حجت الاسلام زمانی: حضرت عباس(ع) باب ورود به رحمت الهیه است+گزارش تصویری
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام جواد زمانی را می خوانید:
![حجت الاسلام زمانی حجت الاسلام زمانی](/files/fa/news/1396/2/11/348351_119.jpg)
ایمان به غیب؛ مطالبه خدا و قرآن
در قرآن کریم بحث ایمان به حضرت پروردگار و به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و به آخرت از مباحث بسیار برجسته است، چون بحث ایمان از بحثهای بنیادین اسلام است. اما بحثی به نام ایمان به غیب در قرآن وجود دارد که در آیات ابتدایی سوره بقره بیان شده است: أَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ1؛
در قرآن کریم مکرر بحث ایمان به غیب آمده، آن چیزی که در باور ما هست و از ما مطالبه کرده اند و جزو اصول دین ما هست. در قرآن غیب در مقابل شهادت است؛ شهادت یعنی آن چیزی که انسان حس می کند و جزو حواس 5 گانه ی انسان است و با حس ظاهری می شود آن را درک کرد، غیب آن چیزی است که با حس ظاهری نمی شود آن را درک کرد. قرآن ایمان نسبت به غیب را می خواهد.
در قرآن کریم مومن یعنی کسی که یک باور عمیق دارد. قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا2؛ به آنها بگو: شما اسلام آورده اید و هنوز ایمان در قلب های شما وارد نشده؛ معلوم می شود ایمان یک مرحله بالاتر از اسلام است و یک باور عمیق هست، ایمان در واقع علم نیست، بعضی وقتها ما نسبت به چیزی علم داریم اما ایمان نداریم. مرحوم امام یک مثالی دارند همه می دانیم کسی که از دنیا رفته تمام سلولهای بدنش می میرد و هیچ تحرکی نمی تواند داشته باشد، اما اگر به ما بگویند شب داخل اتاق با یک میتی استراحت کن، آن شب تا صبح خواب نخواهیم داشت، اما اگر همین حرف را به کسی که غسل اموات انجام داده است بگوییم، او راحت می تواند بخوابد، چون ما علم داریم که کسی که میت هست تحرکی ندارد اما او ایمان پیدا کرده و اینقدر با اموات سروکار داشته ایمان پیدا کرده که میت تحرکی ندارد.
ما به معاد و غیب علم داریم اما آنچه روایات و امام از ما می خواهد ایمان است نه علم، یعنی یک باور عمیق در وجود ما ایجاد شود که ورای این عالم محسوسات یک عالمی وجود دارد، ورای چیزهایی که می بینیم یک حقایقی وجود دارد اگر به این مرحله رسیدیم می شود ایمان.
اثبات عملی مساله موت اختیاری
بین علما بحثی هست که آیا انسان می تواند موت اختیاری داشته باشد یعنی هر لحظه که اراده کرد از دنیا برود و بمیرم؛ موت دست خداست و بشر نمی تواند موت داشته باشد البته آنهایی که قائل به موت اختیاری هستند می گویند باذن الله. حکیم هیدجی از افرادی بود که قائل بود که ما موت اختیاری نداریم. خودش نقل می کند: در حجره مشغول مطالعه بودم، یک پیرمردی به حجره می آید و می گوید: حکیم شنیده ام به موت اختیاری اعتقادی نداری. به او پاسخ دادم: بله از ظاهر علمی که داریم چنین است و با توجه به تفحص هایی که داشتیم اینطور به نظر می آید. پیرمرد رو به قبله دراز کشید و گفت: انا لله و انا الیه راجعون؛ و بعد از دنیا رفت من خیلی نگران شدم و با خودم فکر می کردم چطور به دیگران ثابت کنم خودش از دنیا رفته با طلبه های دیگر او را به حیات بردیم در همان لحظه گفت: بسم الله الرحمن الرحیم؛ و بعد زنده شد و به من گفت: حکیم هیدجی تمام این چیزهایی که فکر می کنی در کتاب ها نیست، ورای این کتب حقایقی وجود دارد که باید به اینها هم ایمان داشته باشی، علتش این است که تمام وقتت را برای مطالعه در این کتب می گذاری، یک مقدار هم اهل عبادت شو، وقتت را نصف کن و ساعاتی را برای خلوت خودت با خدا قرار بده چیزهایی هست که خدا باید در قلبت بیاندازد. حقیقت علم نور است و خدا در دل هر کسی که بخواهد قرار می دهد. از آن به بعد بود که ارتباطم را با خدا بیشتر کردم.
دنیای امروز اجازه نمی دهد با خدا خلوت کنیم
رفقا ماه شعبان است و یک پله تا ماه مبارک رمضان داریم، آنهایی می توانند بهره مند شوند که از ماه رجب این سفر را شروع کرده اند، آنهایی می توانند در شبهای قدر متنعم شوند که از ماه رجب شروع کرده اند. ما همه کار انجام می دهیم غافل از اینکه باید یک ساعاتی را برای خدای خودمان قرار دهیم. یک ساعت یک گوشه بنشینیم و فکر کنیم، مرحوم شهید مطهری می گوید من از حدود 13 سالگی یک ساعت می نشستم و فکر می کردم. مرحوم علامه طباطبایی می گوید: من شبهای ماه رمضان می نشستم و فکر میکردم. در این فکرهاست که افراد نجات پیدا می کنند؛ این خلوت ها را ما نداریم، دنیای امروز اجازه نمیدهد و از همه طرف حمله می کند و اجازه نمی دهند انسان خلوتی داشته باشد. ساعت هایی هم که خلوت می شود برنامه مسافرت می گذارد، پس سیر و خلوت درونی چه می شود؟ یک مسافرت درونی باید در خودمان داشته باشیم. عرفا می گویند: انسان عالم کبیر است. اگر مسافرت درونی را برویم می بینیم خیلی راه های نرفته داریم به شرطی که یک ساعاتی را با خودمان خلوت کنیم که این علم باعث می شود به ایمان به غیب برسیم.
موت به اذن الله
روزی یکی شاگردان به همراه آقای قاضی، قدم زنان مشغول گوش دادن به فرمایشات ایشان بود که ناگهان یک مار از گوشه ای بیرون آمد و آن شاگرد نقل می کند: حضرت آقای قاضی که وحشت مرا دیدند، رو به مار فرمودند: موت ، به اذان الله؛ ناگهان مار درجایش خشک شد و مُرد. بعد به فرمایشاتشان ادامه دادند ونهایتاً ایشان به حجره شان برای عبادت رفتند. اما من هنوز در فکر بودم که آیا واقعا مار مرده بازگشتم و مجدد مار را نگاه کردم و واقعا مرده بود و مثل یک چوب خشک شده بود. وقتی دوباره آقای قاضی را دیدم، آقا بلافاصله می فرمایند: خوب، امتحان هم که کردی، دیدی مرده بود؟
یک حقایقی در ورای عالم هست که با عنایت سیدالشهدا علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام می توانیم ببینیم، نشود کور به دنیا بیاییم و کور از دنیا برویم و عمرمان بگذرد و از حقایق عالم بالا چیزی متوجه نشویم حداقل عطشش را داشته باشیم.
اثرات ایمان به غیب
اگر ایمان به غیب باشد انسان یک لحظه انسان هراس پیدا نمی کند و خدا به انسان آرامش می دهد. بنی اسرائیل بعد از حضرت یوسف خیلی اذیت شدند چون ایشان به آنها امید داد که یک روزی حضرت موسی می آید و بین شما ظهور می کند و شما را نجات می دهد، بنی اسرائیل 400 سال در گرفتاری بودند و در این مدت 50 موسی دروغین بین آنها ظهور کرد. بعضی ها می پرسند چقدر مدعیان دروغ مهدویت و یمانی و ... زیاد شده آن زمان هم بوده.
در کل این 400 سال فراعنه بنی اسرائیل را بیچاره کردند؛ اولا حق سواد را از آنها گرفتند، هیچ کار فنی به اینها نمی دادند چون می خواستند اگر حضرت موسی خواست قیام کند عده ای کنارش باشند که هیچ کاری بلد نیستند، مدیریت بلد نیستند و فقط کارهای عمومی و پست ترین کارها را به بنی اسرائیل می دادند. کاهنان به فرعون گفتند قرار است در این چندسال موسی به دنیا بیاید، فرعون امر کرد در هر سال هر بچه ای به دنیا می آید او را بکشند اما دچار بحران کارگر شدند چون خوداشن کارهای پست را انجام نمی دادند و بچه های بنی اسرائیل را هم می کشتند بنابراین کارگرهایشان کم شده بود. مجدد گفتند یک سال در میان بچه ها را بکشید.
می آمدند و زن ها را معاینه می کردند که یک وقت زنی باردار نباشد، شروع به معاینه مادر موسی کردند و او اشک ریخت و به آن مامور گفت: نگو من باردارم. او هم پذیرفت و گفت گزارش می دهم که بچه ات سقط شده. حضرت موسی به دنیا آمد و پدر او در دربار فرعون کار می کرد. شما نمی توانید صدای گریه ی بچه ی کوچک را مدیریت کند و ناخودآگاه گریه می کند و از طرفی در شهر صدای گریه ی بچه ای می آید. قرآن می فرماید: ما به مادر موسی وحی کردیم بچه ات را داخل صندوقچه ای بگذار و به آب بیانداز.
مادر حضرت موسی به خواهرش گفت که کنار رود برو و ببین سرنوشت بچه چه می شود. فرعون و آسیه کنار رود نیل ایستاده بودند که صندوقچه نزد آنها آمد و او را از آب گرفتند. عقل حکم می کرد که بچه را بکشند در سالی که فرمان به کشتن بچه ها دادند. اما محبت حضرت موسی در دل آسیه اثر کرد و از فرعون خواست تا بچه را نکشند و او را فرزند خوانده ی خود کنند و در آن زمان فرزندخوانده حکم فرزند خود را داشت و می توانست جانشین فرعون شود. قرآن می فرماید: وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي4؛ ای موسی من محبت خودم را در تو قرار دادم. آسیه نتوانست از محبت موسی دل بِکَند.
بچه را نگه داشتند و قرار شد دایه ای برای او پیدا کنند اما نوزاد شیر هیچ کدام از دایه ها را نخورد، خواهر حضرت موسی آنجا بود و گفت من زنی را می شناسم شاید بتواند به او شیر دهد. مادر حضرت موسی آمد و نوزاد در آغوش او آرام گرفت و قرا شد چند ساعت به دربار بیاید و بچه را شیر بدهد. بچه به دامن مادر برگشت! کسی که ایمان به غیب دارد چنین می شود و بچه به دامان مادرش برگشت.
امام حسین(ع)؛ مظهر رحمت کلیه ی الهیه
ایمان به غیب اگر در وجود انسان زنده شود می بینید زندگی اش عطر و بوی سیدالشهدا علیه السلام پیدا می کند. مرحوم آقای قاضی می فرماید: در مکاشفه دیدم ابی عبدالله علیه السلام مظهر رحمت کلیه ی الهیه است باب ورود به رحمت الهیه وجود مقدس قمر منیر بنی هاشم اباالفضل العباس است؛ یعنی هر چه رحمت در عالم هست مظهرش ابی عبدالله علیه السلام است.
علما فرموده اند اینکه گفته می شود بدن اباالفضل العباس قطعه قطعه شده بود و حضرت نمی توانست بدن ایشان را کنار بدن پدرشان بیاورند، درست نیست چون حضرت با قدرت امامیه می توانست این کار را انجام دهد ولو بدن قطعه قطعه شده بود اما این امر الهی و خواست خداست که در کنار بارگاه ابی عبدالله علیه السلام یک بارگاه دیگری باشد که باب ورود به رحمت کلیه الهیه باشد. مردم از آن طریق متوسل به ابا عبدالله علیه السلام شوند وسمت او بیایند. کسی که ایمان به غیب داشته باشد به این مرحله می رسد.
دستگیری از مرحوم علامه امینی
مرحوم علامه امینی خیلی بر گردن ما حق دارد و کتاب "الغدیر" در آن موقع مثل بمبی در عالم اسلام ترکید. وقتی این کتاب منتشر شد در مصر و عراق و ... شیعه یک ابهتی پیدا کرد و خیلی عظمت داشت. فرزندش می گوید: 4 سال از رحل پدرم گذشته بود و ایشان را در خواب دیدم به او گفتم: فکر کنم کتاب الغدیر خیلی از شما دستگیری کرد. پدر فرمود: بله آن هم بود اما اشکی که بر ابا عبدالله علیه السلام در دنیا ریختم بیشتر از من دستگیری کرد. پسرم حرم ابا عبدالله علیه السلام را از دست نده. به پدرم گفتم: راه بسته شده است. پدرم گفت: لااقل مجلس اباعبدالله علیه السلام را از دست نده. زیارت هر روزه عاشورا را ترک نکن نمی دانی در این عالم زیارت عاشورا چه غوغایی می کند.
راه برای من و شما مشخص است. این مجالس را دست کم نگیریم، اباعبدالله علیه السلام در این عالم خیلی جایگاه دارد و خیلی از افراد را نشان داد نه فقط مسلمانان. رحمت حضرت عالم را فراگرفته، عاشورا را ببنیید چطور در دلهای مردم نفوذ کرده اعم از شیعه، سنی و مسیحی و ... چقدر نویسنده مسیحی، هندو و بودایی و ... داریم که از عاشورا کتاب نوشته اند. گاندی مگر مسلمان بود که گفته: مردم اگر بخواهند پیشرفت کنند باید به حسین اقتدا کنند.
پی نوشت:
1- سوره بقره آیه 3.
2- سوره حجرات آیه 14.
3- محمد حکیم هیدجی از بزرگان فلسفه و از حکماء و از عرفای نامدار ایران است. او در هیدج از توابع زنجان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد.
4- سوره طه آیه 39.