شعر آئینی/ غلام ایل و تبارت شدم ز کودکی ام

کد خبر: 6138

وارث:



در آن قبیله که یک عمر نوکری رسم است


 


 به اسم اعظم تو کیمیاگری رسم است


 


غلام ایل و تبارت شدم ز کودکی ام


 


 که در قبیله ی تو ذره پروری رسم است


 


حرم نداری و وقتی ... نمی شود بپرم


 


 شکسته بال شدن چون کبوتری رسم است


 


سلام دادن ما بر قد شکسته ی تو


 


 در این حسینیه ها پای هر دری رسم است


 


شبیه گریه ی تو گریه های مادرها


 


 ز داغ کوچه فقط زیر روسری رسم است


 


ز چشم زخمی خود کار می کشی بانو


 


 حسین و گریه بر او روز آخری رسم است


 


مرا ز کوچه به گودال نیزه ها بردی


 


 گریز روضه زدن جای دیگری رسم است


 


شکست پهلوی مردی میان یک گودال


 


 که سهم بردنِ از ارث مادری رسم است

آقای حنیفی

/د115