دنیاپرستی مانع ملکوتی شدن انسان می شود

کد خبر: 107570
کبر، غرور، خودشیفتگی، دنیاگرایی و دنیاپرستی همانند غل و زنجیر به دست و پای انسان گره ایجاد می کند و مانع پرواز آدمی به سوی ملکوت می شود.
وارث

یکی از دعاهایی که به خواندن آن بعد از هر نماز واجب در ماه مبارک رمضان سفارش شده است، دعایی است که با جمله «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَی أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ» آغاز می‌شود. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجب بخواند، گناهان او تا روز قیامت آمرزیده شود.

این دعا توسط حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه تهران شرح داده شده است و امروز در بیستمین روز از ماه مبارک رمضان با اشاره به فرازی از این دعا که می‌فرماید «للَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ» که درباره رهایی انسان از بند ظاهری و باطنی دنیا مطالبی تقدیم مهمانان ماه ضیافت الهی می‌شود:

پیامبر اکرم (ص) در این فراز از دعا آزادی همه اسیران را از پروردگار تمنا می‌کنند؛ در سخنان گذشته عرض شد ماه مبارک رمضان فرصت و تمرینی برای خودسازی و دعا برای دیگران است، ماه تضرع به پیشگاه خداوند متعال و گذار از خود بینی و خود برتری و همچنین توجه به نزدیکان و دیگران به منظور بهره دادن و بهره مند ساختن آنان از دعاهای خود است.

این فراز از دعا نیز همانند سایر فرازها دارای ابعاد گوناگون ظاهری و باطنی است که ابعاد باطنی آن بسیار بیشتر از بعد ظاهری این دعا بوده و می‌تواند در قلوب تأثیر روحی و معنوی داشته باشد. بنابراین زمانی که حضرت رسول (ص) می‌فرمایند اللهم فک کل اسیر، بارالها؛ همه زندانیان را آزاد کن، علاوه بر اینکه این دعا بی گناهان در بند دشمنان و دژخیمان را در بر می‌گیرد بلکه بسیاری از انسان‌هایی که در بند زندگی دنیا و دنیا پرستی اسیر هستند را نیز شامل می‌شود. بر این اساس حضرت برای کسانی که اسیر دنیا هستند نیز دعا می‌کنند تا بتوانند با شکستن حصارها و حجاب‌های دنیوی به عالم ملکوت پرواز کنند.

دلایل دنیوی بسیاری وجود دارد که موجب می‌شود انسان اسیر دنیا شود و نتواند به کمال واقعی دست یابد برای مثال کبر، غرور، خودشیفتگی، دنیاگرایی و دنیاپرستی که همانند غل و زنجیر به دست و پای انسان گره خورده است اجازه پرواز را از آدمی گرفته و مانع می‌شود آدمی آزاد و رها باشد. برای همین زمانی که گفته می‌شود اللهم فک کل اسیر، مراد آن است که انسان‌ها از اسارت دنیا نجات یابند و در زمره کسانی قرار نگیرند که در اسارت محبت‌های افسار گسیخته خانوادگی، دین و آخرت خود را به چوب حراج می‌گذارند.

در صفحه تاریخ افراد بسیاری بودند که به خاطر محبت زیاد به فرزند مسیر زندگی خود را از مسیر ولایت امیرمومنان علی (ع) جدا کردند و با قرار گرفتن در اردوگاه دشمن در مقابل حضرت ایستادند. امام صادق (ع) درباره زبیر می‌فرمایند: زبیر همواره در مسیر ولایت اهل بیت (ع) گام بر می‌داشت، شخصیتی متقی بود که به استفاده از نان خشک جوین شهره داشت؛ او در سن ۱۵ سالگی به پیامبر اکرم ایمان آورد و باجناق حضرت و پسر عمه امام علی (ع) محسوب می‌شد، نخستین کسی که بعد از رحلت پیامبر برای دفاع از خانه امیرمومنان به پا خواست و اجازه نداد دشمنان به خانه ایشان نزدیک شوند زبیر بود، او شمشیر بر فراز سرش می‌چرخاند و با صدای بلند خطاب به مردمی که آمده بودند به زور حضرت را به مسجد ببرند تا از ایشان بیعت بگیرند فریاد می‌زد چه بد انسان‌هایی هستید که وفادار به پیامبر نبودید در حالی که پیامبر از شما پیمان گرفت تا از خاندان ایشان دفاع کنید؛ در همین حین قنفذ با سنگ سختی کمر زبیر را مورد هدف قرار داد و او را مجروح کرد طوری که نقش زمین شد و نتوانست مانع آتش زدن خانه حضرت زهرا (س) شود، حال همین زبیر ۲۵ سال بعد در جریان جنگ جمل به روی علی شمشیر می‌کشد تا با ایشان جنگ کند. حضرت امام صادق (ع) در ادامه می‌فرمایند زبیر همواره در مسیر ولایت بود تا وقتی که آن فرزند بد فرجامش پا به عرصه حیات گذاشت و آن محبت افسار گسیخته به فرزند سبب شد زبیر در مصاف با امیرمومنان شمشیر بکشد.

در جریان جنگ جمل وقتی دو لشکر بصره و کوفه در مقابل یکدیگر قرار گرفتند حضرت علی (ع) از لشکر خود بیرون آمد و خطاب به زبیر فرمودند این زبیر تو واقعاً سر جنگ داری و من نیز با تو سر جنگ دارم پس بیا قبل از اینکه جان این دو لشکر را به خطر بیاندازیم ما دو با یکدیگر بجنگیم؛ زبیر می‌دانست که حریف شمشیر امیرمومنان علی (ع) نمی‌شود برای همین نگاه خود را به اطراف دوخته بود و پاسخ نمی‌داد تا اینکه عبدالله فرزند زبیر نزد پدر آمد و گفت ای پدر تا چه زمانی باید من به خاطر داشتن پدری چون تو شرمنده دوستان و آشنایان باشم؟ شجاعت، دلیری و شهامت تو کجا رفت؟ تو خود را بهترین شمشیر زن عرب می‌دانستی! حال که علی تو را به مبارزه دعوت کرده آیا از جنگ و شمشیر علی می‌ترسی؟؛ با تحریکی که پسر انجام داد زبیر نزد حضرت آمد و صحبت‌هایی بین آن دو صورت گرفت که در نهایت زبیر متوجه شد اشتباه می‌کند بر همین اساس تصمیم گرفت هر دو لشکر را ترک کند. به هر حال جنگ جمل آغاز و از کشته‌ها پُشته ها درست شد و این ثمره گرفتار شدن زبیر به محبت فرزند بود.
منبع: مهر


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.