روزی در جلسهای که شلوغ هم شده بود، وقتی همه رفتند ایشان به من گفت تو بمان، حال عجیبی هم شد، روضه خوانیدم و گریه کردیم. بعد از روضهای که خواندم به ایشان گفتم یقین دارم شما مشاعر و حافظهات را از دست ندادی، او نیز گفت: به خدا قسم درست میگویی.
یک مداح اهل بیت گفت: زمانی که همراه حاج فیروز زیرککار به حرم امام رضا میرفتیم، صحن به صحن برای مردم روضه میخواند. یک بار عرض کردم: استاد خسته شدید، استراحت کنید. فرمودند: در آینده زیاد استراحت خواهیم کرد، الان وقت نوکری است.