شهادت؛ مقصدی که از جلسات آموزش قرآن آغاز شد
مهدی ضرغامی در مرداد ۱۳۴۰ در شهرستان خمین در خانوادهای مذهبی متولد شد. از همان اوایل کودکی به دلیل علاقهای که به فراگرفتن تعالیم اسلامی داشت، در جلسات انس با قرآنی که توسط روحانیون مبارز در سطح مسجد محل و در منزل تشکیل میشد، به صورت فعال شرکت میکرد.
شهید ضرغامی تحصیلات ابتدایی را در دبستان فردوسی شهرستان خمین به پایان رساند و در دبیرستان بهشتی(شریعتی)، مشغول تحصیل شد. در سال ۱۳۵۶ دیپلم گرفت. در این دوران از نظر علمی بارها به عنوان شاگرد ممتاز معرفی شد. وی با شرکت در کنکور موفق به راهیابی به دانشگاه تربیت معلم شد اما به علت شروع جنگ تحمیلی وشوق پاسداری از ادامه تحصیل منصرف شد.
مهدی که فردی تیزهوش بود و از قدرت و حافظه بالایی برخوردار بود، علاوه بر فراگیری قرائت قرآن، موفق به حفظ چند جزء از قرآن شد و به عنوان مربی قرآن به قرائت و تدریس قرآن، در جلسات پرداخت.
فعالیت سیاسی و مذهبی
در همین دوران بود که با شرکت در محافل مذهبی و برپایی جلسات قرائت و حفظ قرآن کریم، فعالیت انقلابی و سیاسی خود را انجام میداد. مهدی، ضمن ارتباط با حوزه علمیه قم، فعالیتهای خود را علیه رژیم استبداد، ادامه داد و هیچگاه دست از مبارزه علیه رژیم پهلوی برنداشت. پس از مدتی تعدادی از همرزمانش در راهپیمایی قم دستگیر شدند و شهید ضرغامی نیز مورد شناسایی ساواک و تحت تعقیب آنها قرار گرفت اما موفق به دستگیری وی نشدند.
استقبال از امام(ره)
شهید ضرغامی همزمان با ورود امام خمینی(ره) به تهران، مسئولیت یکی از کمیتههای استقبال از حضرت امام(ره) را بر عهده داشت. وی به اتفاق برادرانی که از شهرستان خمین به تهران رفته بودند، در حسینیه ارشاد تهران مستقر شد و تا پیروزی کامل انقلاب یعنی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در کمیته استقبال حضرت امام(ره) مشغول فعالیت بود.
ورود به سپاه در روزهای پر تلاطم کردستان
مهدی، علاقه عجیبی به پاسداری داشت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. فعالیت در سپاه را از شهرستان خمین آغاز کرد و طی این مدت مسئولیت آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی برای اعزام به جبهه و همچنین شناسایی و جذب نیرو برای عضویت در سپاه را بر عهده داشت.
اندک اندک خبر از درگیری و ناامنیهای کردستان به گوش رسید. وی فرماندهی حفظ پل سابله (پلی که روی رودخانه سابله كه سوسنگرد را به بستان وصل میكند، قرار داشت) را عهدهدار شد. دشمن با چند تیپ زرهی برای باز پسگیری بستان، به سمت پل حرکت میکند و در کمین و محاصره مدافعان پل، گرفتار میشود بطوری که عبور و مرور نیروهای دشمن بعثی روی پل، قطع میشود و نیروهای دو گردان عراق، بطور کامل کشته و اسیر میشوند.
سرانجام روز ۱۳ آذرماه سال ۶۰ در درگیری با اصابت تیر به پیشانی(محل سجدهگاه) مجروح و با یک بالگرد به اهواز منتقل میشود که در بین راه به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل شد.
وصیتنامه شهید مهدی ضرغامی
«بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا/ يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ (سوره احزاب، آیات ۷۰ و۷۱)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد/ تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعا به رستگارى بزرگى نايل آمده است»
«در این مرحله از مأموریتم به غرب کشور انتظاری که از بانوان و آقایان مسلمان و متعهد دارم، این است که در هر مکان و شرایط و زمانی که هستند، همیشه گوش به فرامین گوهر بار امام امت بدهند و از روحانیت اصیل و مبارز مبلغان مکتب اسلام پشتیبانی کنند و یا در صحنه بودن خود، همیشه مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و این تفالههای گندیده شرق متجاوز و امپریالیسم جنایتکار بزنند و فرصت را از دست ندهند».
در بخش پایانی این وصیتنامه آمده است؛
«لذت شهادت و بهشت بیشتر از این است که در پیش تو بمانم؛ تمنا میکنم دشمن را خوشحال مکن؛ افتخار کن مادر که شهید شدم و راه بهشت را برای تو هموار کردم. بنام او که همه چیزم اوست، بنام او که زنده به اویم به نام او که آرزویم اوست. بنام او که به اویم، زنده به اویم، زندگیم به خاطر اوست، شدنم در جهت اوست، بودنم از اوست، رفتنم به اوست، یادم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست، احساسش میکنم با قلبم با ذره ذره وجودم با تمام سلولهایم احساسش میکنم اما بیانش نتوانم کرد، ای همه چیزم بیادت هستم. بیادش باش بی تو هیچ و پوچ خواهم بود».
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید