در یکی از شهرهایی که از سکنه خالی و تخریبشده بود در حال گشت زنی بودیم. جلوی درِ خانهای چند زن دیدیم که خود را در چادر پیچیده بودند. صورتهای آنها پیدا نبود اما خیلی ترسیده و چمباتمه زده بودند و به عربی حرف میزدند. به محمود رضا گفتم اینها مشکوک هستند. شاید انتحاری باشند. از ماشین پایین پرید و همی...