مقتل-زیارت جابر در روز اربعین
![مقتل-زیارت جابر در روز اربعین مقتل-زیارت جابر در روز اربعین](/files/fa/news/1394/9/3/208410_816.jpg)
آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او
عطیه گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد اللّه انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السّلام، پس زمانى كه به كربلا وارد شدیم جابر نزدیك فرات رفت و غسل كرد، پس جامه را لنگ خود كرد و جامه دیگر را بر دوش افكند، پس گشود بستهاى را كه در آن سعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذكر خدا تا نزدیك قبر رسید، مرا گفت كه: دست مرا بر قبر گذار.
من دست وى را بر قبر گذاشتم، چون دستش به قبر رسید بىهوش بر روى قبر افتاد، پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، پس گفت:
حبیب لا یجیب حبیبه!؟ آیا دوست جواب نمىدهد دوست خود را؟ پس گفت: كجا توانى جواب دهى و حال آن كه در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو، و آویخته شده بر پشت و شانه تو، و جدایى افتاده ما بین سر و تن تو، پس شهادت مىدهم كه: تو مىباشى فرزند خیر النّبیّین، و پسر سیّد المؤمنین، و فرزند هم سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب كساء، و پسر سیّد النّقباء، و فرزند فاطمه علیها السّلام سیّده زنها. و چگونه چنین نباشى و حال آن كه پرورش داده تو را پنجه سیّد المرسلین و پروریده شدى در كنار متقین، و شیر خوردى از پستان ایمان، و بریده شدى از شیر به اسلام، و پاكیزه بودى در حیات و ممات، همانا دلهاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن كه شكّى ندارد در نیكویى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مىدهم كه تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زكریّا.
پس جابر گردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام كرد بدین طریق:
السّلام علیكم أیّتها الارواح الّتى حلّت بفنائك قبر الحسین علیه السّلام، و اناخت برحله، اشهد انّكم اقمتم الصّلاة، و آتیتم الزّكاة، و امرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنكر، و جاهدتم الملحدین، و عبدتم اللّه حتى اتاكم الیقین.
پس گفت: سوگند به آن كه برانگیخت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه كه ما شركت كردیم شما را در آنچه داخل شدید در آن.
عطیّه گفت، به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شركت كردیم و حال آن كه فرود نیامدیم ما وادیى را، و بالا نرفتیم كوهى را، و شمشیرى نزدیم و امّا این گروه پس جدایى افتاده ما بین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته؟
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم، از حبیب خود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم كه مىفرمود:
هر كه دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود. و هر كه دوست داشته باشد عمل قومى را شریك شود در عمل ایشان، پس قسم به خداوندى كه محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به راستى برانگیخته كه نیّت من و اصحابم بر آن چیزى است كه گذشته بر او حضرت حسین علیه السّلام و یاورانش.
پس جابر گفت: ببرید مرا به سوى خانههاى كوفه.
پس چون پارهاى راه رفتیم به من گفت: اى عطیّه! آیا وصیّت كنم تو را و گمان ندارم كه برخورم تو را پس از این سفر، و آن وصیّت این است كه دوست دار دوست آل محمّد را مادامىكه ایشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را تا چندى كه دشمن است با ایشان اگر چه روزهدار و نمازگزار باشند، و مدارا كن با دوست آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اگر چه بلغزد از ایشان پایى از بسیارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى دیگر ایشان از راه دوستى ایشان، همانا دوست ایشان بازگشت نماید به بهشت و دشمن ایشان بازگردد به دوزخ.
متن عربی:
عن عطیة العوفی، قال: خرجت مع جابر ابن عبد اللّه الأنصاری زائرا قبر الحسین بن علی فلما وردنا كربلاء، دنا جابر من شاطئ الفرات فاغتسل، ثم اتزر بإزار و ارتدى بآخر، ثم فتح صرّة فیها سعد فنثره على بدنه، ثم إنّه لم یخط خطوة إلّا ذكر فیها اللّه تعالى، حتى إذا دنا من القبر قال: المسنیة یا عطیّة! فألمسته، فخر على القبر مغشیا علیه، فرششت علیه شیئا من الماء، فلما أفاق قال: یا حسین یا حسین- ثلاثا- ثمّ قال: حبیب لا یجیب حبیبه، و أنى لك بالجواب، و قد شخبت أوداجك على أثباجك، و فرق بین رأسك و بدنك؟ فأشهد أنّك ابن خاتم النبیین، و ابن سید الوصیین، و حلیف التقى، و سلیل الهدى، و خامس أصحاب الكساء، و ابن سید النقباء، و ابن فاطمة سیدة النساء، و مالك لا تكون هكذا، و قد
غذتك كفّ محمّد سید المرسلین، و ربیت فی حجور المتقین، و أرضعت من ثدی الإیمان، و فطمت حیا، و طبت عیشا، غیر أنّ قلوب المؤمنین غیر طیبة بفراقك، و لا شاكة فی الخیرة لك، فعلیك سلام اللّه و رضوانه، فأشهد أنك مضیت على ما مضى یحیى بن زكریا.
قال عطیة: ثمّ جال ببصره حول القبر، فقال: السلام علیكم أیتها الأرواح الطیبة التی بفناء الحسین أناخت برحله؟ أشهد أنكم قد أقمتم الصلاة، و آتیتم الزكاة، و أمرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنكر، و عبدتم اللّه حتى أتاكم الیقین، فو الذی بعث محمّدا صلّى اللّه علیه و آله بالحق لقد شاركناكم فیما دخلتم فیه.
قال عطیّة: فقلت لجابر بن عبد اللّه: فكیف و لم نهبط وادیا، و لم نعل جبلا، و لم نضرب بسیف، و القوم قد فرق بین رءوسهم و أبدانهم، فاوتمت الأولاد، و ارملت الأزواج؟ فقال لی: یا عطیة! سمعت جدّه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، قال: «من أحبّ قوما حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اشرك فی عملهم».
أحدر بی نحو أبیات كوفان، فلما صرنا فی الطریق، قال: یا عطیة! هل اوصیك، و ما أظننی بعد هذه السفرة الاقیك؟ أحب محبّ آل محمّد ما أحبهم، و أبغض مبغض آل محمد ما أبغضهم، و إن كانوا صوّاما قوّاما.- مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی ،ج2،ص:191-
---------------------------------------
منابع:
بحار الانوار، ج 68، ص 130، به نقل از بشارة المصطفى، ص 74 و 75.
مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی ،ج2،ص:191