از عاشورا تا اربعین(1)/وداع تلخ کاروان اهل بیت با سالار شهیدان
و تمامی عالم وجود،حیرت زده شجاعت و مبهوت سخاوت و سوگوار مظلومیت و محو قداست و سرگشته حماسه همیشه جاویدان حسین(ع) است.
عاشورا تمام شده است،خیمه ها سوخته،سرها جدا شده و بین قبائل تقسیم شده ! حالا یک کاروان مانده و این همه غم!
ـ وداع تلخ کاروان اهل بیت رسالت با سالار شهیدان و یاران با وفایش
هر قبیله سرهایی را که در اختیار داشت بر نیزه افراشته و در مقابل دیدگان آل پیامبر قرار داده بود و چون گام برمیداشتند تکبیر میگفتند در حالی که به قول بلاذری با قتل امام،تکبیر و تهلیل را کشته بودند.(2).
اسیران را از مقابل بدن های قطعه قطعه شده شهدا عبور دادند و هر کدام با عزیزان خود به نوعی سخن گفتند. کلام زینب کرار کربلا که صبر را وامدار تحمل خویش کرده است حکایتی دیگر است ؛اولین کلام دختر قهرمان علی(ع) این است :
«پروردگارا این قربانی را از ما پذیرا باش.»(3)
آنگاه جد بزرگوار خویش را مورد خطاب قرار داد و گفت :
« ای رسول خدا،ای کسی که ملائکۀ آسمان بر تو درود میفرستند،این حسین توست که در صحرا فتاده ودر خون غلتیده و پیکر او قطعه قطعه است . ای محمد(ص)! دختران تو اسیر شده اند و باد صبا بر آنها میوزد.»(4)
سپس در حالی که به آرامی می گریست و وقارش همه را به یاد فاطمه (س) انداخته بود، گفت:
« امروز جدم رسول خدا از دنیا رفته است. ای اصحاب پیامبر،اینها ذریه و فرزندان رسول خدا هستند که آنان را مانند اسیران می برند.» (5)
رفتار شکوهمند زینب(س) در مقابل سپاهیان اموی آنها را دچار بهت کرده بود و بسیاری از آنها در مقابل بزرگی و عظمت دخت علی(ع)انگشت حیرت میگزیدند و عده ای نیز پریشان احوال میگریستند،اما دل کندن و رفتن عالی ترین گوهرهای آسمانی و میوه های باغ بهشتی را در بیابان رها کردن بسیار سخت است،ولی زینب(س) دریافته است که برنامه ریزان تبلیغاتی دشمن در صدد جست و جوی نقطعه ضعفی از خاندان حسینی(ع) هستند؛ لذا وقتی پریشان احوالی حضرت زین العابدین(ع) را بر بلاتکلیفی و رهاماندن اجساد شهدا دید فرمود:
« پسر برادرم از آنچه میبینی نالان نباش! به خدا سوگند این پیمانی است از پیامبر خدا به جد و عمو و پدر تو.خداوند از مردم پیمان گرفته است، مردمی از همین امت که فرعون های زمین آنها را نمیشناسند اما فرشتگان آسمان با آنها آشنایند. آنان این پیکر های پاره پاره را جمع میکنند و در این دیار و بر فراز مرقد حسین(ع) پرچمی می افرازند که هرگز کهنه نخواهد شد و در گذر روزها و سالها آسیب نمیبیند.»(6)
عجیب است که امام زین العابدین (ع) نیز علی رغم همه دردها و التهاب و تبی که داشت از عمه اش زینب(س) غافل نبود و او بود که فرمود:
« عمه ام نمازِ شبِ شبِ یازدهم را نشسته می خواند.»(7)
به هر حال فاصله کربلا تا کوفه علی رغم اینکه زنان و کودکان از شب عاشورا دیدگان را بر هم ننهاده بودند و قلبهای آنان سرشار از درد و مصیبت بود و زین العابدین (ع) را بر مرکب بسته بودند،شبانه طی شد.
...ادامه دارد
پی نوشت ها
1. ابن اثیر،کامل،ج4،ص81.بعضی نیز گفته اند بعد از روز عاشورا تا غروب روز یازدهم در کربلا ماند.
2. انساب الاشراف.ج3.ص213
3. مقرم.مقتل الحسین.ص307
4. ابن اثیر.کامل.ج4.ص81 و نهایة الارهاب.ج7.ص200
5. بحارالانوار.ج45.ص59
6. مقرم.مقتل الحسین.ص308و زندگانی علی بن ابیطالب. جعفر شهیدی.ص51
7. زینب الکبری.ص90ـ91