«تفسیر توحیدی»؛ روش تفسیری آیتالله مرتضی تهرانی
شهاد زمانی با ارائه توضیحاتی پیرامون شخصیت آیتالله مرتضی تهرانی بیان کرد: ایشان در جلسات اخلاقی خود به تفسیر آیهای از قرآن میپرداخت و میتوان رویکرد ایشان را نیز رویکرد «تفسیر توحیدی» نامید.
وارث:شهاد زمانی فعال قرآنی کشورمان که چند سالی نیز در محضر آیتالله مرتضی تهرانی تلمذ کرده است، در پی درگذشت این عالم ربانی یادداشتی را پیرامون رویکرد تفسیری ایشان به رشته تحریر درآورده و در اختیار ایکنا قرار داده که در ادامه متن آن از نظر میگذرد؛
با مراجعه به منابع تفسیری قرآن کریم، درخواهیم یافت که هر کدام از مفسران، بنابر سبقه و گرایش علمی و همچنین مبانی و قواعدی که در تفسیر بدان مجهزند و دست آخر نوع نگاهی که به هستی، انسان و قرآن کریم دارند، به رویکرد خاصی در تفسیر و در نتیجه برداشتهای تفسیری منحصر به فردی مبتنی بر آن رویکرد، نائل میشوند.
رویکرد تفسیری عرفانی، فلسفی، علمی، ادبی، روایی، اجتماعی، اخلاقی و ... از جمله مواردی هستند که تا عصر حاضر در تاریخ تفسیر مشاهده شدهاند.
در خلال حضور هفت ساله(البته مدتی مستمر و بیشتر پراکنده) در جلسه نورانی اخلاق حضرت آیت الله مرتضی تهرانی(رحمه الله علیه)، از آنجا که ایشان تقریبا در هر جلسه آیهای از کلام الله مجید را محور بحث خود قرار داده و به شرح آن میپرداختند، با دقت در نوع نگاه ویژه ایشان به قرآن و برداشتهای تفسیری بعضا بکر و بدیعشان؛ متوجه تولد یک رویکرد جدید در تفسیر قرآن شدم که آن را «تفسیر توحیدی» نام نهادم.
«تفسیر توحیدی» عبارت است از پردهبرداری مفسر از تجلی اسماء الهی مانند «رب»، «ولی»، «هادی»، «خالق»، «قادر» و... در هر آیه، کما اینکه قرآن کریم نیز یکی از رسالتها و کارکردهای نزول خود را ربوبیت حق بر بندگان در قالب تجلی اسم رب بعد از وصف کتاب، معرفی می کند: «تنزیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین»(سجده/۲)، و در آیهای دیگر، ظهور و تجلی حضرت حق تبارک و تعالی در قرآن با اسم «ولی» را بیانگر تکفل، سرپرستی و هدایت انسان از جانب خدا معرفی مینماید: « إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ »(اعراف/۱۹۷).
در رویکرد تفسیری مرحوم حاج آقامرتضی تهرانی(قدس سره) در تفسیر هر آیه، ارائه نقش حق تعالی در تدبیر امور عالم و مسئله ولایت الهیه که هر آیه از قرآن کریم، گویی آیه «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ »(شوری/۹) را تفسیر میکند، مشهود است.
برای تقریب اذهان به چند مثال از نمونه های بی شمار شواهد تفسیر توحیدی آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی اشاره مینمایم:
۱ ـ در ذیل آیه شریفه «اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین»(قصص/۷)، میفرمایند: «خدانشناسی موجب غفلت انسان است. در سوره مبارکه واقعه میفرماید: «أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»(واقعه/۶۴). «أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ»(واقعه/۵۹). فرعون با توجه به اطرافیانی که مرید او بودند، تنها خود را قدرتمند میدید، لذا فرمان قتل نوزادان را صادر کرد. اگر از مخلوق بودن خود و این که ادامه حیاتش به دست دیگری است، غفلت نداشت، آن جنایت و آن هلاکت را برای خود ثبت نمیکرد. مشکل از خداشناسی و توحید است که انسان خود را قادر مطلق و دارای استقلال و آزادی تصور میکند.
البته استقلال و آزادی با عبودیت منافات ندارد؛ «آزادی» به معنی رهایی از قیودی که ضد ارزش است و به معنای رهایی از وابستگی هایی که فضیلت نیست و رذیلت و زشت است، پسندیده بوده و با عبودیت منافات ندارد. اما آزادی از بندگی خدا، آزادی از علم، معرفت و شناخت خدا و توجه به مبدا، آزادی نیست، بلکه جهل و تاریکی است. اسم آن را آزادی گذاشتهاند! نشناختن صاحب قدرت واقعی در جهان، نفهمی است. این نکته از قطعیات علوم و حتی علم توحید و معرفت الله است و از چیزهایی است که هیچ انسانی و هیچ موجودی نمی تواند از آن فرار کند.
یک انسان فرعون است که برای بقای خود نودهزار نوزاد را قربانی میکند. یک انسان هم حضرت موسی است. فرعون محکوم به هلاکت میشود، اما حضرت موسی(ع) مورد بشارت قرار میگیرد. خدای متعال به مادر او الهام میکند که ما او را از مرسلین قرار میدهیم، «اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ». او را با یک مدال افتخار از سوی حق تعالی به نام رسالت، به تو بر میگردانیم. این سبک کار خدا و تقدیر الهی است». (مباحث توحیدی/ج۱، صص ۲۲۴-۲۲۶).
۲ ـ در ذیل آیه شریفه «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»(انبیاء/۶۹)، فرمودهاند: «همه امکانات طبیعی که مشتمل بر توان و قدرت و نیرویی است که میتواند برای نزدیک کردن انسان به هدف موثر باشد، صد درصد در اراده و اختیار بشر نیست؛ بلکه حق تعالی قدرت و اثری در نهاد آنها قرار داده است و هرگاه بخواهد آن اثر را از آنها سلب میکند. خدای متعال در قرآن کریم وقایعی را به عنوان نمونه برای این نکته نقل کرده است. یکی از آن وقایع، مربوط به حضرت ابراهیم(ع) است، که انسان معتقد به صداقت و حقانیت قرآن نمیتواند در آن تشکیک کند.
در داستان حضرت ابراهیم(ع)، آتشی که برای سوزاندن ایشان تهیه دیده بودند به قدری داغ بود که نتوانستند ایشان را نزدیک ببرند و درون آتش بیندازند؛ لذا با استفاده از منجنیق ایشان را به درون آتش پرتاب کردند. اما خداوند به آتش دستور داد: «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ». نه آب روی آتش ریخته شد و نه پوست حضرت تبدیل به سنگ شد، بلکه خداوند اثر سوزاندن آتش را برای حضرت از بین برد.
خدای متعال این طبیعت و علوم تجربی متعلق به این طبیعت را خلق کرده است، اما در قرآن میفرماید به این مخلوقاتی که من خلق کرده ام و لمسش میکنید، تکیه نکنید، بلکه به قدرت خالق آن ها تکیه کنید.
ما در زندگی خود شنیدهایم که گاهی هنگام درمان یک بیماری، پزشک به مرحلهای میرسد که میگوید دیگر دارو جواب نمیدهد. با دقت در این امر به این نکته میتوان رسید که اثر طبیعی آن داروی شیمیایی که به اراده حق تعالی در باطن آن نهفته است، در یک مرحله خاصی از آن گرفته میشود. همان گونه که حرارت از آتشی که نمرود برافروخته بود گرفته شده بود. پزشک نمی داند چرا این دارو جواب نمی دهد و دیگر موثر نیست. این جا همان بن بست طبیعت و علوم تجربی است. اما ورای این جهان محدود، جهان وسیعتری وجود دارد و قدرت خدای متعال فوق این قدرتها است». (مباحث توحیدی/ج۱، صص۱۹۴-۱۹۵ و ۲۱۰-۲۱۱).
۳ ـ پیرامون آیه «فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها»(طه/۱۵)، فرمودهاند: «کسی که[لا یومن بها]، آن موجودی که منکر قیامت و جزا و توحید و بعثت انبیا و رسل است تو را باز ندارد از ساعت و قیامت و یاد قیامت و یاد معاد و یاد جزا و این که چه رابطه ای بین این جهان و آن جهان هست، و نهایت امر چیست. این موجودات منکر و کافر، اینها به هیچ وجه نقش منفی در فکر تو و ذکر تو و در اراده و تصمیم تو نباید داشته باشند. ظاهر این است که حق تعالی وضعیت جهان هستی و ارتباط بین موجودات و انسانها را، و وضعیت محیط حضرت موسی را دارد برای حضرت موسی بیان میکند. یعنی رسالت مثل کلاس دانشگاه نیست که درس را گوش کنی و به خانهات برگردی، مقام رسالت و هدایت امت پوست از سر انبیا که ـ یکیاش تو هستی ـ میکند.
فرض کنید بچه بنده قرار است از طرف ادارهاش در زمستان به یک جای سردسیر برود که تاکنون نرفته است. من از آنجا خبر دارم. یک سری از مطالب کلی که به بچه ام آگاهی میدهد، و وضعیت آن جا را به طور اجمال در ذهن او ترسیم میکند را به او میگویم. تا یکباره و بی اختیار در برابر یک وضعیتی که فکر نمیکرده، و خصوصیت آن وضعیت را در ذهن خود ترسیم نکرده، قرار نگیرد. حق تعالی که حکیم علی الاطلاق است، به این مامور و رسول خود به صورت نهی میگوید ای رسول، من که خالق همه هستم، وضعیت باطنی مردم را میدانم چطور است»(خدا شناختنی است ۲، صص ۲۴۳-۲۴۴).
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
رحمه الله و ادخله الله بالجنه و حشره الله مع اولیاءهم