شعر/فدای عصمتِ ماهی که در قم می‌شود پیدا

کد خبر: 80133
سید احمد حسینی
فدای عصمتِ ماهی که در قم می‌شود پیدا
که نورش از دلِ خورشیدِ هشتم می‌شود پیدا

دخیلِ بی‌زبانی بر ضریح‌اش باز می‌بندی
ولی تا می‌چکد اشکی، تکلم می‌شود پیدا

و اینجا خلق می‌گریند و این جای تعجب  نیست
همیشه در کنارِ ماه، انجم می‌شود پیدا

دلم آشوب‌زار اما ز لطفِ بردنِ نام‌ات
سکونِ بس شگرفی در تلاطم می‌شود پیدا

یتیم و سائل و مسکین گرسنه بر نمی‌گردند
همیشه بر سرِ این سفره گندم می‌شود پیدا