حجت الاسلام آقا میری: آیت الله بهجت(ره) چگونه به مقام عالی رسید؟
وارث: روضه احرار الحسین (ع) با سخنرانی حجت الاسلام سید حسن آقامیری و مداحی حاج حسین سیب سرخی ، حاج امیر احمدی ، حاج حیدر خمسه و حاج مهدی رعناییدر حسینیه صنف پیراهن دوزان برگزار شد.
![حجت الاسلام آقا میری: اخلاق کلید فتح این عالم حجت الاسلام آقا میری: اخلاق کلید فتح این عالم](/files/fa/news/1395/6/15/291701_153.jpg)
نیکی به والدین موجب رضایت سید الشهدا (ع)
یکی از علما درخواب دیدند که درشب جمعه در حرم امام حسین علیه السلام هستند. یک جوانی از باب القبله وارد شد و باخود می خندید. سلامی به آقا داد و باسلام دادنش ضریح امام حسین علیه السلام شکافته شد و امام در برابر او ایستاد. بعدازاین خواب، عالم شب جمعه در کربلابود. مشاهده کرد که همان جوان از باب القبله وارد شد. سلامی به امام داد و بعدازسلام، احوال این جوان تغییر یافت. بلافاصله برخاست و به دنبال جوان رفت. به جوان رسید و خوابی که دیده بودرا به این جوان تعریف کرد. جوان درپاسخ به این عالم گفت: من هرجمعه بعداز سلام برامام شاهد این هستم که امام حسین علیه السلام از حرم می آیند و جواب سلام من را می دهند. عالم پرسید: مگر تو چه کرده ای؟ جوان پاسخ داد من پدرو مادری دارم که از زمان جوانی هر شب جمعه به حرم امام حسین علیه السلام می آمدند. چندسالیست بسیار پیر شده اند و نمی توانند حرم بیایند. من هم یک الاغ نحیفی دارم که نمی توانستم هم پدر و هم مادرم را باخود به حرم ببرم تصمیم گرفتم که یک شب جمعه پدرم و شب جمعه دیگر مادرم را به حرم ببرم. یک شب جمعه ای که پدرم را به حرم می بردم مادرم ازمن درخواست کرد که اورانیز به حرم ببرم. انجام این کار مقدور نبود ولی اجبارا مادررا بردوش گرفته و همانند مرکبی که پدرم را به حرم می برد من نیز مادر را بردم و ازاین کار خود بودکه خنده ام گرفت.
اخلاق کلید فتح این عالم
رسول گرامی اسلام: " ماآمده ایم حرف آخررا در اخلاق به شما بگوییم ".
هرچیزی را که با اخلاق بدست آورید برایتان با برکت خواهد بود. حتی زیارت امام حسین علیه السلام. مؤمن آن است که هرکاری را در موقعیت خود درک کند.
امام رضا علیه السلام فرمودند: " اگر می خواهید به ما نزدیک شوید به دیدن اقوام خود بروید".
بعضی وقتها برای اینکه به امام رضا علیه السلام نزدیک بشوید نباید به درب خانه اش بروی بلکه باید به دیدن پدرتان بروید و به او احسان کنید تا به حضرت نزدیک شوید. در روایات چنین بیان شده است که فرض کنید روزه ی مستحبی گرفته اید و به منزل مادرتان می روید اگر مادر به شما بگوید بنشین غذا بخور و شما بگویید که روزه هستید ولی حرف مادرتان را اجابت کنید و روزه تان را افطار کنید 4 برابر ثواب روزه تان را می برید ولی اگر نگویید روزه هستید و بخورید 9 برابر ثواب خواهید برد چون همین که می گویید روزه هستید بر مادرت یک مقدار فشار وارد می شود.
هیئت ، مکتب خانه ی اهل بیت(ع)
مادر امام سجاد علیه السلام به ایشان فرمود: چرا با من سر یک سفره غذا نمی خوری؟ حضرت فرمود: می ترسم دست به لقمه ای ببرم که شما قبلا به آن نگاه کرده باشید. چقدر حضرت مراقب است که دل مادرش نلرزد. عبادت باید طوری باشد که دل والدین نلرزد.
هیئت مکتب خانه و کلاس درس اهل بیت علیهم السلام است و باید درس یاد بگیریم. باید بیاموزیم بین ثواب کربلا و پرستاری از مادر جمع کنیم. یاد بگیریم بین کاسبی کردن و ایام محرم جمع کنیم مثلا به بهانه ی دهه ی محرم کار را تعطیل می کنند و کار مردم روی زمین می ماند اما بهتر است قدمی در راه امام حسین علیه السلام بردارد مثلا در کارش سود نمی گیرد. با همین کارهای کوچک این قدر خدا روزی را زیاد می کند مثلا آب معدنی می فروشید، پولش را نگیرید به یاد شیرخواره ی امام حسین علیه السلام.
آیت الله بهجت(ره) چگونه به این مقام رسید؟
شخصی می گوید که من رفتم نجف و دیدم که جوانی با سرعت بسیار بالایی نماز می خواند بدون مستحبات. از دوست خود پرسیدم که این چه کسی است؟ گفت آن جوان محمد تقی بهجت رحمة الله علیه است. گفتم آن چه نمازی است؟ دوستم گفت: که این جوان شاگرد آیت الله قاضی رحمة الله علیه است. در زمان آیت الله قاضی رحمة الله علیه درویش بود. کسی از نجف به فومن به پدر آیت الله بهجت رحمة الله علیه نامه فرستاد که پسرت رابرای تحصیل به نجف فرستاده ای ولی او شاگرد درویش شده است. پدر ایشان هم نامه نوشت که محمد تقی نه راضی هستم مستحبات انجام دهی نه به کلاس درس آیت الله قاضی بروی. آیت الله بهجت رحمة الله علیه به مدت شش ماه به حرف پدر خود گوش کرده و علاوه براینکه کلاس نرفتند حتی یک سبحان الله نیز نگفتند. بعداز مدتی پدرایشان به نجف رفته و خود نیز به کلاس درس آیت الله قاضی رحمة الله علیه رفتند و متوجه شدند که ایشان چه علم بسیار بالایی دارند. به پسرخود گفتند: ازاین پس به کلاس درس خود برود. آیت الله بهجت رحمة الله علیه می فرمودند: من هرچه دارم از آن شش ماهی است که به کلاس نرفتم زیرا بعدها مسائلی را در کلاس درس متوجه می شدم که قبل تر از آن این مسائل را درک نمی کردم. آنقدر معرفت ایشان بالارفت که آیت الله بهاالدینی فرمودند: زیر این گنبد کبود بعد ازنماز امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هیچ نمازی به اندازه آیت الله بهجت رحمة الله علیه نیست.
جوانِ مومن زیرک است
مومن زیرک است و می تواند بین مسائل مختلف جمع کند به خاطر همین است که متحجر و متعصب نمی شود. جوانها حواستان باشد ذکر گفتنتان، مدل مو یا لباس و تیپتان نباید پدرتان را نگران کند. خدا این را از ما خواسته است. مومن کسی است که اینها را تشخیص می دهد و جایگاهش را در دنیا می شناسد. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: خدا رحمت کند کسی را که می داند دنیا کجاست. نه اینکه بداند مکان فیزیکی کره زمین چیست و چگونه است بلکه بداند عالم دنیا چطور جایی است.
جوان مومن باید بداند این عالم دنیا چگونه مکانی است. هرچه می خواهید می توانید بدست آورید و شرط آن داشتن مکارم الاخلاق است.
برخی از نظر مادی سیری ناپذیر هستند. عده ای از نظر معنویات سیر نمی شوند. دراصفهان مسجدی است به نام سید. بنیانگذارش سیدی بود که بسیار فقیر بود. روزی صاحب خانه اش به او گفت: تو مدتهاست خانه من هستی و از نظر اخلاق هم بسیار عالی هستی. تو قصد نداری که متاهل شوی! فقیر گفت: بله می خواهم. مرد صاحبخانه گفت: دختر من را همسر خود کن. سید گفت: من فقیر هستم چیزی ندارم. باتوکل برخدا این دو ازدواج کردند. شبی همسر سید به او گفت : امشب موقع وضع حمل من است و گوشت یا کبابی می خواهم. سید از خانه بیرون آمد. نمی دانست که چه کند. پولی هم نداشت. از خجالت هم به خانه نمی توانست برگردد. رفت بازار اصفهان. دید که جگر سفید گوسفندی برروی برف افتاده است. آن را برداشت و تمیز کرد و به سمت خانه رفت. درراه صدای سگی را شنید. خم شد و دید که ماده سگی گرسنه است. جگر را تکه تکه کرد و به آن سگ داد.
بلاخره فرزند این سید به دنیا آمد و طلبه هم شد. روزی چندنفر حوزوی فرزند این سید را احضار کردند. گفتند: توفرزند سید هستی؟ پدربزرگ ما با پدربزرگ شما دوست بودند. از وصیت نامه ایشان این را پیدا کردیم که نوشته بودند ثلث اموالشان را به نوه دوستشان که شما باشید برسانیم وماهم این را به شما رساندیم. سید با این پول مسجد را ساخت. در ساخت مسجد سید از هیچ حیوانی استفاده نکرد به این دلیل که می گفتند: من هرچه دارم از آن جگر سفید گوسفندی است که به آن سگ دادم.
یک روزحضرت فاطمه سلام الله علیها از امیرالمومینن علیهالسلام انار درخواست کردند. امام پرسید: چه کسی انار دارد؟ به ایشان گفتند: یک یهودی انار دارد. امام بردرخانه یهودی رفت و انار را گرفت. درراه برگشت فقیر نابینایی را دیدند. آن مرد صدای پای امام را شتید و درخواست کمک کرد. امام انار را نصف کردند و به او دادند. فقیر گفت: خدا خیرت دهد ای کاش نصف دیگر انار نیز بود. امام علی علیه السلام نصف انار را نیز به ایشان داد. اما خداوند نگذاشت که علی علیهالسلام شرمنده فاطمه سلام الله علیها شود. امام به خانه برگشتند و دیدند که طبقی از انار در خانه است. حضرت زهرا سلام الله فرمودند: این طبق راکسی آورد و گفت که من غلام علی علیهالسلام هستم.
رسول گرامی اسلام می فرمایند: ثروت و فقر از جانب خداست. اما اگر اخلاق داشته باشید در کاسبی با عدالت رفتار می کنید.
هرچه شد، از اهل بیت(ع) روی گردان نشویم
ما از اهل بیت علیهم السلام هرچه را بخواهیم می دهند ولی امکان دارد همان لحظه نباشد و بعدها ویا سالیان بعد اتفاق بیفتد. این نباید باعث شود ما روی خودرا از اهل بیت علیهم السلام برگردانیم. در این دنیا دعای کوچکترین موجود برآورده است.
طبق روایت امام علی علیه السلام اگر بخواهیم عمل کنیم پس نباید صدای خودرا بر سر والدینمان بلند کنیم. حتی اگر حق باما باشد. حتی اگر اذیتمان کنند.
ما باید رفتار با همسر وفرزندمان را از امام حسن علیه السلام یاد بگیریم. چرا باید با خانواده خود بد رفتاری کنیم؟ مگر خانواده ما حسینی نیستند؟ ما باید امامان را الگوی خود قرار دهیم.