مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: یک وقت کلاه سرت نرود و به من بگویی التماس دعا.اول خودت را بساز که آنچه را عمل میکنی، مالی که در راه خدا میدهی،حرفی که در راه خدا میزنی،خودت قبول کنی. کاری را که خودت قبول نداری من چگونه به خدا غالب کنم.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ظهور اینست که انشاءالله جمال خدا و جمال اولیاء خدا را در قلبت مشاهده کنی. آن برای شما ظهور است؛ ظهوری انفرادی برای شخص شما. وقتی که برای شما ظهور شد برای همه ظهور شده است. آیا چنین نیست؟
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ببین ما انسانها چقدر کم عقلیم که جدا شدن از خدا را تولّد مینامیم و جشن هم میگیریم. هرکس هم میآید چشم روشنی میآورد. هرچه گفتیم پولهایش را بیاورید هیچکس گوش نداد. پولها را دور ریختند و چشم روشنی آوردند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: عزیزان من! خداوند از برکت امام حسین(ع) مملکت ما را روی زمین خیلی عزیز شمرده است. ببین که ذکر امام حسین(ع) چقدر برای بنیآدم استراحتگاه است. هر کدام خسته میشوند میگویند به روضه برویم.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: از خدا رضا باش! مردم یک چیزی هم از خدا دستی میخواهند تا از او راضی شوند. آیا چنین نیست؟ همه این طور هستیم. ما چقدر بدهیم تا از خدا رضا شویم؟
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: طوبی، هم کلمه طیب است و هم در روایات آمده است که درختی است در خانه حضرت زهرا(س) در بهشت که در خانه هر مومنی یک شاخه از آن هست و مومن از آن شاخه هرچه نفسش در بهشت اشتها دارد میچیند و میخورد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: از حضرت امیر(ع) نقل شده است که هر جا بسمالله بگویند و صلوات بفرستند – یعنی بگویند بِسماللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَصَلَّی اللهُ علی مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ – خداوند ملکی میفرستد که در آن مجلس غیبت نمیشود.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: دوستی داشتم در بازار پیرمردی بود. مرا نصیحت میکرد. میگفت انسان اگر درد دارد به کسی نگوید بهتر است، زودتر برطرف میشود.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: وقتی به خوبان خدا تواضع میکنید و ادب میکنید این موت است. یعنی به موت و رفتن از این عالم اقبال کردهاید. وقتی اقبال کردید یکی از منازل آخرت درش به رویتان باز میشود.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن وادی امن است. مکه وادی امن نیست. مگر چند سال پیش ندیدید حدود سیصد نفر آنجا کشته شدند. کربلا چه؟ آیا کربلا وادی امن است؟ آنجا هم امن نیست. خدا میداند چقدر آنجا کشته شدهاند. اما ایمان وادی امن است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خوشا به حال گمشدهای که بداند گم شده است. عموم مردم گم شدهاند، اما نمیدانند. دائم در حال دویدن هستند. تمام کفّار و اشقیاء شب و روز و در خواب و بیداری در حال دویدن هستند. اما مومنین درک کرده اند که گم شده اند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن باید زبانش را حفظ کند کاری از زبان بر نمیآید؛ یا میگوید؛ دیدم یا میگوید؛ شنیدم. خودش کارهای نیست. در روز قیامت از چشم و گوش و قلب حساب میکشند؛ «ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا».
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شما هم در راه خدا با رغبت کار کنید. اگر رغبت نداشتی قدری مکث کن، خداوند عطا میکند. مکث کن، یعنی جلویش را بگیر بگذار رغبت طلوع کند. با رغبت، قدم پر برکت میشود، پر نفع میشود. نصیحت و موعظه هم همینطور است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اینجور نیست که دائم آخ و اوخ باشد. البته یک مقداری آخ و اوخ داریم. همه آخ و اوخها هم برای یک «آه» است. برای این که من یک آه بکشم. همه این هیاهوها برای یک آه بود. میدانید صدای آه از کجا میآید!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: انشاء الله میرویم میقات و آنجا احرام میبندیم. وقتی رسیدیم به میقات دیگر وقت تمام میشود، اوقات تمام میشود. میقات یعنی محلّی که نزدیک خانه است. از دنیا خلاص میشوید.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اول لباس نداشتیم. میگویند بابایمان حضرت آدم به گندم نگاه کرد مغرور شدیم و دچار لباس شدیم. یک بار دیگر انشاء الله در بازگشت به سوی او لباسها را میکنیم. لباس میرود، شخصیّت میرود، انسان راحت میشود.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: همه شما معشوق بودید. اینجا که نشستهای، از لای قنداق درت آوردند، آوردند اینجا. بلکه هنوز از قنداق در نیامده اینجا نشستهایم! هنوز توی قنداق هستیم، مراقبمان هستند، نمیتوانیم بیشتر جلو برویم چون توی قنداقیم.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اول، تولد طبیعی است که همه از مادر متولد شدهاید. بعد تولد دیگر است که همه در حال تولد هستند. یعنی در حال تکمیل شدن هستید. انسان تا چهل سالگی رشد طبیعی دارد. یعنی تولد مییابد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مجنون آمد از لیلی آش بگیرد، لیلی ظرفش را شکست. یعنی زکات را که تو نباید بخوری. من برای تو تزکیه کردم. مجنون اینها را نمیدانست اما به لیلی حُسنظنّ داشت و او را دوست داشت. حمل بر صحّت کرد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: این همه گریه برای آن است که کمی از آن همه مصیبت پَرِ شیعیان را گرفته است. لذا شیعیان هم نزد خدا عزیز شدند و در سلسله پیغمبران(ع) قاطی شدند. چون کار پیغمبران(ع) گریه کردن برای امام حسین(ع) بود.
انتهای شما خدا است. حال در این انتها خدا کتک میزند، نمیدانم! میهمانت میکند، غذایت میدهد، دست سرت میکشد، نمیدانم! شما هر کدامتان یک جور هستید. هر کدام شما هرچه نقشههایتان نیّتهایتان فهمتان قشنگتر، رشدتان و کاسبیتان بزرگتر است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: با قلب خودت با جان خودت همنشین باش که همه چیز همان جاست. ولایت و امام و پیغمبر و خدا همه آنجاست. آنجا نظرگاه خدا و ائمه(ع) هم هست. امامان با هر کسی نمینشینند. با آن کسی مینشینند که قلبش آرام باشد، موذی نباشد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اهل عزّت با سه چیز نجات پیدا میکنند و به عزّت میرسند. یکی ایمان به خدا؛ یعنی با قلبت خدا را اقرار کن و او را یاد کن. دوّم عمل صالح است، سوّم هم اینکه در کم و زیاد صبر داشته باشی.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: برای امام حسین(ع) اگر پول خرج میکنید و یا لخت میشوید عیبی ندارد. به ائمه نشان دهید. به امام حسین(ع) نشان دهید. بگذارید آقا ببیند که دوستش دارید. ریا برای مردم و به مردم نشان دادن بد است، اما برای امام خوب است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مگر میشود از همه نعمتهای دنیا بهره ببرید بعد نگویید که من اشرف مخلوقاتم؟! چطور در همه چیز تصرّف میکنید؟ پس چیزی بالاتر دارید که میتوانید تصرّف کنید؟ آیا ندارید؟! آیا نمیخواهید خدا را شکر کنید.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خوب نیست بیجهت بگوییم جایمان خوب نیست یا اتاقمان خوب نیست. تازه عروسی کرده تازه کاسب شده میپرسی بازار چطور است، سه روز رفته بازارکاسب شده میگوید بازار بد است، کار بد است، زمانه بد است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:خوب است که انسان با رفیقش حساب و کتاب نداشته باشد. اگر با او بیحساب باشید خیلی خوب است. مالتان را بدهید، وقتتان را بدهید، اصلاً هم انتظار نداشته باشید او جبران کند. این خیلی خوب است. آن وقت او میداند چه کند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: گاهی اوقات با خدا خلوت کنید، نگویید که ما قابل نیستیم. هرچه ناقابلتر باشیم خداوند بیشتر اهمیت میدهد. خدا کسی نیست که فقط خوبها را انتخاب کند.