شفا پیدا کردن دختر مسیحی با توسل به حضرت رقیه(س)

کد خبر: 60908
وقتی مادر جویای وضع دخترش شد، دختر در جواب مادر گفت: وقتی شما رفتید، دختری به نام «رقیه» وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی کنیم، گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و متوجه شدم بدنم سالم است.

وارث:  امروز می‌خواهیم از آن سه ساله‌ای بگویم که عشق به پدر او را به سرزمین شام رساند و سرانجام به دیدار پدر رسید، امروز می‌خواهیم از پنجره وجود این باب‌الحوائج مولایمان حسین(ع) را زیارت کنیم، گرچه سه ساله است، اما با همان دستان کوچکش کارهای بزرگ و پیچیده‌ای کرده است، در ادامه به بیان معجزه ای از این بزرگوار می‌پردازیم:

حجة‌الاسلام سید عسکر حیدری، از طلاب علوم دینی حوزه علمیه زینبیه‏ شام چنین نقل کردند: روزی زنی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه می‌‏آورد، زیرا دکترهای لبنان او را جواب کرده بودند، زن با دختر مریضش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه (علیهاالسلام) منزل می‏‌گیرد تا در آنجا برای معالجه‏ فرزندش به دکترهای سوریه مراجعه کند، تا اینکه روز عاشورا فرا می‌‏رسد و او می‏‌بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیهاالسلام) است، می ‏روند، از مردم شام می‌‏پرسید: اینجا چه خبر است؟ می‌‏گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه‏السلام) است، او نیز دختر مریضش را در منزل تنها می‏‌گذارد و درب اتاق را می‌‏بندد و به حرم حضرت رقیه (علیهاالسلام) می‏ رود، آنجا متوسل به حضرت رقیه می‌‏شود و گریه می‏‌کند، به حدی که غش می‏‌کند و بیهوش می‌‏افتد.

در آن حال کسی به او می‏‌گوید: بلند شو به منزل برو! دختر تنهاست و خدا او را شفا می‌‏افتد، در آن حال کسی به او می‏‌‌گوید: بلند شو به منزل برو! دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است، زن برمی‏ خیزد به طرف منزل حرکت می‌‏کند و وقتی به منزل می‌‏رسد، می‌‏بیند دخترش دارد بازی می‌‏کند، وقتی مادر جویای وضع دخترش می‏‌شود و احوال او را می‌‏پرسد، دختر در جواب مادر می‏‌گوید: وقتی شما رفتید، دختری به نام «رقیه» وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی کنیم، آن دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت، من بلند شدم و ناگهان متوجه شدم که تمام بدنم سالم است، او داشت با من صحبت می ‏کرد که شما به منزل رسیدید و او گفت: مادرت آمد، سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه‏السلام) مسلمان شد. (1)

 

1ـ کتاب ستاره‏ درخشان شام ص 270 - سحاب رحمت ص 777