وصیت شهید اسداللهی به پسرش: زندگی کن برای مهدی (عج)...
شهید حمید رضا اسداللهی که از خادمان پژوهشی مسجد مقدس جمکران و از نخبگان روابط بینالملل و جبهه مقاومت بود که عمر گرانقدرش را در مسیر دفاع از ولایت سپری و در اوج جوانی با خونش درخت اسلام ناب را آبیاری کرد.
در سالگرد عروج این مدافع حریم ولایت و خادم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در مسجد مقدس جمکران از خانواده وی تجلیل شد.
در این مراسم باشکوه که در شب آغاز ولایت حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه) برگزار شد، حجت الاسلاموالمسلمین محمدحسن رحیمیان، تولیت مسجد مقدس جمکران و جمعی از معاونان و مسؤولان این مکان مقدس از پدر این شهید مدافع حرم تجلیل کردند.
گفتنی است، وصیت نامه این منتظر راستین حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) نیز در مراسم دعای کمیل بین زائران مسجد مقدس جمکران توزیع شد.
به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت این شهید سرافراز وصیت نامه وی را مرور میکنیم.
وصیتنامه شهید حاج حمیدرضا اسداللهی
«بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين. خدا را بابت همهي نعمتهايش شکر ميکنم. خدا را بابت نعمت وجود اهلبيت(عليهمالسلام) شکر ميکنم. خدا را بابت انقلاب اسلامي شکر ميکنم. خدا را بابت نعمت ولايت فقيه شکر ميکنم. خدا را بابت اينکه ما را در اين برهه از زمان به دنيا آورد، ـ در زماني که خوباني چون امام خميني(ره) و امام خامنهاي(حفظه الله) عهدهدار و پرچمدار اين انقلاب بزرگ شدندـ شکر ميکنم.
واقعاً اين انقلاب جاي شکر دارد و شکر اين انقلاب يعني خدمت و حفظ اين انقلاب؛ انقلابي که امام بزرگوار آن را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجّت ارواحنا فداه معرفي کرد. و حيف که کساني به دنبال خدمت به اهلبيت(ع) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستند و غافل از اينکه خدمت به اهلبيت(عليهمالسلام) در اين زمانه، همان خدمت به انقلاب اسلامي است؛ انقلابي که ثمرهي خون انبياء و رسولان است. انقلابي که ثمرهي زحمات و مشقاتي است که سيّد ما رسولالله(صلی الله علیه و آله) کشيدند.
انقلاب اسلامي ثمرهي مجاهدت سرور زنان دو عالم است. انقلابي که ثمرهي خون امام حسين(علیه السلام) و ياورانش در کربلاست. انقلاب اسلامي ثمرهي زحمات همه خوبان، صالحين و شهدا در دورانهاي گذشته و اين دوران است. پس اين [موضوع] مسئوليت ما را بسيار سنگينتر ميکند.
اي کسي که در مجلس اهلبيت(علیهم السلام) خدمت ميکني! اگر اين خدمت، به خدمت به انقلاب اسلامي منتهي نشود، مسير را اشتباه رفتهاي!!! چه زيبا گفت آن امام حکيم ما: «اسلام ناب محمدي و اسلام آمريکايي»، پس بدانيم که هيئت ناب محمدي و هيئت آمريکايي هم داريم!!!
خدايا! ما را به خاطر همهي قصورات و کوتاهيهايي که در قبال انقلاب اسلامي داشتهايم ببخش و باقي عمرمان را هم خود و هم اهل و عيال و هم مال و آبرويمان را در خدمت اين نعمت بزرگ قرار بده!!!
در ابتدا صحبتي دارم با سيد و مولايم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه(
اي سيد و مولاي من!!!
آقاجان! از تو ممنونم به خاطر همهي محبتهايي که در دوراني که در دنيا بودهام بر من ارزاني داشتهاي و شرمندهام که شاکر اين همه نعمت نبودهام؛ اما اميد به رحمت و کرم اين خانواده دارم و با اين اميد زندهام و جان ميدهم.
گر چه براي تربيت شدن و سرباز شدن تو تلاشي نکردهام اما به آن اميد جان ميدهم که در آن روز موعود که ندا ميدهند: «از قبرهايتان بيرون بياييد و به ياري مولايتان بشتابيد» من هم به اذن مولايم در حالي که شمشير به کمر بستهام از قبر بيرون آمده و پاي رکاب تو آقاجان سربازي کنم. آرزوي بزرگي است و از دهان من بزرگتر، اما آقاجان! آرزو بر جوانان عيب نيست!!!
وقتي به غفلتها و بيخياليهاي خودم در زماني که بايد به ياري دين تو و انقلاب تو ميپرداختم فکر ميکنم، اين آرزو برايم بزرگ ميآيد. اما لطف و کرم تو بزرگتر است.
در دوران زندگيام سعي کردم هيچ موضوع شخصي را از شما نخواهم و براي هيچ موضوع دنيايي شما را قسم ندهم، اما الآن در حرم جدت امام رضا(علیه السلام) شما را به مادرتان قسم ميدهم که همهي جوانان اين انقلاب اسلامي را و در آخر اين حقير عاصي را براي نصرت خودتون تربيت کنيد و براي سربازي خودتان به کار بگيريد.
آقاجان! به من مي گويند که تو زن و بچه داري، چرا به جهاد ميروي؟ آقاجان! مگر من براي همسر و فرزندانم چه کردهام؟ هرچه بوده از لطف و عنايت توست. آقاجان! بعضيها نميدانند که وقتي من از تو جدا شوم، آن روز بايد نگران من و خانوادهام باشند و انشاء لله که آن روز را نبينند. من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازاني در پادگان تو مي دانيم. حال يکي از اين سربازان عزم مأموريت دارد، مشکلي پيش نميآيد، چون فرمانده هست!!! فقط بايد مواظب باشيم که از اين پادگان خارج نشويم. آقاجان! تو کمکمان کن.
و زندگي چه شيرين ميشود وقتيکه پادگان تو شود. اين زندگي همان بهشت است.
صحبتي با نائب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و ولي امر مسلمين
رهبر عزيزم!
از آن روز که اندک شناختي به جايگاه شما پيدا کردم و روز به روز اين شناخت بيشتر شد، مسئوليتم هم نسبت به شما بيشتر شد. اين را فهميدم که در نظام الهي، رفتار در قبال شما همان رفتار در قبال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است. و اين را فهميدم که چون در دوراني که شما از طرف امام زمان مأموريت ولايت ما را داشتيد، علت شفاعت اهلبيت(ع) نسبت به من هستيد و اگر رضايت شما نسبت به من نباشد، خدا و رسول و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هم از من ناراضي هستند.
از شما ميخواهم که عليرغم کوتاهيهايي که نسبت به اموراتي که بارها فرموديد داشتهام، به بزرگواري خودتان و بخاطر اجدادتان از من راضي باشيد.
مي دانم که سرباز خوبي براي شما نبودم اما سعي داشتهام که هم خود و هم خانوادهام نسبت به اوامر شما احترام قائل باشيم. از آن روزي که شنيدم رضايت شما بر آن است که سوريه نبايد سقوط کند، آرزو داشتم که من هم سهمي براي اجراي اين فرمان شما داشته باشم و حال که توفيق جهاد در اين عرصه قسمتم شده، خدا را شاکرم و از خدا ميخواهم که در اين عرصه، مؤثر و مفيد باشم.
رهبر عزيزم!
لبيک به فرمان شما همان تلبيه حج است و همان لبيک به رسول خدا و همان لبيک يا حسين است. و اين را امام بزرگوار به ما ياد داد؛ چون ولايتفقيه همان ولايت رسولالله است. برايم دعا کنيد و از من راضي باشيد تا خدا از من راضي شود.
وصيتم به مسلمانان و مستضعفان
برادران و خواهران!!!
انقلاب اسلامي يک پديده تاريخي و يک اتفاق اجتماعي نيست!!! اين انقلاب، يک انقلاب الهي و نوراني است. و اين انقلاب متعلق به يک قشر خاص و يک ملت فقط نيست. نه!
انقلاب اسلامي موهبتي الهي است که خداوند در اين دوران به بشريت و همهي انسانهاي آزاد ارزاني داشته است. انقلاب اسلامي مقدمهي همان حيات طيبهاي است که انبياء و رسولان و همه اديان توحيدي بهدنبال آن بودهاند.
صحبتي با دوستانم در کانون تربيتي شهيد آويني
کار تربيتي يک کار بسيار مقدس و جهادي بزرگ است، اما به همان اندازه بسيار آسيبپذير. اول بدانيم که مربي ما نيستيم؛ مربي خداست، تربيت با خداست، او «رب» است. هنر ما اين است که اول خود و بعد ديگران را در فضاي تربيتي الهي قرار بدهيم. در مرتبه پايينتر در اين زمانه، خدا نعمتي بزرگ نصيب ما کرده است و آنهم «ولايتفقيه» است؛ آن مربي اي که از سوي خدا قرار است جامعه اسلامي را تربيت کند. پس حواسمان باشد که امروز مربي جامعه مسلمين، «وليفقيه» است.
ما اجازه نداريم هر کس و هر فکري را در جريان تربيتي خود قرار دهيم. بايد تربيت ما در نظام ولايي قرار بگيرد تا نتيجه آن سربازي امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باشد. امروز ميزان و فصل الخطاب، بعد از قرآن و عترت، وليفقيه است. هر نظر شخصي و يا هر فکري که از ديگران به ما ميرسد بايد با شاخصهاي قرآن، عترت و امامين انقلاب اسلامي مورد ارزيابي قرار بگيرد و اگر کوچکترين زاويهاي در آن ديده شد، مورد اطمينان نيست؛ حتي اگر از زبان مشهورترين از علماء بيرون آمده باشد.
بايد روحيه انقلابي، فضاي حاکم بر فضاي تربيتي باشد. اگر اين چنين نباشد، [مثلا] ظهر عاشورا اگر با يک مناسبتي از انقلاب همراه باشد، آنوقت ميبينيم که چه کساني مدعي و چه کساني خالص بودهاند. آنان که به دنبال فضاي احساسي هيئت هستند و از اهداف روضه امام حسين(علیه السلام) بيخبرند، روز ۱۳ آبان مصادف با روز عاشورا، بهجاي اينکه در ميدان رزم و شعار و استکبارستيزي باشند در هيئتي مشغول سينهزني هستند. اين از اثرات هجوم «اسلام آمريکايي» در ايران است.
وظيفه ما بهعنوان مربّي يا متربّي اين است که دائماً نظرات مربّي جامعه را رصد کنيم و خود را مأمور به انجام آن بدانيم؛ حتي در مسائل بسيار جزئي.
وصيّتم به محمد پسر بزرگم
محمدجان! عزيزم!
من تو را از خدا براي خودم نخواستم. از خدا خواستم فرزندي به من دهد که سرباز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بشود. هميشه آرزو داشتم پسرم عصاي دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باشد؛ نه عصاي دست من!!!
محمدجان! مهمترين وصيّتي که به تو دارم، تبعيّت کامل از وليّ فقيه است. بعد از آن ارتباط با قرآن و عترت. زندگي نکن براي خودت، زندگي کن براي مهدي(عجل الله تعالی فرجه)؛ درس بخوان براي مهدي(عجل الله تعالی فرجه)؛ ورزش کن براي مهدي(عجل الله تعالی فرجه).
وصيتم به پسرم احمد
احمدجان!
وقتي چند ماه قبل از تولّدت در آستانه ورودي حرم رسول خدا بودم، مادرت تماس گرفت و گفت: حضرت آقاي خامنهاي اسم «احمد» را براي پسرمان انتخاب کردند. همان جا براي تو و برادرت خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعا کردم که از سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باشيد.
احمدجان! وصيت اصلي من به تو تبعيّت کامل از وليّ فقيه است. سعي کن خودت را از جهات علمي، معرفتي و جسماني آماده نصرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) کني.