حاج منصور ارضی: امام حسین نه تنها تطهیرکننده بلکه ترمیم کننده اعتقادات است
بیانات حاج منصور ارضی در دعای کمیل مورخ بیست و ششم شهریور 1395 حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
وارث: مراسم قرائت دعای کمیل با نوای حاج منصور ارضی در تاریخ بیست و پنج شهریور 95 در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام برگزار شد.
![حاج منصور ارضی: توجه ما باید به کربلا و خط شهادت در همه احوال باشد حاج منصور ارضی: توجه ما باید به کربلا و خط شهادت در همه احوال باشد](/files/fa/news/1395/6/27/296079_983.jpg)
در ادامه خبر متن سخنان حاج منصور ارضی را می خوانید:
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ بِجَمیعِ مَحامِدِهِ کُلِّهَا عَلی جَمیعِ نِعَمِهِ کُلِّها
مناجات شاکین
در دستگاه قضا دلایل محکم و موثق به کار میآید و نه باید از خیالات و وهم استفاده کرد. همین طور نباید دستگاه قضا آلوده به تزویر باشد. البته در اختیار گرفتن وکیل برای شاکی و مظلوم بلامانع است و با این حال انسان خودش هم حرف میزند و از خودش دفاع میکند. در دستگاه الهی ما شاکی شدیم، تمام دلایلی که از آن جرم برای ما مطرح است و موثق میباشد، همه را کتباً و یا شفاهاً خدمت مولایمان ارائه میدهیم به همین خاطر مناجات شاکین در میان دیگر مناجاتها ارتباط بهتری با انسان برقرار میکند. دیگر مناجاتها هم قابل ذکر هستند ولی از حیث شکایت از نفس به درگاه الهی این مناجات بهتر فهم میشود. به اینجا رسیدیم که " کَثِیرَةَ الْعِلَلِ طَوِیلَةَ الْأَمَلِ إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ "(بیماری هایش بسیار، آرزویش دراز است، اگر گزندى به او رسد بیتابى میکند.)
بلندی آرزو نه تنها باعث غفلت از خداوند است بلکه انسان را از یاد امام نیز غافل میسازد
این نفس خیلی دست انداز و بهانه دارد، با آرزوهایش میتواند انسان را گیج کند. آرزوهایی بلند که اجازه درست فکر کردن را به انسان نمیدهد. فضای آرزوهای بلند برای هرفردی به شکلی است که اصلاً توجه ندارد خدایی هم وجود دارد، امامی هم وجود دارد. این غفلت میتواند از توحید و یا اعتقاد به وسیلههای دیگر و احکام دیگر بوجود بیابد تا جایی که ممکن است این غفلت نماز را هم در برگیرد. این تجربه ای است که برای هرکسی ممکن است اتفاق افتاده باشد، این خودشناسی است که میتواند جلوی خودبینی ما را بگیرد، این غفلت در واقع نشان از خودمحوری انسان است.
" کَثِیرَةَ الْعِلَلِ " را میتوان بیماریهای زیاد و یا بهانههای مختلف معنی کرد. یعنی فرزند به بهانه آموزش و تحصیل فقط در بُعد خورد و خوراک تربیت شود و فقط خواب باشد و کاری انجام ندهد. یا نه متعالیتر از آن در رشته علمی نابغه شده و مخترع و مکتشف میشود ولی غافل از یک الهی شکر در سر سفره باشد؛ البته به کمال رسیدن در علوم مختلف خوب است اما این کجا و تربیت یافته در سر سفره امام حسین علیه السلام کجا؟ والدینی که در تمام عمر افتخار به تربیت فرزندانی در مکتب اهل بیت میکنند را با چه کسی میتوان مقایسه کرد؟ (خداشناس بودن و نابغه بودن با هم منافاتی ندارد) توجه کنیم آرزوها ما را چگونه به غفلت میکشانند؟! " إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ " (اگر گزندى به او رسد بیتابى میکند، و اگر خیرى به او رسد از انفاقش دریغ میورزد)
یک عده ای هستند که از هر اتفاقی جا میخورند و هوشیاری خود را از دست میدهند، در واقع با هر تلنگری، مریضی، فوت، دزدی و ... فوراً به جزع میپردازند و اگر خیری هم برسد میگویند خودمان زحمت کشیدیم، یا میگویند ما همین هستیم چون فلان اعتقاد را داریم این خیر به ما رسیده.
" إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ مَیَّالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ " (و اگر خیرى به او رسد از انفاقش دریغ میورزد، به بازی و هوس رانى میل بسیار دارد) " تَمْنَعُ مَیَّالَةً " به معنی نخواستن خیر نیست بلکه مرکزی که از آن خیر میرسد چشمش را به سوی خیر میبندد(تمنع فعل متعدی میباشد یعنی باز میایستد از خیر و خیر از دست او میرود.) برای مثال وقتی به گربه ای تکه گوشتی میدهی آن گربه وقت خوردن اول چشمانش را میبندد بعد شروع به خوردن میکند. وقتی خیری به این شخص میرسد خودش مانع میشود تا خیر بیشتری به خود و دیگران برسد، حتی مانع این میشود که خود شاکر باشد.
" إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ مَیَّالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ " (و اگر خیرى به او رسد از انفاقش دریغ میورزد، به بازی و هوس رانى میل بسیار دارد) " تَمْنَعُ مَیَّالَةً " به معنی نخواستن خیر نیست بلکه مرکزی که از آن خیر میرسد چشمش را به سوی خیر میبندد(تمنع فعل متعدی میباشد یعنی باز میایستد از خیر و خیر از دست او میرود.) برای مثال وقتی به گربه ای تکه گوشتی میدهی آن گربه وقت خوردن اول چشمانش را میبندد بعد شروع به خوردن میکند. وقتی خیری به این شخص میرسد خودش مانع میشود تا خیر بیشتری به خود و دیگران برسد، حتی مانع این میشود که خود شاکر باشد.
از نفس به خدا شکایت کنیم، آتش لهو و هوس خاموش شدنی نیست
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند" إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ " در واقع این یکی از شکایتهای مکتوب ما به خداوند است چرا که این نفس پرهوس با تمام مال و ثروت و همه خوشیهای دنیا باز هم آرام نمیگیرد باز هم میل به شهوت و لهو دارد. حرص نفس پایانی ندارد چون دوست دارد سرگرم باشد. مثلاً شهوت بازی فوتبال، عده ای اگر در ایران بازی فوتبالی نباشد به دنبال دیدن بازی فوتبالهای خارجی میگردند تا با دیدن آن آتش حرص لهو خود را افروخته نگاه دارند.
وقتی نفس را کنترل نکنید از لذتهای حلال نیز بهره مند نمیشویم
میل ما باید کنترل شود. اگرمیل کنترل شد، از لذات دنیوی نیز بهره میبریم زندگی، زن و بچه، طبیعت، درخت و... ولی کنترل شده. یک عده را میبینیم میگویند ما هر هفته خارج از شهر در باغ هستیم ولی چهره این را نشان نمیدهد، اصلاً یک عده هنگام استفاده بردن از طبیعت باز هم شاد نیستند چون نفس را کنترل نمیکنند. یک نفر در طبیعت و سبزی و آب روان، یاد خدا میکند سبحان الله از دهانش نمیافتد. یک عده هم تا به باغ و استخر خود میرسند از خود بی خود میشوند انگار که میخواهند این باغ و استخر را از آنها بگیرند. آن وقت عده ای میخواهند این حال خود را به دیگران نیز انتقال دهند در داستان یوسف پیامبر هم دقت کنید این بازی بهانه ربودند یوسف علیه السلام شد - میگویند انسان از کودکی باید اهل بازی و سرگرمی باشد میخواهند از کودکی تا دبیرستان اهل سرگرمی باشد بعد از آن هم که درگیر مشغله و معیشت است - حضرت یعقوب علیه السلام هم به امر خدا قبول کرد با این بهانه از یوسف علیه السلام جدا بماند. اگر سرگرمی ما این گونه باشد ناگهان چشم باز میکنی میبینی از امام زمان گرفته شدیم از امام حسین علیه السلام جدا شدیم.
توجه ما به کربلا و خط شهادت باید در همه احوال باشد
در این دوران جولان دزدها بیشتر از مومنین است مثلا یک وقت با موتور میآیند و از شخصی زورگیری میکنند ساعت، پول، موبایل و... میبرند. یک وقت نه به اعتقادات مردم حمله میکنند، وقتی میگویند میتوان در دستگاه امام حسن علیه السلام شادی کرد و کنسرت برگزار کرد ولی در دستگاه امام حسین علیه السلام به گریه و مناجات بپردازیم، این تفرقه بین دو امام کار شیطان و معاویه است دستگاه حسنین علیهما السلام با دستگاه امام هادی علیه السلام فرقی ندارد همه در خط شهادت حرکت میکنند. امام هادی علیه السلام سختترین زندگی را گذرانده ولی در هر مصیبتی خود را با حال کربلا قیاس میکند و سعی بر یادآوری کربلا دارد.
امام هادی علیه السلام را در بزم شراب وادار به شعر خواندن میکنند و ایشان اشعاری در مذمت دنیا و دنیاپرستی میخوانند ولی در آخر یادی از مصیبت کربلا و ورود عمه سادات به بزم شراب میکنند. یعنی ما فقط روضه نمیخوانیم توجه ما به مرکز و خط شهادت همیشگی و در همه احوال است. چرا که الگوی ما در زندگی ائمه اطهار علیهم السلام هستند. برای ما از این جهت هیچ امامی با دیگر امامان فرقی ندارند. هر امام جلوه گر صفتی است و نقطه آغاز آن صفات امیرالمومنین علی علیه السلام هستند.
امام حسین نه تنها تطهیرکننده است بلکه ترمیم کننده اعتقادات مردم نیز هست
ما خود را در قیود القاب ائمه نگاه نداریم وقتی ناهنجارترین افراد جامعه به امام حسین علیه السلام میرسند ترمیم میشوند و از هزاران گرفتاری اجتماعی و صفات پست، ناگهان با جلوهای جذب امام حسین علیه السلام میشوند تا جایی که میگویند من هرچه بودم الآن نیستم و در این راه میخواهم قدم بردارم... وقتی میخواهند این دستگاه را تخریب کنند اولین قدم میشود تفکیک امامان از هم، همانطور که میگویند صلح امام حسن با خط امام حسین فرق دارد. صلح امام حسن علیه السلام اگر نبود کربلایی پیش نمیآمد. امام حسن علیه السلام چندین بار سعی در برپایی لشکری علیه معاویه لعن الله علیه داشت اما با تزویر دشمنان و خیانت سردمداران ناکام ماندند، در آن زمان امام حسن علیه السلام صبر کردند تا خط کربلا ضربه نخورد.
پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را به خط کربلا هدایت نمود
اینکه میگوییم حتی پیامبر صلی الله علیه و آله روضه امام حسین علیه السلام را خواندند خود روضه خواندن مطرح نیست یعنی پیامبر سعی بر هدایت و حفظ خط شهادت در کربلا را داشتند.
منبع: قدیم الاحسان
/1102101305