نشانههای محبوبترین بندگان خدا در کلام امام علی(ع)
محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بندهاى است، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد. پس اندوه را جامه، زيرين خود سازد و خوف را پوشش رويين. چراغ هدايت در دلش افروخته است و براى روز مرگ خود توشهاى مهيا كرده است.
وارث: امیرالمومنین امام علی علیهالسلام فرمودند: اى بندگان خدا، محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بندهاى است، كه خدايش در مبارزه با نفس يارى دهد. پس اندوه را جامه، زيرين خود سازد و خوف را پوشش رويين.
چراغ هدايت در دلش افروخته است و براى روز مرگ خود توشهاى مهيا كرده، مرگى را كه ديگران دورش مى پندارند، نزديكش انگاشته، تن به سختيها سپرده.
نگريسته و نيكو نگريسته، خدا را ياد كرده و فراوان ياد كرده.
از آبى گوارا كه راه آبشخورش سهل و آسان بوده، سيراب گشته و با همان جرعه نخستين تشنگيش فرو نشسته است.
راه هموار زير پاى كوفته را در پيش گرفته است. جامه هاى شهوت و هوس از تن به در كرده و از هر غمى (و همّى ) دل را بپرداخته جز غم دين.
از زمرهاى كه به كوردلى موصوف بودهاند خود را به يك سو كشيده و از مشاركت اهل هوا و هوس دورى جسته است.
كليد درهاى هدايت گرديد و قفل درهاى هلاكت و ضلالت. راه خود را بشناخت و در آن قدم نهاد و نشانههاى راه را بشناخت و از گردابهاى مهالك برست و به ساحل نجات رسيد.
به استوارترين دستگيرهها و محكمترين ريسمانها چنگ زد.
به مرحلهاى از يقين رسيد كه چهره يقين را، كه چون آفتاب تابان بود، مشاهده كرد.
خود را وقف برترين كارها، يعنى فرمان خداوند، ساخت. تا هر وظيفه كه بر عهده اوست، به انجام رساند و هر فرعى را به اصلش بازگرداند.
چراغ تاريكيهاست و روشن كننده راه ظلمت زدگان است و كليد هر كار فروبستهاى است و دفع هر معضلى.
راهنماى گمشدگان است در بيابانهاى پهناور نادانى.
اگر سخن گويد، مىفهماند و اگر خاموشى گزيند از آن روست كه خواهد از شر بدان در امان ماند. از روى اخلاص عبادت كند، خدا نيز او را خاص خود گرداند.
او يكى از معادن دين و كوههاى زمين است. خود را ملزم ساخته، كه به عدالت رفتار كند و نخستين قدمش در اين راه، دور ساختن هواهاى نفسانى است از خود.
حق را مىشناسد و به كارش مىبندد و هيچ كار نيكى را رها نمىكند تا آهنگ آن كند و هر چيز را، كه در آن فايدتى پندارد، قصد آن نمايد.
عنان اختيار خود به كتاب خدا سپرده، پس كتاب خدا به منزله رهبر قافله اوست، كه هر جا بار افكند، او نيز بار افكند و هر جا منزل كند، او نيز منزل كند.....
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ اءَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْدا اءَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَر مِصْبَاحُ الْهُدَى فِي قَلْبِهِ وَ اءَعَدَّ الْقِرَى لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِيدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِيدَ نَظَرَ فَاءَبْصَرَ وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلاً وَ سَلَكَ سَبِيلاً جَدَدا.
قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلا هَمّا وَاحِدا انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ اءَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ اءَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِيقِ اءَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ اءَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرَى بِاءَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِاءَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي اءَرْفَعِ الْاءُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى اءَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ كَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلاَتٍ دَلِيلُ فَلَوَاتٍ يَقُولُ فَيُفْهِمُ وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ قَدْ اءَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ.
فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ اءَوْتَادِ اءَرْضِهِ قَدْ اءَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ اءَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ لاَ يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلا اءَمَّهَا وَ لاَ مَظِنَّةً إِلا قَصَدَهَا قَدْ اءَمْكَنَ الْكِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ...
«نهج البلاغه، خطبه 86»
/م118
چراغ هدايت در دلش افروخته است و براى روز مرگ خود توشهاى مهيا كرده، مرگى را كه ديگران دورش مى پندارند، نزديكش انگاشته، تن به سختيها سپرده.
نگريسته و نيكو نگريسته، خدا را ياد كرده و فراوان ياد كرده.
از آبى گوارا كه راه آبشخورش سهل و آسان بوده، سيراب گشته و با همان جرعه نخستين تشنگيش فرو نشسته است.
راه هموار زير پاى كوفته را در پيش گرفته است. جامه هاى شهوت و هوس از تن به در كرده و از هر غمى (و همّى ) دل را بپرداخته جز غم دين.
از زمرهاى كه به كوردلى موصوف بودهاند خود را به يك سو كشيده و از مشاركت اهل هوا و هوس دورى جسته است.
كليد درهاى هدايت گرديد و قفل درهاى هلاكت و ضلالت. راه خود را بشناخت و در آن قدم نهاد و نشانههاى راه را بشناخت و از گردابهاى مهالك برست و به ساحل نجات رسيد.
به استوارترين دستگيرهها و محكمترين ريسمانها چنگ زد.
به مرحلهاى از يقين رسيد كه چهره يقين را، كه چون آفتاب تابان بود، مشاهده كرد.
خود را وقف برترين كارها، يعنى فرمان خداوند، ساخت. تا هر وظيفه كه بر عهده اوست، به انجام رساند و هر فرعى را به اصلش بازگرداند.
چراغ تاريكيهاست و روشن كننده راه ظلمت زدگان است و كليد هر كار فروبستهاى است و دفع هر معضلى.
راهنماى گمشدگان است در بيابانهاى پهناور نادانى.
اگر سخن گويد، مىفهماند و اگر خاموشى گزيند از آن روست كه خواهد از شر بدان در امان ماند. از روى اخلاص عبادت كند، خدا نيز او را خاص خود گرداند.
او يكى از معادن دين و كوههاى زمين است. خود را ملزم ساخته، كه به عدالت رفتار كند و نخستين قدمش در اين راه، دور ساختن هواهاى نفسانى است از خود.
حق را مىشناسد و به كارش مىبندد و هيچ كار نيكى را رها نمىكند تا آهنگ آن كند و هر چيز را، كه در آن فايدتى پندارد، قصد آن نمايد.
عنان اختيار خود به كتاب خدا سپرده، پس كتاب خدا به منزله رهبر قافله اوست، كه هر جا بار افكند، او نيز بار افكند و هر جا منزل كند، او نيز منزل كند.....
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ اءَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْدا اءَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَر مِصْبَاحُ الْهُدَى فِي قَلْبِهِ وَ اءَعَدَّ الْقِرَى لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِيدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِيدَ نَظَرَ فَاءَبْصَرَ وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلاً وَ سَلَكَ سَبِيلاً جَدَدا.
قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلا هَمّا وَاحِدا انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ اءَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ اءَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِيقِ اءَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ اءَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرَى بِاءَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِاءَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي اءَرْفَعِ الْاءُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى اءَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ كَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلاَتٍ دَلِيلُ فَلَوَاتٍ يَقُولُ فَيُفْهِمُ وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ قَدْ اءَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ.
فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ اءَوْتَادِ اءَرْضِهِ قَدْ اءَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ اءَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ لاَ يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلا اءَمَّهَا وَ لاَ مَظِنَّةً إِلا قَصَدَهَا قَدْ اءَمْكَنَ الْكِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ...
«نهج البلاغه، خطبه 86»
/م118