چرا دنیا زندان مؤمن است؟

کد خبر: 17736
آیت‌الله قرهی می‌گوید: آنچه باعث می‌شود انسان از بدی‌ها بیرون نرود و حق را نشناسد، این است که دنیا و مافیهای آن را بزرگ می‌بیند. اما اگر عظمت پروردگار عالم را بفهمد، تازه می‌فهمد واقعاً این دنیا، حکم زندان را داشته است!
وارث: آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در  درس اخلاق خود با موضوع «تخلیه از گناه؛ راه حق‌بین شدن و درک حقایق عالم» به سخنرانی پرداخت که قسمتی از آن در ادامه می‌‌آید:

*از گناه دور شوید، تا به حقّ، تن دهید!

یک روایت را بیان می‌کنم، خوب دقّت کنید، خیلی زیبا است. وجود مقدس امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) فرمودند: «أَنَ‏ اللَّهَ‏ یُبْغِضُ‏ مِنْ‏ عِبَادِهِ الْمَائِلِینَ فَلَا تَزِلُّوا عَنِ الْحَقِّ فَمَنِ اسْتَبْدَلَ بِالْحَقِّ هَلَکَ وَ فَاتَتْهُ الدُّنْیَا وَ خَرَجَ مِنْهَا سَاخِطا» .

چرا انسان مبتلا می‌شود؟ چرا اولیاء مدام می‌گویند: مواظبت کنید، مراقبه کنید، گناه نکنید. لذا وقتی به هر کدام از اولیاء خدا می‌گویند: آقا! چه کنیم که زود به پروردگار عالم برسیم؟ آن راهی که اولیاء رفتند چیست که ما به سرعت برسیم؟ چه کار کنیم که زود بتوانیم آقاجان، امام زمان را ببینیم؟ چه کار کنیم که زود به مقامات معنوی برسیم؟ همه بزرگان می‌گفتند: گناه نکن. لذا اوّل می‌گویند: گناه نکن و بعد می‌گویند: واجباتت را اوّل وقت انجام بده.

خدا آن کنز خفیّ الهی، آیت‌الله مولوی قندهاری را رحمت کند. ایشان یک مرتبه در بحث عمومی‌شان فرمودند: بعضی‌ها می‌گویند: آقا! این را که همه می‌گویند، یک چیز جدید بگویید، امّا بدانید که اگر همه این را نگویند که معلوم است یک راه را نمی‌روند. وقتی راه، یکی است و توحید است، پس همه، یک چیز می‌گویند. لذا راه، دوری از گناه است.

حالا ببینید حضرت چه بیان می‌فرمایند، می‌فرمایند: پروردگار عالم، بندگانی را که کج و منحرف باشند، دشمن می‌دارد. پس از حقّ، منحرف نشوید. چون کسی که باطل را به جای حقّ بگیرد، نابود می‌شود، دنیا را از دست می‌دهد و با ناراحتی از دنیا می‌رود.

بعد حضرت فرمودند: این‌ها، مال آن کسانی است که گناه می‌کنند. وقتی مشغول به گناه شدی، دیگر حقّ‌بین هم نیستی و در مقابل حقّ هم می‌ایستی. امّا وقتی از گناه، دور شدی، تن به حقّ هم می‌دهی!

چه شد که ابن‌ملجم خشن، عاشق شد و در مقابل حقّ ایستاد؟!

نکته‌ای از آن مرد الهی و عظیم الشّأن، آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی بگویم که خیلی زیبا است. شاید بعضی از اولیاء خدا شنیده باشند، امّا می‌خواهم بگویم اکثر نشنیده‌اند. ابن‌ملجم، شقی و اشقی الاشقیاء بود و معلوم بود کسی که شقی است باید ضربه بزند، امّا می‌دانید چرا به قطامه دل بست؟ ایشان فرمودند: آنچه که عامل شده بود که او این گونه به وجود بیاید، در آخر عمرش، تجلّی پیدا کرد.

یعنی خود ابن‌ملجم به واسطه گناه به وجود آمده بود و همین مطلب، در آخر عمر ابن‌ملجم تجلّی پیدا کرد. چون وقتی امیرالمؤمنین را زد، در هفتِ امیرالمؤمنین هم او را زدند، پس این دل‌بستن او در همان آخر عمرش می‌شود.

او به ظاهر آدمی بود که‌ خشن و اهل مبارزه بود و به تعبیری کسی باور نمی‌کرد در ابن ملجم، حتّی آن عشق کذایی و دنیایی هم به وجود بیاید. ولی چرا این عشق کذایی با آن حالت به وجود آمد؟ آن حالت یعنی خودت هم در این حالت به وجود آمدی.

لذا گناه، عامل می‌شود که انسان دیگر حقّ‌بین نشود. لذا شیطان اگر می‌خواهد بر عقل او مسلّط شود که در آن جهل مطلق قرار بگیرد و اشقی الاشقیاء بشود که به دست نامبارکش، ضربه بر سر آن امام همام (آن که علم اوّلین و آخرین را داشت، آن که فرمود: من طرق آسمان‌ها را بهتر می‌دانم و تازه الآن معلوم می‌شود معنای این فرمایش حضرت یعنی چه. اگر حضرت بودند، می‌گفتند: این نجوم چیست. یک چیزهایی می‌گفتند که من و تو اصلاً نمی‌توانستیم درک کنیم، غش می‌کردیم و می‌مردیم. حتّی اگر ساده آن را هم می‌گفتند، ما نمی‌فهمیدیم. کما این که الآن اولیاء خدا ساده آن را بیان می‌کنند و من و تو متوجّه نمی‌شویم. مگر می‌شود این عظمت خلقت پروردگار عالم را درک کرد؟! حضرت می‌فرمایند: من طرق آسمان‌ها را بهتر می‌دانم، ما اصلاً نمی‌دانیم چی به چیست. تازه الآن داریم یک چیزی با چشم مسلّح و ابرتلسکوپ‌ها می‌بینیم و یک چیزهایی فهمیدیم و متوجّه شدیم) بخورد، برای اینکه این حال در او به وجود بیاید، باید گناه را مجدّد در وجودش زنده می‌کند. لذا آن عشق کذایی به قطامه با یک نگاه بد شکل می‌گیرد!

اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید: نگاه بد تیری از تیرهای شیطان است، یا این که می‌فرمایند: زنای چشم، نگاه بد است؛ همین است. او این‌چنین مبتلا و گرفتار می‌شود، طوری که دیگر امیرالمؤمنین به دست او به شهادت می‌رسند!

گرچه معلوم است آن کسی که به امیرالمؤمنین ضربه می‌زند، صددرصد نطفه‌اش خراب است. این را اهل جماعت هم دارند، نه فقط ما، که پیامبر فرمودند: «یا علی مبغضک زانیة» هر که بغض تو را داشته باشد، زنازاده است. لذا این مطلب، معلوم است، امّا آنجا تجلّی پیدا کرد. در چه؟ در حال گناه.

لذا اینکه بیان کردم اولیاء می‌فرمایند: اوّلین مرحله تخلیه است، برای همین است. اگر خودمان را تخلیه نکنیم، جلوی حق می‌ایستیم. پیامبر فرمودند: «الحقّ مع علی و علی مع الحق»، ولی جلویش می‌ایستیم. یعنی اگر می‌خواهی حقّ را ببینی، اصلاً نمی‌خواهد جای دیگر بروی، امیرالمؤمنین خودش حقّ است و حقّ هم امیرالمؤمنین است، یعنی کجا می‌خواهی بروی، هرچه که می‌خواهی، این است. اوّل حقّ، وسط حقّ، آخر حقّ، هرچه که می‌خواهی ببینی، امیرالمؤمنین است.

امّا چه باعث می‌شود که فرق حقّ را می‌شکافد؟ گناه در وجودش مجدّداً تجلّی می‌کند. این را فراموش نکنیم. آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی نکته خیلی قشنگی را فرمودند و تأمّل خوبی کردند.

گاهی یک کسی به عشق کذا و کذا دچار می‌شود و گاهی هم حبّ به ریاست و حبّ به مال و منال است، «الذی جمع مالاًو عدّده»؛ یعنی هر کسی یک طور است. معمولاً هم آن‌هایی که در مقابل حقّ می‌ایستند، در درونشان گناه است و گناه عامل این مطلب می‌شود.

/م118