شعر/مبادا غیرتم را گندمی از ری بسوزاند
علامات ظهور کیست از سمت یمن پیدا
که می بینم به هر سو لاله ی خونین کفن پیدا
«محمد حسین انصاری نژاد»
از سمت یمن
به یک سو نسترن پیدا، به یک سو یاسمن پیدا
به یک سو عشق بازیهای مرغان چمن پیدا
به هر سو می روی خون جوانان وطن پیدا
«علامات ظهور کیست از سمت یمن پیدا
که میبینم به هر سو لاله خونین کفن پیدا»
کتاب عاشقی آیا کجا بسته است شیرازه
که اوصاف سحرخیزان ندارد هیچ اندازه
شهیدان را ببین تا بی کران رفته است آوازه
«سواران که اند اینان خدایا پشت دروازه
اویسانند هرسو بر افقهای قرن پیدا»
خلیج یوسف است این یا زلیخای سراسیمه است
عصا در دست پشت نیل، موسای سراسیمه است
که اقیانوس هم مجنون لیلای سراسیمه است
«در این بی تابی دریا، صدفهای سراسیمه است
شبیه ماهیان سرخ، یاقوت عدن پیدا»
کدامین رود بود آیا که بانگ رود رود آمد
کدامین موج بود آیا که با او هرچه بود آمد
که طوفان در قیام افتاد و دریا در قعود آمد
«کدامین کشتی موعود بر ساحل فرود آمد؟
ببین شوری دگرگون را به بحر تن تتن پیدا»
ببین گرد سواران است پشتاپشت میآید
علم در دست یاران بر سر انگشت میآید
فریدون است آیا پرچمش در مشت میآید
«به قول موبدان، «هوشیدر زرتشت» میآید
شکوه اوست حتی در اساطیر کهن پیدا»
غم این سینه را ساقی مگر با مِی بسوزاند
نشینم بر در میخانه آیا کی بسوزاند
مبادا غیرتم را گندمی از ری بسوزاند
«دلم را نذر چشمش کاش پی در پی بسوزاند
که خواهد شد عیار این سپند از سوختن پیدا»
صدایی می رسد از هر طرف یا ایّها الانسان
تمام دشت را پر می کند آیاتِ الرّحمان
فمنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ منهُم یَنتظر گویان
«شهادت نامهام دارد ورق گردانیای پنهان
غبار ذوالجناح اوست از خاک یمن پیدا»
منبع:فارس
افزودن دیدگاه جدید