به ولایت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) از انبیاء تعهد می گرفت یونس پیغمبر در جواب ندا با تاخیر لبیک گفت و این تاخیر باعث شد سه روز در شکم ماهی گرفتار شود.

وارث: جشن عید غدیر با سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی و مداحی حاج مجید شعبانی ، حاج محمد کمیل و کربلایی حبیب عبدالهی در هیئت امیر الواقفین (ع) برگزار شد.

در ادامه ی خبر متن سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی را می خوانید:

حجت الاسلام کرمی:

پیشینه و عقبه ولایت امیرالمومنین علیه السلام

پیشینه و عقبه ولایت امیرالمومنین علیه السلام به عالم مجردات بر می گردد. در اوایل بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله بود که هنوز دین به رونق و رواج نیفتاده بود که امیرالمومنین علیه السلام کنار حضرت ایستاده بود که جبرئیل وارد شد و به امیرالمومنین علیه السلام کرنش و احترام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل سوال کرد آیا او را می شناسی؟ پاسخ داد: بله چطور کسی را که معلم و مرشد من بوده و به من مطالبی را آموخته است نشناسم؟

حضرت از او پرسید: در چه زمانی مرشد و معلم تو بوده است؟ جبرئیل پاسخ داد: یا رسول الله به حسب سنوات دنیایی نمی دانم اما وقتی خداوند مرا از عدم به وجود آورد و وقتی احساس بودن کردم ذات ربوبیت خداوند مرا مورد خطاب قرار داد و از من پرسید: من که هستم و تو که هستی؟ اما من هیچ سبقه و معرفتی نسبت به خودم نداشتم و خیلی ساده عرض کردم: من من هستم و تو تو هستی. این جوان (امیرالمومنین علیه السلام) کنار من ظاهر شد و فرمود: «این جوابی نیست که از تو خواسته اند. باید بگویی تو خدای جلیل هستی و من بنده ات جبرئیل هستم. اسم مرا این جوان به من آموخت. یک ستاره ای وجود دارد که هر سی هزار سال یک مرتبه در افق سماء طلوع می کند من تا امروز سی هزار بار طلوعش را دیده ام!» امیرالمومنین علیه السلام چند سالشان است چه کسی می داند؟

سلمان فارسی بالای 250 سالش بود که اسلام آورد سلمان از معمّرین است و کمتر کسی در عالم اسلام است که به اندازه ی او عمر کرده باشد. امیرالمومنین علیه السلام گاهی از باب ادخال سرور در قلب مومن گاهی مزاح و شوخی می کرد که از اکبر مستحبات است. منافقین این را دست انداز قرار داده بودند و بدین وسیله حضرت را ترور شخصیتی می کردند و می گفتند: علی ابن ابی طالب (علیه السلام) با بزرگ تر از خودش شوخی می کند.

سلمان به امیرالمومنین علیه السلام گفت من خیلی خوشحال می شوم که شما با من شوخی و مزاح می کنید اما اگر این کار را در خلوت انجام دهید بهتر است دوست ندارم پشت سر اربابم حرف بزنند و بگویند با بزرگ تر از خودش شوخی می کند. حضرت به او فرمود: نظر خودت چیست آیا قبول داری از نظر سن من از تو بزرگ تر هستم؟ سلمان گفت: از نظر سن و سال دنیایی من از شما بزرگ تر هستم.

حضرت به او فرمود: یک خاطره ای از دوران نوجوانی ات می گویم تا سن و سال مرا ببینی. سلمان به خاطر داری رفتی آب تنی کنی و لباس هایت را دم آب درآوردی؟ یک وقت دیدی و وسط آب یک شیری آمده و روی لباسهایت نشسته و نمی توانستی از آب خارج شوی. یادت هست خودت را در یک قدمی مرگ می دیدی و دست از زندگی شسته بودی. یادت هست یک جوانی با اسب به کنار برکه آمد و نعره ای به شیر زد و شیر کرنش کرد و رفت. یادت هست می خواستی از آن جوان تشکر کنی و گُلی پیدا کردی و به او دادی؟ اگر گُل را ببینی می شناسی؟ سلمان گفت بله می شناسم. حضرت گُل را از زیر پیراهنش درآورد و به سلمان نشان داد. سلمان بعد از آن گفت بله شما از من بزرگ تر هستی و کاری به حرف مردم نداشته باشید.

تاخیر در اقرار به ولایت امیرالمومنین علیه السلام

عبدالله ابن عمر در مدینه به حضرت زین العابدین علیه السلام گفت: مردم نسبت های ناروایی به شما می دهند و می گویند شما یک حرفهایی زده اید و گفته اید: خداوند در عالم ذر از ارواح طیبه سلسله ی جلیل انبیاء به ولایت جدت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) التزام و تعهد گرفته است؟

حضرت فرمود: این نسبت رواست و من گفته ام و درست هم هست. گفت می توانی این را اثبات کنی؟ حضرت فرمود: تو حاضری برای مقدمات اثباتش با من بیایی؟ دو چشم بند برای ما بیاورید. یکی از چشم بندها را پسر عمر بست و دیگری را امام زین العابدین علیه السلام. پسر عمر می گوید: در مدینه در بیت حضرت نشسته بودیم ناگهان صدای موج و برخورد آب به صخره را دیدم و چشمها را باز کردم اما تا به حال آن همه آب را یکجا ندیده بودم ترسیدم و به حضرت گفتم هر اتفاقی بیفتد مقصر تو هستی. حضرت فرمود: هیچ اتفاقی برایت نمی افتد. تو را آورده ام تا برایت ثابت کنم که ولایت امیرالمومنین علیه السلام به انبیاء عرضه شده بود.

از عمق اقیانوس یک نهنگ عظیم الجثه ای نزدیک ساحل آمد حضرت به او فرمود: داستان برادرم یونس را تعریف کن. داستان حضرت یونس در قرآن آمده است، خداوند در قرآن فرموده: اگر یونس در شکم ماهی تسبیح نمی گفت تا روز رستاخیز در شکم ماهی می ماند.

چه ذکری بود؟ آیت الله قاضی این ذکر را به خواص و شاگردانش می گفت که معروف به ذکر یونسیه است: لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ 1 ؛

نهنگ به اذن خدا به زبان درآمد و گفت: ای پسر عمر آن روز که خدا به ولایت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) از انبیاء تعهد می گرفت یونس پیغمبر در جواب ندا با تاخیر لبیک گفت و این تاخیر باعث شد سه روز در شکم ماهی گرفتار شود.

یاری رساندن به انبیاء توسط امیرالمومنین علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: همه ی انبیاء را در شدائد و سختی ها یاری رساندم. حضرت آدم علیه السلام در توبه اش گفت: یا عالی بحق علی (علیه السلام)، حضرت نوح علیه السلام "یا علی" گفت و سوار کشتی شد، حضرت موسی هم "یا علی" گفت و عصایش را پرتاب کرد و تبدیل به اژدها شد، عصا را به صخره زد و چشمه جوشید، حضرت عیسی به مدد نام امیرالمومنین علیه السلام کور مادرزاد را شفا داد و مرده را زنده کرد.

حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی جوان بود به بت کده رفت و بتها را شکست و ... می خواستند او را اعدام کنند و اعدام های آن زمان با منجنیق بود وقتی حضرت را در منجنیق گذاشتند جبرئیل به خدا عرضه داشت که او برای برافراشتن علم توحید گرفتار شد می خواهی کاری نکنی تا او را بسوزانند. خداوند فرمود: شما نزد او بروید و اگر می خواهد او را کمک کنید.

ملائکه نزد حضرت ابراهیم رفتند و گفتند همه ی ارکان هستی در اختیارت هست بگو تا کمکت کنیم. حضرت ابراهیم یک دست رد به سینه ی آنها زد و فرمود: هیچ نیازی به کمک شما ندارم و به داخل آتش رفت. در هنگام پیری هم دو ملک نزد حضرت آمدند و گفتند خدا می خواهد از همسرت ساره فرزندی به نام اسحاق به تو عطا کند. آن دو ملک به صورت انسان آمده بودند و حضرت ابراهیم ترسید و فکر کرد آنها می خواهند تجاوز کنند.

برای جبرئیل سوال شد که چرا در آن زمان که می خواستند حضرت را در اتش بیافکنند او نترسید با اینکه آتش خیلی بزرگی بود از حضرت ابراهیم علت را جویا شد. حضرت ابراهیم فرمود: در آن روز که دست رد به سینه ی شما زدم ایام جوانی من بود و من حامل نطفه ی نوریه علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بودم و یقین داشتم تا زمانی که این نور در صلب من است اگر زمین و آسمان بسیج شوند و بخواهند به من آسیب برسانند نمی توانند، پشتم به او گرم بود و آتش برای من گلستان شد من با توسل بر صلبم علی ابن ابی طالب (علیه السلام) وارد آتش شدم، اما الان که پیر شده ام و خاطر جمعی جوانی را ندارم.

حجت الاسلام کرمی:

پی نوشت:


1- سوره یونس آیه 87.