نگاهی به احوالات شهادت امام کاظم

کد خبر: 32865
پس از شهادت امام کاظم(ع) ماموران جنازه حضرت را در زیر بارانی که می‌بارید بر دوش گرفتند و در حالی که به سوی پل بغداد می‌رفتند فریاد می‌زدند: «این امام رافضیان است!»
وارث: حضرت امام موسی کاظم(ع) که سال‌های زیادی از عمر شریفشان را در زندان هارون الرشید به سر بردند در تاریخ ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری به شهادت رسیدند. در این نوشتار بعضی احوالات آن حضرت در سال‌های زندان و همچنین احوالات ایشان در روزهای منتهی به شهادت مورد بررسی قرار گرفته است.
عبادت در زندان
نمازهای حضرت موسی بن جعفر(ع) در زندان همگان را به حیرت واداشته بود. روزی عبدالله قروی نزد فضل بن ربیع رفت و او را در حالی یافت که از بام زندان داخل آن را می‌نگریست.
فضل گفت: داخل این اتاق را نگاه کن و بگو چه می‌بینی؟ عبدالله نگاه کرد و گفت: لباسی بر زمین افتاده است. گفت: دقیق تر نگاه کن. او با دقت نگاه کرد و پاسخ داد: مردی در سجده است. فضل پرسید: او را می‌شناسی؟ گفت: نمی‌شناسم!
فضل گفت مولای توست. قروی از ترس جان خود و برای آنکه او را به اشتباه اندازد گفت: چه کسی مولای من است؟! گفت: مرا نادان خیال کرده‌ای؟ جواب داد: هرگز! اما من مولایی ندارم!! سپس فضل عبادت شبانه روز حضرت را چنین شرح داد:
او موسی بن جعفر است. هر شب و روز برای دیدنش می‌آیم و در همه حالات او را در سجده می‌بینم. او نماز صبح را می‌خواند و پس از آن تا طلوع آفتاب تعقیبات را به جا می‌آورد.
او شخصی را موکل کرده که اوقات نماز را به اطلاعش برساند. هنگامی که خبر از رسیدن وقت نماز می‌دهد بدون نیاز به تجدید وضو برای نماز برمی‌خیزد. پس از طلوع آفتاب به سجده می‌رود تا هنگام نماز ظهر و عصر که بدون تجدید وضو برای نماز برمی‌خیزد و معلوم می‌شود در سجده نخوابیده است. پس از نماز عصر نیز تا غروب آفتاب به سجد می‌رود.
آری این برنامه همیشگی اوست. هنگامی که نماز مغرب و عشا را می‌خواند با طعامی که برایش آورده می‌شود افطار می‌کند. سپس تجدید وضو کرده به سجده می‌رود. پس از آن خواب سبکی می‌کند و سپس بیدار می‌شود و تا طلوع فجر به نماز می‌ایستد.
عبدالله برای آنکه فضل را متوجه عظمت امام کند گفت: «تقوا پیشه کن و درباره او عملی انجام مده که نعمت از تو زایل شود. می‌دانی که هیچ کسی نسبت به این خانواده حرکت سوئی انجام نداده مگر آنکه نعمت از او گرفته شده است.» فضل در تایید او گفت: چندین مرتبه از سوی هارون به من دستور قتل حضرت داده شده اما اطاعت نکردم. همچنین به آنان فهمانده‌ام که هرگز این کار را نخواهم کرد حتی اگر مرا به قتل برسانند.
امام کاظم(ع) پس از سال‌ها حبس به انواع مختلف که گاه در زندان و گاهی در خانه و تحت نظر بود، این بار هارون تصمیم قطعی برای قتل حضرت را با دستور به سندی اعلام کرد.
با آنکه درباریان اهانت‌های بیشماری نسبت به جنازه حضرت روا داشتند اما منزلت و مقام امام به صورت های مختلف نشان داده شد.
پیشگویی از شهادت تا هفت روز
طاقت هارون به سر آمده بود و نمی‌توانست هر روز نظاره‌گر باشد که با تمام ممانعت‌ها باز هم کراماتی از حضرت ظاهر می‌شود. او امام را در زندان با غل و زنجیر به بند کشیده بود و اجازه هیچ‌گونه ارتباطی را نمی‌داد اما هنوز در هراس بود. لذا به یحیی بن خالد برمکی گفت: «آیا نمی‌بینی ما در چه مشکل عجیبی قرار گرفته‌ایم؟ آیا درباره این مرد تدبیری نداری که ما را از غم فکرکردن درباره او راحت کند؟!»
یحیی گفت: «ای امیر، چاره کار را در این می‌بینم که بر او منت گذاری و با او صله رحم نمایی. چراکه کارهای پیشین ما درباره او افکار مردم را نسبت به ما منفی کرده است.»
هارون با سخن او دستور داد: «نزد او برو و زنجیر از او بگشای و از طرف من سلام برسان و بگو: پسر عمویت به تو می‌گوید چنین قسم خورده‌ام که دیگر هیچگاه با تو خلوت نکنم مگر هنگامی که بدانم به اسائه ادب بر من اقرار کرده‌ای و از من درباره گذشته‌ات درخواست عفو کنی! بدان که در این اقرار ننگی بر تو نیست و درخواست تو از من نقصی برایت نیست!! یحیی بن خالد مورد اطمینان من و وزیر و کاردان من است. از او به اندازه‌ای که از دست من برمی‌آید درخواست کن و با خیال راحت برو»
یحیی خدمت حضرت آمد و پیام را رساند. امام کاظم(ع) در پاسخ فرمود: «من بزودی از دنیا می‌روم و از عمر من هفته‌ای بیش نمانده است. همچنین من درباره تو و فرزندانت خبر می‌دهم که هارون بر علیه شما (آل برمک) قیام می‌کند. پس از او برحذر باشید. نزد او برو و بگو موسی بن جعفر به تو می‌گوید هنگامی‌که من و تو در برابر پروردگار به سر زانو می‌نشینیم خواهی دانست که ظالم و متجاوز بر دیگری کیست. والسلام.»
یحیی از زندان خارج شد و نزد هارون آمد و سخن حضرت را رساند. هارون که با شنیدن خبر شهادت حضرت طی یک هفته خوشحال شده بود گفت: «اگر پس از مدتی ادعای نبوت نکند، چه حالی خوبی خواهیم داشت!»
رطب مسموم
هارون در آخرین مرحله اجرای نقشه قتل حضرت در بغداد حضور نداشت و به شهر رقه رفته بود تا از هرگونه خطر احتمالی خود را حفظ کند. در چنین شرایطی به سندی دستور داد ظرفی از رطب زهرآلود آماده کند و برای حضرت ببرد و امام را مسموم نماید. 
سندی بن شاهک با ظرفی که رطب مسموم در آن بود نزد حضرت آمد و آنها را مقابل امام گذاشت. حضرت ده عدد از خرماها را میل نمود و دیگر نخورد. سندی اصرار کرد: بیشتر بردار! امام فرمود: «دیگر بس است. آنچه احتیاج داشتی و به تو دستور داده شده بود انجام شد.»
اثر زهر
از خوردن خرمای زهرآلود یک روز گذشت و فردای آن روز پزشکی آوردند تا وضعیت جسمانی حضرت را معاینه کند. او از امام پرسید: حالت چگونه است؟
حضرت پاسخ نداد و روی گردانید. اما او بسیار پافشاری کرد تا آنکه امام کاظم(ع) کف دست مبارک را نشان داد و فرمود: این بیماری من است.
پزشک نگاهی کرد و فهمید به حضرت سم داده شده که اثر آن به رنگ سبز در کف دست مبارکش دیده می‌شود. لذا رو به ماموران کرد و گفت: به خدا قسم او بهتر می‌داند با او چه کرده‌اید!
تشییع جنازه
پس از شهادت امام کاظم(ع) ماموران جنازه حضرت را در زیر بارانی که می‌بایرید بر دوش گرفتند و در حالی که به سوی پل بغداد می‌رفتند فریاد می‌زدند: «این امام رافضیان است!» 
کنار دجله که رسیدند برای اهانت بیشتر جنازه را بر روی پل گذاشتند و چهار نفر برخاستند و با کلماتی جسارت آمیز ندا کردند: «ای کسانی که می‌خواهید موسی بن جعفر را ببینید بیرون بیایید و نظاره‌گر باشید.» با این صدا طرفداران حکومتی از هر سو هجوم آوردند و سر صدایی برپا شد.
 فرازهایی از زیارت ائمه معصومین در مورد امام کاظم(علیه السلام)
اکنون که از سوز شهادت جانسوز امام هفتم را احساس کردیم، با پای قلب کنار تربت پاکش می‌ایستیم و با چشمی اشکبار آن امام رنج کشیده را مخاطب قرار می‌دهیم و می‌گوییم:
السلام علی اَلْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ اَلسُّجُونِ وَ ظُلَمِ اَلْمَطَامِیرِ ذِی اَلسَّاقِ اَلْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ اَلْقُیُودِ وَ اَلْجَنَازَهِ اَلْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ اَلاِسْتِخْفَافِ وَ اَلْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ اَلْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ اَلْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وَلاَءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ.
سلام بر تو ای شکنجه کشیده در زندان‌ها و سیاهچال‌ها، سلام بر تو که با حلقه‌های زنجیر از تو مهمان‌نوازی کردند. سلام بر تو که بر جنازه‌ات نیز جسارت کردند. سلام بر تو که با حق غصب شده و بدن مسموم به دیدار پیامبر شتافتی. از فراسوی چهارده قرن، همچنان برایت اشک می‌ریزیم و از ظلمی که بر تو روا داشته‌اند می‌سوزیم.

پی نوشت : کتاب گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام کاظم(ع)، محمدرضا انصاری
منبع:بیرق