من یک خط قرمز دارم آن هم ولایت فقیه است / کربلا "اربعین" کربلا می شود !

کد خبر: 40303

وارث : در دهه کرامت ، توفیق بود در خدمت مجری موفق ، متعهد ، قرآنی و هیئتی " حاج مجید یراقبافان " باشیم.یراقبافان جزو معدود مجریانی است که چندین نوبت مورد تفقد رهبر معزز و مکرم انقلاب قرار گرفته است تا جایی که حضرت آقا ایشان را " مجری خوش ذوق و خوش سخن ما " خطاب کردند.از دوران کودکی و نوجوانی اش پرسیدیمخودش اینگونه می گوید " اصالتاً پدرم بچه خیابان خراسان هستند. پدربزگ ما بچه میدان شوش است. خیابان لرزاده و کوچه زیبا. بچگی هایم در آنجا گذشت. طایفه مادری ام در خیابان عارف بودند. مسجد شهدا و مسجد خداداد. در مدرسه شهدا (مشهدی رحیم) درس خوانده ام " آنطور که به یاد دارد، از سنین 7 - 8 سالگی، شب های یکشنبه در منزلشان جلسه روضه برپا شده است. آنهم از این جلسات قدیمی که یک بیرق جلو درِب خانه می خورد و یک تابلو نوشته ای مهتابی هم جلوی درب. نام این جلسه را هنوز بیاد دارد، " مجمع القراء ". در ادامه متن گفتگوی تفصیلی ما را با " مجید یراقبافان " بخوانید:قبل از آن حدود سه چهار سالگی، والده بنده 2 روضه داشتند. یکی روضه ماهانه که آقایان می آمدند. یک وقت هایی فقط من و مادرم بودیم و آقای مداح بودند ، هیچ کس دیگری نمی آمد. یک وقت ها خانم های محل هم می آمدند و دیگری این که مادر من هر هفته، روزهای چهارشنبه، نذر روضه موسی بن جعفر علیه السلام در حرم سیدالکریم علیه السلام داشتند. اتوبوس های دو طبقه را سوار می شدیم و به شاه عبدالعظیم از سمت بازارچه می رفتیم. من هم بچه بود، بچه تر از الان، به عشق آن یک کاسه آش رشته می رفتیم. قدیم، در سیدالکریم، روضه خوان ها بیشتر می نشستند. مادرم یک 2تومنی به روضه خوان می داد و می گفت یک روضه موسی بن جعفر علیه السلام بخوان. می نشستیم به روضه گوش می دادیم و بعد به بازار می رفتیم و یک کاسه آش می خوردیم و به خانه می آمدیم. وارث: با هیئات مرسوم و مطرحی که در دوران جوانی و نوجوانی بود مرتبط بودید؟ یراقبافان : من از موقعی که " به تعبیری حرفه ای " هیئت رفتم، جلسات رسمی تر و جلسات قرآن بود نه هیئت عزاداری. یادم است که ما در هفته ای که هفت روز و هفت شب است، شاید حدود نه تا ده تا هیئت می رفتیم! یعنی بعضی از شب ها 2 تا! شنبه ها می رفتیم مسجد ابوالحسن (خرابات) ، جلسه آقای ثابتی، یکشنبه ها می رفتیم خیابان بهار، مرحوم استاد مولایی. دوشنبه ها می رفتیم میدان محمدیه (میدان اعدام)، جلسه آقای سبزعلی روبه روی مسجد قنات آباد، حسینیه علی بن موسی الرضا علیه السلام. سه شنبه ها می رفتیم سهروردی، جلسه آقای رضاییان. چهارشنبه ها می رفتیم خیابان فلاح، جلسه آقای خدام حسینی. پنج شنبه ها می رفتیم جلسه آقای امیری در محله خودمان. از آنجا می رفتیم جلسه آقای علی گرجی، در حسینیه علی بن موسی الرضا علیه السلام. جمعه ها هم در همین مسجد ابوالحسن آقای اخوان اقدم جلسه داشت. تقریباً از سال 66، 67 بیشتر در این جلسات بودیم. وارث: مجالس روضه و هیئت چطور؟ یراقبافان : خیلی، قائل به تفکیک اینها نیستم. این تفکیک یک مقدار اذیتم می کند! جلسه قرآن ما فقط جلسه قرآن است، جلسه روضه ما هم فقط جلسه روضه! این خیلی بد است. هرچند که آقایان که اداره کننده آن جلسه هستند، چه مدیر هیئت و چه مداح هیئت، چه استاد جلسه قرآن، قائل به این تفکیک نیستند. اما الان عملاً اینجور شده است و این بد است. وارث: آن موقع که شما در جلسات حضور داشتید، مراسم ایده آلی که هم فضا قرآنی و هم روضه هردو با هم باشد، وجود داشت؟ یراقبافان : یک جلسه ای آقای موسوی در دارالتحفیظ داشتند، که آقای سلطانی مدیر آنجا بودند. آن موقع در مناسبت ها جلسات قرآن به جلسات توسل تبدیل می شد. مولودی بود، 13 رجب بود، یا مثلا شب محرم بود. یا در جلسات مرحوم مولایی ایشان خیلی دغدغه داشتند که ابی عبدالله علیه السلام و امیرالمومنین علیه السلام را یاد کنند. یا مثلا من دلم می خواهد (البته هنوز به حاج محمود آقای کریمی نگفته ام!) در جلسه حاج محمود یا جلسه خود حاج آقای ارضی، ( من یادم است آن موقع ها که ارک می رفتیم، بیست دقیقه قبل از این که ایشان منبر برود، من قرآن می خواندم. خود حاجی الان دغدغه جزءخوانی هر روزه دارد) برای این که در جلسه رحل پهن شود و شکل جلسه قرآن پیدا کند، ولو برای نیم ساعت، بعد رحل ها جمع شود و جلسه توسل شروع شود، یکی از چیزهایی است که من آرزو دارم اتفاق بیفتد! وارث: به نظر شما چه مانعی وجود دارد که جمع بین قرآن و عترت در هیئت سخت شده است ؟ مانعی به نظرم نمی آید، ولی نمی دانم چرا نمی شود. شاید مثلا تخصصی می بینند. می گویند جلسه قرآن جلسه قرآن است و روضه روضه است. قدیم در همان جلسات سنتی سیار که در خانه ها می چرخید، رحل بود. ما خودمان جلسات سیار هم داشتیم. من با اخوی ام می رفتیم از این جعبه ها که دوتا دسته داشت (مثل این جعبه های قدیمی که در آن قرآن 120 پاره می گذارند برای ختم ها ) بود. میکروفون و پایه میکروفن، قرآن ها و رحل ها در آنها بود. هرکس که در خانه اش هیئت داشت، آن را برمی داشت. بعد از نماز رحل ها پهن می شد، قرآن خوانده می شد، قرآن که جمع می شد، آقای منبری صحبت می کرد. قبل از آن آقای مداح چهار تا احکام می گفت، بعد از آن که احکام گفته می شد، جلسه، جلسه توسل می شد. اما در جلسات هیئت حرفه ای ( چون ما هیئت حرفه ای داریم، هیئت حرفه ای قرآن داریم، هیئت حرفه ای روضه داریم ) نمی دانم چرا نمی شود. با این که در جلسات حاج محمود کریمی، قاری های بین المللی می خوانند. در جلسه حاج آقا منصور ارضی هم همینطور. مثلا آقای پورزرگری و آقای سعیدیان و آقای ابوالقاسمی می آیند. نمی گویم تشریفاتیست ولی تلاوت تبرکاً اول جلسه است. به نظرم باید جلسه قرآن باشد، همه هم بخوانند. یک استاد قرآن دعوت شود. جلسه دو ساعته، نیم ساعتش چند نفر بخوانند، استادی داشته باشد، غلطی بگیرد. یا جلسات قرآن آخرش یک توسلی داشته باشد. وارث: پس کلاً در دوره نوجوانی و جوانی با فضای هیئات مرسومی که الان از آن تعریف می شود که خیلی ارتباط نداشتید. بیشتر جلسات قرآن بود. یراقبافان : بیشتر جلسات قرآن بود اما این که ارتباط نداشتم هم نه. جلسات حاج آقا در ارک را می رفتم. ( خدا رحمت کند مرحوم چمنی را ) جلسات حاج آقا در منزل مرحوم چمنی را می رفتیم. جلسات روضه شب جمعه مسجد شهدا را می رفتم. اما این که از همان موقع دغدغه داشته باشم مراسماتی همچون چیذر بروم، (حالا آن موقع که چیذر نبود. چیزی شبیه چیذر ) نداشتیم آن موقع. یک جلسه صنف سه شنبه ها بود. یک جلسه ارک بود. یک جلسه یکشنبه های مرحوم چمنی... در تهران خیلی جلسه حرفه ای نداشتیم. وارث: الان ارتباط شما با فضای هیئات چطور است؟ یراقبافان : ما برای شرکت در مراسم محدودیت داریم. من حتی زیارت امام حسین علیه السلام که می روم، آنجا فضا، فضای زیارت است، آنجا هم که من با همسر و بچه ام مشرف می شویم، من جدا می روم، آنها هم جدا می روند. نگاه های مردم و توقعاتی که دارند... گاهی شخصی چیزی می خواهد. ما عجله داریم و آمده ایم نیم ساعت زیارت کنیم و در روضه شرکت کنیم، آن نیم ساعت را هم مردم می خواهند با شما درد و دل کنند. اگر نایستیم می گویند خودش را می گیرد، بایستیم به کارمان نمی رسیم. اینها برای ما محدودیت درست می کنند. هر حرفی را نمی شود زد، ولی چون شما تخصصی هیئت هستید و مخاطبانتان هم همین گونه هستند، من عرض می کنم. من معتقدم ما از دو چیز نباید غفلت کنیم. اگر غفلت کنیم، تاریخ مصرفمان تمام شده است. یکی بحث مطالعه است. من هر برنامه ای در هر حوزه ای تخصصی و غیرتخصصی بخواهم اجرا کنم، بی تردید به لطف حضرت زهرا می توانم همینجوری بروم و آن را اجرا کنم. حداقل آن این است که اگر سمینار فوق تخصصی مثلا ریل و راه آهن باشد، آدم آن را خنثی اجرا می کند و تمام می شود. هیچ کس هم متوجه نمی شود. فقط خودمان متوجه می شویم ولی معتقدم باید از مطالعه دور نشویم. یکی هم بحث این است که ما باید حواسمان به خودمان باشد. من در جای دیگری هم گفتم من احساس می کنم نیاز روح و حتی جسم ما به هیئت، مثل نیاز جسممان به آب است. من هیئت را مایۀ حیات می دانم. وارث: اگر از شما بپرسند: " آیا شما به قرآن خدمت کرده اید ؟ " جوابتان چیست؟ یراقبافان : نمی دانم. ان شاءالله که کرده باشیم. وارث: خودتان راضی هستید؟ یراقبافان : نه راضی نیستم. وارث: ایده آل ذهنی شما برای خدمت گذاری به قرآن چه بوده است؟ یراقبافان : ایده آلی که بخواهم تعریف کنم و بگویم، باید این کار را بکنم ولی نکردم، ندارم. ولی اینکه قطعاً بیشتر از این می توانستم خدمت کنم و نوکری کنم، بله حتماً بوده. وارث: اگر همین سوال را بپرسیم که شما آستان اهل بیت، علی الخصوص آستان سیدالشهدا، خدمت درخوری کرده باشید چطور؟ یراقبافان : هیچ کس درخور ابی عبدالله علیه السلام کار نکرده است. از ازل الی الابد، هیچ کس درخور و شایسته ایشان کار نکرده است. ببخشید ( من از همه هم عذرخواهی می کنم ) ولی با جرأت و با صدای بلند می گویم ( من که اصلا عددی نیستم ) ولی هیچ کسی از مقتل خوان ها، مقتل نویس ها، مادحین، پیرغلامان، مدیر هیئت ها، حتی مراجع عظام تقلید در شآن ابی عبدالله علیه السلام نتوانسته است صددرصد برای ایشان کار کنند. وارث: بهترین خدمت به آستان سیدالشهدا علیه السلام را چه می دانید؟ برای کسی که بخواهد نوکری استان اباعبدالله علیه السلام را کند، مثلا بگویید اگر من توان داشتم، این کار را انجام می دادم. یراقبافان : بهترین کاری که می توان کرد را نمی دانم، راجع به آن فکر نکردم ، ولی این که چه کاری می توانیم هریک از ما بکنیم، این که یک کاری کنیم اگر تابلوی سیدالشهدا شدیم و مهر سیدالشهدا علیه السلام بر پیشانی ما خورد، این باعث جذب آدم ها شود، نه دفع آدم ها. بگویند فلانی چقدر خوب است، ما دلمان می خواهد با او سلام علیک کنیم و برویم سر سفره اش بنشینیم. دعوتش کنیم باهم باشیم. نه این که امام حسینی باشیم، بعد مردم وقتی ما را می بینند دلشان نخواهد سلام کنند، راهشان را کج کنند. به نظرم اگر که طوری عمل کنیم که وقتی تابلوی ابی عبدالله و اهل بیت علیهم السلام شدیم مردم جذب ما شوند، حضرت سیدالشهداء علیه السلام هم راضی اند. وارث: شما در هیئت به عنوان خدمت گذار هم فعالیت داشتید؟ مثلاً چایی بریزید و کفش جفت کنید؟ یراقبافان : آن موقعی که در منزل هیئت داشتیم، بله. بعدترها نه! اگر رفتم برای اداره ی جلسات و مداح و سخنران رفتم. وارث: در فضای جلسات روضه ای که شرکت می کنید، بیشتر با " روضه و منبر " کدام یک از آقایان انس دارید و دوست دارید شرکت کنید؟ یراقبافان : اسم نمی برم، هرکسی که نوکر اباعبدالله است، ارباب ماست. وارث: ارتباطتان با مداحان چطور است؟ یراقبافان : من یک خط قرمز دارم. آن هم ولایت فقیه است. هرکس در این خط باشد ، سرور من است. وارث: با آقایان مادحین خارج از هیئت هم مراوده دارید؟ یراقبافان : بله داریم. وارث: تاثیری هم در فضاهای کاری یکدیگر دارید؟ یراقبافان : بله ، با حاج سیدمجید بنی فاطمه خیلی ارتباط دارم. همفکری هایی با هم می کنیم. یک سری برنامه های تلویزیونی، از این همفکری ها در می آید و در تلویزیون ظهور و بروز می کند. بدون این که کسی بفهمد این برنامه خروجی گعدۀ بنده و آقا سیدمجید بنی فاطمه بوده است. با حاج محمود کریمی و حاج منصور ارضی هم همین طور. یک وقت ها نظراتی درباره دکور جلسه آقایون و... یک وقت هایی چیزهایی را راجع به غیر، یعنی نفر سوم بررسی می کنیم و ایرادات آن را در می آوریم. اینها قطعا ظهور و بروز دارد. وارث: به کدام یک از حضرات معصوم بیشتر ارادت دارید؟ یراقبافان : حضرت مادر سلام الله علیها که برای همه عزیزند. وجه مشترک همه است. نمی توانم یک اسم برم. وارث: هرکس پیش خودش به یکی از حضرات معصومین علیهم السلام عرض ارادت بیشتری دارد. حضرت زهرا سلام الله علیها همه وجودم هستند. یک دو سه نمی توانم بکنم. یعنی می ترسم. ولی دار و ندار ، همسر و فرزندم برای امام رضا علیه السلام است. به دو آقا و خانومی که با انگشت کوچکشان خیلی از کارها را جور می کنند، حضرت علی اصغر و حضرت رقیه علیهم السلام هم خیلی ارادت دارم. وارث: شما در عتبات اجرا زیاد داشتید، کدام عتبه بیشتر بوده است؟ یراقبافان : حرم حضرت رضا علیه السلام. نوکری آنجا را تمام سرمایه ام می دانم... جانم فدای حضرت سلطان وارث: خاطره ای از این عرض ارادت ها در حرم حضرت رضا در ذهنتان هست؟ یراقبافان : هروقت که شما مشرف می شوید، ایشان عنایتی می کنند و هر دفعه را نقطه ای طلایی می گذارند. مثلا ما اگر کسی ده مرتبه پیش مان بیاید، دفعه اول و دوم و سوم برخورد خوبی داریم اما دفعات بعد، یواش یواش این برخورد خوب کم می شود. امام رضا علیه السلام هر دفعه که می رویم، تا انتهایش، یعنی به قول جوان های امروز آخر مرام است. خیلی از امام رضا گرفتم. از فرزند گرفته تا همه چیز دیگر. همه هست من برای امام رضا علیه السلام است. آبرو که نداریم، اگر ذره ای آبرو و احترامی هم هست، همه اش به خاطر امام رضا علیه السلام است. وارث: در صفحه اینستاگرامتان، تعداد قابل توجهی از پست های شما مربوط به مراسم اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. توفیق رفتن به اربعین را داشتید؟ یراقبافان : بله ، یک مرتبه ، دوسال پیش! البته همه راه را پیاده نرفتم. یک برنامه ای به اسم " باران " در شبکه قرآن داشتم، به ما گفتند اربعین بروید کربلا، ما هم رفتیم. وارث: فضا چطور بود؟ قبل از آن کربلا رفته بودید؟ یراقبافان : خیلی شنیده بودم که کربلا فقط اربعین. پیش خودم گفته بودم کربلا، کربلا است. البته ما احترام به روایت می گذاریم که عرفه و عاشورا و اربعین... بعد از اینکه مشرف شدم و برگشتم، تعبیری که دارم این است که " فقط اربعین کربلا باشم " نه حتی عاشورا و عرفه. تعبیر من این است : " کربلا ، اربعین کربلا می شود " وارث: همین الان که صحبت از اربعین شد، چه تصویری در ذهن و دلتان آمد؟ یراقبافان : دریای عشق. زمان های دیگر شما اینجا را خالی می بینید. حتی عاشورا ولی در اربعین اصلا. وقتی این قطره قطره های آدم به هم وصل می شوند، یک دریا و یا اقیانوس می شوند. در اربعین شما در کربلا، دریا می بینید. چون یک جای خشک هم پیدا نمی شود. همش عشق است. وارث: جایی در مسیر، گفتید " ای کاش من جای فلان زائر و خادم سیدالشهدا علیه السلام بودم و فلان کار را انجام می دادم " ؟ یراقبافان : بله خیلی، همه آنها، بچه های کوچکی که دستمال کاغذی دستشان بود و می گفتند تو را به خدا بردار. من از شمال یعنی بغداد پیاده رفتم. مسیر پیاده روی ایرانی ها غالبا از نجف است. ولی از تمام چهار سوی ورودی به سمت کربلا این مسیر ادامه دارد. از خود بغداد راه پیاده روها جدا است. مسیر اتوبان ها و خیابان ها بسته است. در جایی آقایی " زیراندازِ لیف خرمایی " انداخته بود و می گفت "تو را به خدا بشین". دیدم خیلی اصرار می کند، رفتم آنجا نشستم. گفت من هیچ چیزی ندارم. تنها چیزی که دارم این لیف خرماست. یک جایی نزدیک کربلا، بار و بنه ما زیاد بود، دو نفر بودیم و چهار ساک بزرگ داشتیم و به لحاظ پیاده روی، خیلی اذیت می شدم. جاهایی نزدیک کربلا ایستادیم، چهار پنج کیلومتر باقی مانده، (مردم عراق که خیلی هم منظم و اهل صف و نظم نیستند) ما چند نفر رفتیم کنار ایستادیم. شرطه ای آنجا ایستاده بود، و مدام ما را نگاه می کرد، ماشین اول رفت، ماشین دوم رفت، ماشین سوم رفت، ماشین چهارمی و پنجمی آمد، همان موقع آن شرطه آمد و کاملا همه را نگه داشت، چون مردم خیلی اعتراض می کردند، اسلحه خودش را دست رفیقش داد و ساک های ما را گرفت و تا ما را به طور کامل مستقر نکرد، اجازه نداد بقیه سوار شوند. یقیناً به خاطر من این کار را نکردند. او نه من را می شناخت و نه با من کاری داشت. قطعاً همه اش امام حسین علیه السلام است و بس! کنار حرم سیدالشهدا علیه السلام دیدم یکی از خدام ایستاده است، با دوربین به سراغ او رفتم و گفتم خادم امام حسینی؟ گفت انا خادم خدام الحسین علیه السلام. من نوکر نوکرهای امام حسین علیه السلام هستم. وارث: یک گروهی در شبکه های اجتماعی فضای مجازی راه انداختید تحت عنوان " هیئت زینبیون " این از کجا کلید خورد؟ یراقبافان : ظهر روز اربعین، رو به روی گنبد ابی عبدالله علیه السلام ایستاده بودم. صبح تا ظهر، بین برنامه ها چند بار زیارت اربعین خواندم. نماز ظهر را خواندیم. دوباره یک زیارت اربعین خواندم. یک دفعه یاد برخی از رفقا افتادم. همان جا این گروه را درست کردیم و چون روز اربعین بود، اسمش را زینبیون گذاشتیم. وارث: حالا چرا در فضای مجازی ؟ یراقبافان : ما باید باور کنیم که امروز فضای مجازی اگر به اندازه فضای حقیقی موثر نباشد، کمتر از آن نیست. امروز هم دغدغه رسانه داران مملکت ما، که اولش رسانه ملی است، این است که این را باور کرده اند که رسانه های مجازی و فضاهای مجازی که آفت هم دارد (هم به لحاظ شرعی، هم به لحاظ وقت گیری، هم به لحاظ تعبیری که آقا فرمودند وقتتان را در شبکه های اجتماعی هدر ندهید ) آن موقع اینقدر شلوغ نبود. اگر آنموقع مثل الان بود، شاید این کار را نمی کردم آنهم به این نیت که پا بگیرد و اسمش هم هیئت باشد. ابتدا هم هیئت نبود. اسمش گروه بود " زینبیون " می خواستم به رفقا بگویم، ما آنجا دورهم جمع می شویم و من اینگونه به یادتان هستم. بعداً تبدیل به گروه شد و اسم هیئت روی آن گذاشتیم. وارث: از آقایانی که در آن هستند چه کسانی هستند؟ یراقبافان : سه گروه اند. یک گروه تاثیرگذاران رسانه ای معارف، از مدیران گروه معارف قبلی و فعلی گرفته تا تهیه کنندگان کار معارف. یک گروه آقایان وعاظ و علماء. گروه سوم مداحان. وارث: محتوایی که در آن تولید می شود چیست؟ یراقبافان : خیلی سیستماتیک نبود. گعده ی دورهمی بود. از اول همین طور بوده است. حجج السلام ثمری و غیاث و بی آزار تهرانی و سرلک و آقای هاشم زاده از جمکران و آقای فاطمی نسب از قم و از مداحان آقایان حاج سید مجیدبنی فاطمه و هوشیار و نیکبختیان و مرتضی و محسن طاهری ، آقای رمضان پور و نعیمی و حسین طاهری و ... از اهالی رسانه، آقای گروسی، آقای تورنگ از شبکه پنج و شیخ رضا جعفری مدیر گروه معارف شبکه یک، سعید سلطانی از شبکه پنج، مهدی حسین زاده که تهیه کننده هستند و آقای عرفاتی مدیر معارف شبکه جام جم هستند. وارث: به جز فضای مجازی، نشست های جمعی هم برگزار می کنید؟ یراقبافان : بله! هر 2- 3 ماه یک بار و هر دفعه یک نفر بانی می شود. وارث: مراسم قبلی در حسینیه آقای حاج حسین سازور بود، درسته ؟ یراقبافان : بله آقای عباد فانی و احسان محسنی فر بانی بودند. در حسینیه بیت الرضوان، مبنای این جلسه بر دورهمی است. منتهی فقط به این خلاصه نمی شود. هرکدام از آقایان یک تکلیفی برای خود ایجاده کرده اند. ما صبح که بیدار می شویم، هنگام نماز صبح، با 2 درس "برداشت پیام کوتاه مفاهیم قرآنی" از حاج آقا غیاث مواجه می شویم. بعد حاج مرتضی طاهری چند نکته درباره "بحث دین در زندگی " می گذارند. یعنی هرکس تکلیف و ساعتشان مشخص است. بعد حاج آقا محسن طاهری " تقویم روز " می گذارد. البته اینها مطالب مختلفی هم در طول روز می گذارند، منتهی یک تکالیف مشخص شده ای هم دارند. حاج محمود کمیل کاشانی، شاعر کاشان، روزی دو غزل از غزلیات ناب شعرای متقدم، مانند صائب و بیدل را استخراج می کند. آقای مهدی حسین زاده پیشخوان خبر را صبح علی الطلوع می گذارند. آقای هاشمی زاده و آقای ثمری و آقای عرفاتی حدیث روز می گذارند. یک اتفاق مهمی که در این هیئت خصوصی ما رخ می دهد، تبیین استراتژی در موضع گیری فضاهای هیئتی و مذهبی است. یعنی در مورد موضوعات مختلف همه دورهم جمع می شویم و تبادل و تجمع آراء و نظرات... یا یک سری از آقایان مداح، چیزهایی که می خوانند و می گویند در هیئت گذاشته می شود و راجع به آن بحث می شود. وارث: چیزی که ما در اینستاگرام شما دیدیم، این بود که خیلی به محضر مقام معظم رهبری ارادت دارید. هر از چندگاهی یک پست ویژه برای ایشان می گذارید. بعضی جاها هم خاطره هایی از دیدارهای آقا و بیان خاصی که نسبت به شما داشتند، قید کردید، یکی از اتفاقات اخیر دیدار قاریان در اول رمضان بود که شما شعری را برای غواصان شهید خواندید و بعد هم از حضار خواستید که ثواب جلسه را به روح این بزرگواران هدیه کنند. بعد آقا تعبیری در صحبت هایشان داشتند نسبت به ایده ای که شما در صحبت هایتان داشتید. ایشان راجع به شما فرمودند : " مجری خوش ذوق و خوش سخن ما ... " یراقبافان : ایشان پارسال هم در اختتامیه مسابقات بین المللی قرآن که خدمتشان رسیده بودیم، به من تفقد کردند، یک تفقدی شبه به این ولی امسال خیلی بیشتر مرا شرمنده کردند. ایشان تفقد کردند. پدری کردند. بزرگی کردند. من راجع به این عرضی ندارم. ضمن این که بعد از توفیق حرف زدن و نوکری در حرم امام رضا علیه السلام، البته معتقدم به این که یک جمله حرف زدن در حرم امام رضا علیه السلام اصلاً قابل قیمت گذاری نیست، بزرگترین افتخارم سخن گفتن در حضور حضرت آقاست. این تفقد، بعد از عنایت امام رضا علیه السلام برای من بزرگترین عنایت بوده است. وارث: وقتی پیش آقا می روید و مجری گری و صحبت می کنید، چقدر ته دلتان می گویید که این جلسه هم آقا تفقدی به من کنند و حرفی بزنند؟ یراقبافان : خیلی خوشحال می شوم وقتی این اتفاق بیفتد، ولی این که بخواهم کاری کنم که ایشان از من تعریف کنند، نه! آقا هم که اینطور نیستند که من بخواهم کاری کنم، ایشان از من تعریف کنند. ولی وقتی ایشان این جمله را فرمودند، من واقعا خدا را شکر کردم. یعنی الحمدلله گفتم. این افتخار بزرگی است. وقتی که ایشان راضی می شوند، وقتی که من توفیق پیدا می کنم رضایت ایشان را جلب کنم ، این شکر فراوان دارد. به قول حاج محمود کریمی که به من زنگ زدند و گفتند که " سه چیز اتفاق افتاده است" جرأت، جسارت، شجاعت. در آن جلسه اول ماه مبارک که اصلاً فضای قرآن است و اول ماه است و بهار قرآن است، یک دفعه روضه می شود. من خیلی خوشحال می شوم وقتی ایشان منقلب می شود، منظورم از منقلب این نیست که گریه شان بیاید. حالشان خوش تر می شود به ذکر توسل! وارث: به عنوان یک فرد رسانه ای، ارزیابی تان از کار رسانه ای در هیئت چگونه است؟ یراقبافان : من هیئت را یک رسانه می دانم. رسانه ای بسیار مهم و تاثیر گذار. آنهایی که می گویند زمان منبر و هیئت تمام شده و کارکرد ندارد، کسانی اند که هیئت را نمی شناسند. فی نفسه هیئت خودش یک رسانه است، با کارکرد بسیار مهم. شاهد این ادعایم این است که ما زمان رئیس جمهور قبلی آمریکا، جرج بوش، یک اتفاقی در برخی از مراکز آمریکا افتاد که اینها می آیند بچه های کودک و نوجوان را با فضاهای شبیه خودشان، تبدیل می کنند به افرادی که در آنجا می نشینند با یک سری حرف های معنوی گریه می کنند. وقتی علت آن را جویا شدم، گفتند که آنها به این نتیجه رسیده اند که (البته علناً بیان نمی کنند)، همین گریه کردن ها و بر سر و سینه زدن ها و فضاهای هیئت و جلسات توسل و روضه یک روحی را در افراد شرکت کننده ایجاد می کند که با هیچ سلاحی قابل کنترل و مقابله نیست؛ لذا ما باید هیئت را در آمریکا شبیه سازی کنیم. با فضای متفاوتی که خودشان این کار را کردند. آنها هیئت را برای بچه های کم سن و سالشان در آمریکا شبیه سازی کردند. البته تأکید می کنم نه با اسم هیات ، با اسامی و شکل های متناسب با فرهنگ خودشان. آنهایی که می گویند هیئت کارکرد ندارد، چون خیلی متهجرانه به موضوع نگاه می کنند و منافع خودشان را در خطر می بینند. فضای هیئت به عنوان یک رسانۀ مستقل و تاثیرگذار قطعاً شانه به شانۀ تمام فضاهای مجازی و رسانه های موجود امروزه در دنیاست. یکی هم آن چیزی که عرض کردم. دوست دارم جلسات توسل و روضۀ ما، اولش ولو نیم ساعت جلسه قرآن باشد. در آن رحل پهن شود و افراد دور رحل بنشینند و استاد قرآن بیاید. جلسات قرآن تخصصی ما آخرش رحل ها جمع شود و ذکر مصیبت ابی عبدالله شود. دوم این که بچه های هیئتی امروز حواسشان به دو چیز خیلی باشد. این دو در یک واژه متجلی می شود که آقا فرمودند "بصیرت". امروز خیلی کار برای تشخیص سخت شده است. یک وقت هایی بچه های هیئتی ما رگ غیرتشان زیر دست و انگشت کسانی می رود که آن را فشار می دهند، بعد این باد می کند و جوری می زند بیرون که نمی دانند چه کار دارند می کنند. روی محبت امیرالمومنینِ اینها زوم می کنند و این را تقویت می کنند. بعد آن وقت می گویند حالا اگر مردی، همسر حضرت علی که دیوانه اش هستید را شخصی آمده و فلان کار را با او کرده است، آن وقت شما می گویید لعن عمومی نکنید؟ جلسه تبری نگیرید؟ اینها می ایند اینگونه وارد می شوند. بچه هیئتی ها بدانند اگر بخواهند واقعا بر دوام و قوام هیئت و بالا بودن پرچم سیدالشهدا علیه السلام، که البته همیشه بالا است، کمک کنند، این است که حواسشان به وحدتی که آقا گفته، باشد. دوست را از دشمن بشناسیم. گاهی ما فکر می کنیم داریم خیلی سینه چاکی برای اهل بیت علیهم السلام می کنیم، اما خدا وکیلی داریم ضربه به این دستگاه می زنیم. بعد هم می گویند حالا سخت است. چگونه تشخیص بدهیم. دشمن در قدیم رو بازی می کرده است تشخیص می دادیم. الان سخت شده است. راحت ترین راه این است که به دهان و بیان آقا نگاه کنیم ببینیم چه می گویند. هرچه فرمودند " سمعاً و طاعتاً " بگوییم. یک رابطه عبد و مولا با ولی فقیه باید داشته باشیم. دیروز آقای ثمری که پیش ما بودند می گفتند که چطور وقتی دکتر چیزی می گوید، چشم بسته می گوییم چشم. اما خدا و پیغمبر که می گویند، می گوییم دلیل چیست، باید به ما ثابت شود، عقلمان باورش کند، به یقین برسیم، بعد این کار را انجام دهیم. راحت ترین راه این است که آقا را باور کنیم. ولایت را در عمل بپذیریم و تابع باشیم و ببینیم نظر ایشان چیست. اگر حرف ایشان را گوش کنیم، قطعاً می توانیم راه را از چاه تشخیص دهیم. وارث : کلام آخر؟یراقبافان : تشکر می کنم از شما و ان شالله موفق و پیروز باشید.