ابراز تعجب زائر آلمانی از شیفتگی برخی ایرانیها به زندگی غربی / سبک زندگی اربعینی مهمتر از سبک غربی است
وقوع انقلاب اسلامی ایران آغاز تحولی عظیم در پهنه عالم در مسیر رشد ارزشهای دینی بود؛ زیرا این انقلاب زمانی به پیروزی دست یافت که مکاتب الحادی دنیا سایه بر نظامات سیاسی و اجتماعی دنیا افکنده و از این طریق جوامع بشری را در یوغ سلطه خود در آورده بودند. از دیگر سو این مکاتب به هیچ وجه نتوانسته بودند نیازهای فطری بشر که همان رشد و تعالی معنوی است را فراهم آورند بلکه با طلیعههای مدرنیسم از سده 16 که با زمینههای فلسفی خاص خود در غرب آغاز شد، زمینه مکاتب الحادی همچون انسانباوری(اُمانیسم) در مقابل خداباوری و نیز ماتریالیسم(مادیگرایی) در مقابل (آخرتگرایی) فراهم شد.
از این رو به اذعان برخی از اندیشکدههای آمریکایی - غربی رشد و گسترش رویکرد افکارعمومی جهان به دین اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران انکارناپذیر است به گونهای که دین اسلام در دهههای آینده دین اول مردم جهان خواهد بود؛ زیرا انقلاب احیاگر اندیشههای ناب اسلام بود؛ اندیشههایی که مبتنی بر فطرت انسانی است.
در دهههای اخیر موج انقلاب اسلامی متوقف نشده بلکه در دهههای اخیر شاهد نفوذ اندیشههای اسلامی در سایر بلاد اسلامی بودیم که از آن با تعبیر «بیداری اسلامی» یاد میشود. همچنین در 5 سال اخیر شاهد سومین موج بیداری ملتها این بار در حد جهانی بودیم که از آن به عنوان پدیده پیادهروی اربعین حسینی یاد میشود. حضور گسترده مردم دنیا با هر دین و مذهبی و بدون توجه به اختلافات مذهبی و قومیتی و با یک هدف و مقصد واحد که همان زیارت سید و سالار شهیدان است، طلیعههای یک اتفاق بسیار بزرگ در پهنه عالم است که تاکنون نظیر نداشته است.
شنیدن و خواندن خاطرات تازهمسلمانانی که از کشورهای اروپایی و آمریکایی در این همایش بینالمللی حضور یافتهاند، درسآموز و عبرتانگیز و برای سایر مسلمانان جالب توجه خواهد بود.
پل اشمیت 30 ساله از کشور آلمان است. وی در مسیر پیادهروی اربعین میگوید:
هواپیما که خورد توی برجهای دوقلو و آن جور همه چیز ریخت به هم، من هم ریختم به هم. انگار یک چیزی توی دل من هم خالی شد. فکر کردم باید درباره اسلام بیشتر بدانم. این چی بود که نماد آن روزهای آمریکا را اینطور پایین ریخت. آن روزها پرستار خانه سالمندان بودم.
اولین چیزهایی که خواندم درباره پیامبر اسلام(ص) بود. همان جا هم بود که با بعضی از اختلافات شیعه و سنی آشنا شدم. منابع به زبان آلمانی بود، ولی کم بود. وقتی تصمیم گرفتم مسلمان بشوم، خانوادهام جدی نگرفتند. فکر کردند حالا من دارم دینهای مختلف را امتحان میکنم. خودشان مسیحی بودند، ولی در واقع لائیک بودند. چندان مسائل دینی را نمیشناختند و برایشان اهمیتی نداشت. فکر میکردند چند وقت بعدش من بودیست میشوم و بقیه دینها را آزمایش میکنم و بعد همهشان را میاندازم کنار. انگار که جوگیر شده باشم.
توی شهرمان تعدادی مسلمان بودند، ولی شیعه بینشان کمتر بود. تصمیم گرفتم بروم به یکی از کشورهای عربی و آنجا زبان عربی یاد بگیرم تا بیشتر بتوانم از منابع دینی اسلام استفاده کنم. رفتم سوریه و چند وقتی هم بودم. آنجا بیشتر با مسائل شیعه و سنی آشنا شدم. با زندگی امام حسین(ع) در همین مقطع آشنا شدم. زندگی و شهادت امام حسین مبهوتم کرد. زندگاش، فرزندش و همه چیزش را برای اسلام داد تا با طاغوت مبارزه کند. از همین جا بود که فهمیدم شعار دین از سیاست جداست،حرف درستی نیست. حرفهای شیعیان بیشتر به دلم مینشست. زیارت زینبیه هم رفتم. آرامش خوبی داشت.
بعد از درگیریهای سوریه آمدم ایران و دو سال است که در ایران ازدواج هم کردهام. زندگی خوبی دارم. فقط تعجم از مدل زندگی برخی از مردم ایران است که شیفته مدل زندگی غربیها هستند. روز به روز هم انگار این تقلید بیشتر میشود. تأثیر تلویزیون و اینترنت است، ولی هرچه که هست، تقلید خوبی نیست. چرا مسلمانها به همین شیوهای که این روزها داریم در اربعین میبینیم زندگی نمیکنند؟ من چند باری آمدهام زیارت کربلا. اربعین هم آمدهام. شیوه زندگی و ارتباطشان در غیر از این ایام با ایام اربعین خیلی فرق میکند. این محبت و همدلی که الان در مسلمانها دیده میشود در بقیه ایام دیده نمیشود. به نظر من حفظ این همدلی مهمتر است از تقلید زندگی غربیها.
من هنوز بچهدار نشدهام؛ ولی اگر بچهدار شوم اسم امامها را میگذارم روی بچههایم. الان اسم خودم را عوض کردهام و گذاشتهام محمد عبدالرحمان.
منبع: برگرفته از کتاب پادشاهان پیاده (خرده روایتهایی از زیارت اربعین) اثر بهزاد دانشگر و محمدعلی جعفری
افزودن دیدگاه جدید