تنها پناه مردم، محفل ذکر سیدالشهداء است! / کمک کنیم این جبهۀ واحد حفظ بشود
وارث: همه او را به عنوان یک روحانی می شناسند که بیشتر از منبر در قاب تلویزیون دیده شده است. اما خوب است که بدانید، محمدرضا زائری از نخستین افرادی بود که رسانه را در فضای هیئت به خدمت گرفت. مجله خیمه یکی از قدیمی ترین مجلات فعال در حوزه هیئت بوده است که توسط وی راه اندازی شد. فرصتی شد تا در کنارش بنشینم و حرف هایش را بشنوم. اهل انتقاد است اما تخریب، نه! معتقد است بایستی حرمت و جایگاه نوکران و خادمان اباعبدالله علیه السلام حفظ شود! در تمام زمان این گفتگو به این می اندیشیدم که چقدر این شخص دغدغه وحدت در هیئت را دارد، وحدتی که این سال های دیگر خیلی کم رنگ شده است.در ادامه، شما را دعوت به مرور این سطرهای دلنشین میکنیم!زائری: به عنوان مقدمه عرض می کنم! بدون تعارف، به نظر می رسد که در احوال آخرالزمان تنها راه نجات، تنها کشتی هدایت و تنها امید مردم، دستگاه امام حسین و همین محافل عزاداری و ذکر مناقب و مصائب آل الله است! و کانون های اجتماعی بسیار اصیل و ریشه داری که در حقیقت، بنیان اساسی جامعۀ مدنی شیعه را تشکیل می دهد و در شرایط مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم چنان پابرجا بوده و محل امید است. طبیعتاً هرچیزی هرچه ارزشمندتر، قدرتمندتر و مؤثرتر باشد، بیشتر هم در معرض آسیب قرار می گیرد.مخصوصا با تحولات اجتماعی، تغییر سبک زندگی و تاثیر عوامل فرعی دیگری مثل رقابت شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای و توسعۀ ارتباطات و رسانه ها و عوامل مختلف دیگر، طبیعتاً تغیراتی در این نهادهای اجتماعی به وجود می آید ولی آن چیزی که اساس و مبناست، همین نکته ای است که ما اعتقاد و باور داریم و تجربه هم، برای مان به روشنی ثابت شده است که آن چیزی که می تواند جوانان ما را از این مشکلات، مفاسد اخلاقی، بحران و نگرانی هایی که وجود دارد، از حجاب و امثال این ها تا مسایل خانوادگی، همۀ این ها، تنها چیزی که می تواند امیدبخش در این نگرانی و آسیب ها باشد، عنایت و مدد سیدالشهداء است.از طرفی هم برای همۀ ما ثابت شده است که در آخرالزمان، دستگاه سیدالشهداء است که ملّیت و طیف های گوناگون را به خودش جذب می کند! امروزه، به روشنی می بینیم که به اسم عاشورا و عزاداری امام حسین(علیه السلام)، افراد متعددی از مذاهب و قومیت های مختلف، در کنار هم قرار می گیرند!... هنگامی که امام زمان ظهور کنند، به عنوان انتقام گیرندۀ خون امام حسین(علیه السلام) باید یک تصور عمومی در جهان از مظلومیت امام حسین علیه السلام وجود داشته باشد. این هیئات و مجالس، زمینۀ آن ظهور و همراهی بین المللی را نسبت به رسالت امام عصر آماده می کند.وظیفۀ همۀ ما است که نسبت به تقویت و استحکام بیشتر این نهاد اجتماعی تلاش کنیم، واعظ، منبری و ذاکر، هرکسی در جایگاه خودش به اندازه ای که می تواند، یا رسانه ای مثل وارث و یا مجله ای مانند خیمه، در جایگاه خودش کمک به تقویت این نهاد اجتماعی کند. برای پیراستن این نهاد از مشکلات و آفات و برای حفظ و حراست آن باید اقدام و شأن و جایگاه آن را باید حفظ کنند. یکی از چیزهایی که به نظر من به شدت در حفظ و حراست این جایگاه و این موقعیت موثر است، قدر دانی و قدر شناسی از کسانی است که در این حوزه فعالیت می کنند.درست است که ما باورمان این است که سیدالشهدا(علیه السلام) نوکران خود را مورد لطف و اجر قرار می دهد ، ولی به هرحال وظیفۀ ما هم هست که از اینها قدردانی کنیم و در واقع مراقب شأن و جایگاه آنها باشیم.وارث: به نظر شما با وجود اینکه همۀ ما می دانیم که این دستگاه، دستگاه امام حسین(علیه السلام) است، و ما باید در این موقعیت هم بستگی داشته باشیم و پشت یکدیگر باشیم، علت این خط کِشی در هیئت چیست؟زائری: فکر می کنم که بخشی از آن به طور غریزی در طبیعت انسان است و یک درصدی از آن قابل توجیه است! اما معتقد هستم بخش عمده ای از آن با ارتباط و آشنایی و تماس برطرف می شود. بخش عمده ای از این خط کِشی، فاصله و سوء تفاهم ها، به این دلیل است که ما در این فضا، باهم مرتبط نیستیم! همین عدم ارتباط باعث می شود گاهی حرف و حدیث ها، درست منتقل نشوند، سوء تفاهم به وجود بیاید، به بعضی از اختلاف ها دامن زده شود و مشکل درست شود.بارها برای همۀ ما پیش آمده که دیده ایم وقتی دو نفر با یکدیگر مشکل داشتند، هنگامی که با یکدیگر رو به رو می شوند، بعد از گذشت زمان، اصلاً دو آدم مختلف می شوند، برای این که توانسته اند اشتراک های یکدیگر را پیدا کنند. مخصوصاً در دستگاه امام حسین، کسانی که محبت اهل بیت و سیدالشهدا را دارند، به طور طبیعی، «انی سلمٌ لمن سالمکم»، شعار و موضع شان است، وقتی ببینند دیگری هم با این که با او اختلاف دارد، ولی عاشق و دلباخته و مطیع امام آن ها است، کوتاه می آید! بخش عمده اش به نظر من، به همین دلیل است که ارتباط وجود ندارد! شاید اگر ارتباط به وجود بیاید و به طور خاص ارتباط رو در رو به وجود بیاید، بسیاری از این سوءتفاهم ها برطرف می شود. این قدر ما در روایات مان داریم که زیارت و دید بازدید، باعث احیای مکتب می شود!... این فرمایش امام صادق (علیه السلام) شاید مصداق همین باشد که در واقع با این دید و بازدیدها و ارتباطات، به نوعی، مقدار زیادی از مشکلات و سوءتفاهم ها حل می شود.وارث: گاهی اوقات این ارتباط وجود دارد اما در فاصله ای که می افتد، میبینیم هنوز این حاشیه ها وجود دارد. شما به عنوان منبری و کارشناس فرهنگی و دینی، چه راهکاری را برای این نزدیک شدن پیشنهاد می کنید؟!...زائری: من معتقدم بخشی از ماجرا را مخصوصا در فضا و رسانه های جدید و دنیای ارتباطات، باید رسانه ها به عهده بگیرند! یعنی من که مجلۀ خیمه را منتشر می کنم باید به این موضوع بپردازم و شما که سایت دارید! بخش دیگر را هم، می توانند نهادها و ارگان هایی که در این ماجرا ذی ربط هستند، عهده دار باشند. از دستگاه هایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی بگیریم تا نهادهایی مثل هیئت رزمندگان، یا جامعه ایمانی مشعر، تا جامعۀ مداحان و بنیاد دعبل! نهادهایی که به نوعی با این صنف و این افراد مرتبط هستند! این ها هم می توانند در ایجاد همدلی و نزدیک شدن و ارتباط بیشتر نقش آفرینی کنند.و نکتۀ سوم که به نظرم به شکل کاملاً عملی می شود به آن توجه کرد، این است که به طور خاص، کسانی که در این فضا بزرگ تر و یا پیشکسوت و پیرغلام سیدالشهدا هستند، باید آستین بالا بزنند! بالاخره آدم هایی هستند که از موقعیتی برخوردارند و محبوبیت و مقبولیتی دارند و اثر رفتار آن ها، به مراتب بیشتر از یک فرد عادی است. چه در حوزۀ وعظ و خطابه و منبر و چه در حوزۀ ذکر و مداحی! به هر حال، این بزرگ ترها هستند که موضع گیری و رفتارشان می تواند در بقیه تاثیر بگذارد.فرض کنیم اگر کسی نزد من آمد و خواست از منبری دیگری پیش من بدگویی بکند، اگر قاطعانه ایستادم و به تعبییر روایات، پشت سرش حق برادری را اجابت کردم، آن فرد دیگر نمی تواند سخن چینی و بدگویی کند. کسی که سخن چینی می کند، اگر احساس کند مقابل یک سد محکمی قرار دارد که اجازۀ ورود به او را نمی دهند و احساس کند این افراد، همه خودشان را در یک صف می بینند و دارای تعهد و رسالت هستند و خود را در یک مأموریت می دانند، طبیعتاً نمی تواند فتنه انگیزی کند. بخشی از این فتنه انگیزی ها به این دلیل است که بک جایی، فردی چنین برخورد قاطعانه ای انجام نمی دهد.به هرحال ما نباید فراموش بکنیم که این افراد معصوم نیستند آدم هایی که گرچه دارای یک اخلاص و اعتقادی به موالیان خودشان هستند ولی بالاخره افراد این صنف، معصوم نیستند. مرتکب اشتباه و خطا می شوند. اگر از کسی بلوتوث یا سی دی منتشر شد که ایرادی به آن وارد بود یا حرفی از کسی منتشر شد که ما خوش مان نیامد، اگر با خودمان فکر کنیم که این اشتباه و خطا را ما هم ممکن است مرتکب شویم، به این راحتی ها، دیگران را نفی و تخریب نمی کنیم!... اتفاقا در عین حال که نسبت به همدیگر حیرت داریم و اشتباهات همدیگر را تذکر می دهیم و به تعبیر روایات عیوب همدیگر را هدیه می دهیم، طبق همان چیزی که در روایات آمده است برادر دینی باید عیب برادر دینی خودش را در خفا به او بگوید نه اینکه آن را علنی بکند. ایرادش را به او بگوییم! اگر کسی هم انتقادی از ما کرد، آن را بپذیریم ولی چیزی که مهم است این است که ما کمک کنیم این جبهۀ واحد حفظ بشود. ما باید بپذیریم که اگر مداحی مثلا اشتباهی کرده، فقط به او تذکر بدهیم، در بسیاری از موارد هم دیده ایم که وقتی تذکر هم داده شده، پذیرفته اند! ولی گاهی اوقات بالاخره افراد در یک سری فضاهایی هستند که به طور طبیعی وقتی آدم در این فضاها قرار می گیرد و مرید و مشتری پیدا می کند و صاحب شهرت پیدا می شود، این ها به طور طبیعی برای انسان زمینۀ خطا را به وجود می آورد.وارث: تعبیر شما از جبهۀ واحد چیست؟زائری: تمام کسانی که در راستای تقویت و تحکیم مکتب اهل بیت علیهم السلام اجمعین از خلال مجالس حسینی و شعائر دینی در حال فعالیت هستند.ما با این مجالس داریم سعی می کنیم که این مکتب حفظ بشود و اتفاقا همین گونه هم بوده است به تعبیر حضرت امام این محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است.حالا که ما این اعتقاد را داریم که این مجالس، حافظ مکتب اهل بیت است، طبیعتاً کسانی که در این حوزه در حال فعالیت هستند حفظ حرمتشان برای همۀ ما واجب است. معنای حرف من این نیست که انتقادی نکنیم! اتفاقا چون این مکتب حساس تر و بیشتر ارزش دارد، همۀ ما با اعتقاد وارد این مجالس می شویم! چون اعتقاد داریم اگر ایرادی دیدیم، باید غیرتمندانه تر و با اعتقاد نسبت به ارباب خودمان جلوی این ایراد را بگیریم!معنای عرض من این است که نباید همدیگر را تخریب بکنیم. مگر این که به این نتیجه برسیم که فلان شخص دارد از عمد کاری را انجام می دهد! از روی عمد فلان سی دی را پخش می کند! اگر یک جبهۀ واحد باشد، می تواند جلوی این حرکات را بگیرد.مثلا در داستانی مثل قمه زنی، یک جریانی، که جریان عاقل، فهیم و متعهد و ارزشمدار معتقد به نظام و ولایت است و دلش برای مکتب اهل بیت می سوزد با هوشمندی دارد برخورد می کند. خود من و شما می شناسیم افرادی را که قمه می زدند و علاقه و اعتقاد داشتند ولی در حال حاضر کنار گذاشتند و مراعات می کنند! چرا؟ چون می بینند که این حرکت در خارج از مرزها در شکل اعلان عمومی، بر علیه تشیع و مکتب اهل بیت استفاده می شود و به دین ضربه می زند! و از طرفی هم می بینند که اقلیتی هم جلوی این جریان می ایستد و تظاهر می کند و برخورد نادرستی هم دارند.امثال این موارد که پیش می آید، به نظر من با همان یکپارچگی و اتحاد است که می توانیم جلوی آن آسیب را بگیریم. و البته بعضی اوقات یک پیشامدی هم که رخ می دهد، این ها نیازمند مطالعه و بررسی است. یعنی با این تحولات اجتماعی در حال حاضر با پدیده هایی مواجه هستیم که جدید است و این پدیده های جدید نیازمند مطالعه است. تا نزدیک پنجاه سال پیش، یک روند آرام و کندی داشتیم که خیلی تغییرات در آن به چشم نمی آمد! ولی الآن تغییرات خیلی سریع اتفاق می افتند، از دکوراسیون هیئت و سایت و نشریه هیئت بگیرید تا محیط پیرامونی و همسایه هایی که می آیند و شرکت می کنند!ما هیئتی داریم که در محیطی با ادبیات محفلی خاصی اداره می شود در حالی که همسایه های آن هیئت چه بسا اصلا مسلمان نیستند یا مسلمانند و از مذهب دیگری اند؛ حتی این ها شرکت می کنند! حضور پیدا می کنند، می شنوند و دهن به دهن نقل می شود و سی دی و فایل های صوتی و تصویری اش در می آید!خود ذاکرین و واعظین و مداح ها قبلا این ظهور و بروز را نداشتند و رسانه ای مثل تلویزیون وجود نداشت که تصویر سخنران در سطح میلیونی دیده شود، این نیازمند مطالعه است.در خود بحث ذاکرین قبلا یک فضای دیگری وجود داشته و در واقع، آداب و رسومی بوده که به طور سنتی این صنف را اداره می کرده است. الآن ما با نوعی از ذاکرین مواجه هستیم که به سرعت مطرح می شوند و مورد توجه قرار می گیرند و در حاشیه شان مسایلی به وجود می آید. از پوشش و لباس این شخص بگیرید تا نحوۀ زندگی شخصی و خصوصی تا ماشینی که سوار می شود. شما ببینید که واکنش یک مداح نسبت به ماشین دیگری در اتوبان چگونه موج پیدا می کند! و یا فیلم کوتاهی از زندگی شخصی یک ذاکری چگونه بازتاب پیدا می کند! یا رفتار غیر اخلاقی یک نفر در یک جلسه ای چه بازتابی پیدا می کند! و یا موضع سیاسی مداحی دیگر چگونه بازتاب پیدا می کند! اینها چیزهایی است که مطالعه و پژوهش می خواهد! اتفاقاً ما اگر در این سطح وارد می شویم باید آمادگی این را پیدا بکنیم که وقتی خودمان را در معرض دیده شدن قرار دادیم، بپذیریم که دیگران هم ما را نقد بکنند و اشکالات مان را بگویند و راجع به ما قضاوت کنند. ما نمی توانیم هم از یک طرف در سطح میلیونی سی دی و نوارمان پخش شود و دیگران ما را ببینند، اما هیچ کسی حق نداشته باشد راجع به ما حرف بزند!عرض من این است که این ها نیازمند مطالعه است و باید بپذیریم که ارتباط مخاطب عام، با همین سطح از ماجرا است! یعنی نمی توانیم توقع داشته باشیم که یک مخاطب عمومی با آیت الله جوادی آملی یا استاد محمدرضا حکیمی ارتباط برقرار کند. بالاخره چه بخواهیم و چه نخواهیم این مخاطب عام با یک طیف از ذاکرین و واعظین مرتبط است که داریم می بینیم. از این جهت، اتفاقاً بار این ها سنگین تر است و موقعیتشان حساس تر!حالا اگر می بینیم که منبری کمرنگ می شود، یا واعظ و سخنران نسبت به ذاکر و مداح کمرنگ تر، این پدیده ای است که باید در موردش مطالعه کرد. چه بسا ممکن است به این نتیجه برسیم که اقتضای این شرایط زمانی و اجتماعی این است یا اقتضای این جنس از مخاطب این است!مخاطب، دیگر تحمل و حوصلۀ مطلب طولانی را ندارد دنبال شور و تحرک و هیجان است! شاید اگر دوران جنگ بود، شرایط فرق می کرد. اتفاقاً این چیزی است که نیازمند مطالعه است.ثانیاً ممکن است اگر با همین فُرد بنشینیم و صحبت کنیم، خودش جواب داشته باشد! چه بسا اگر با همان مسئول هیئت صحبت کنیم بگوید که شما چه زمانی واعظ و خطیب قدرتمند به من معرفی کردید و من قبول نکردم؟! چه بسا بگوید شما یک منبری عالم و مؤثر که ارتباط صمیمی با مخاطب و جوان ها در هیئت برقرار بکند به من معرفی بکنید ما قبول می کنیم! اتفاقاً ممکن است به این نتیجه برسیم که ما در کار پرورش یک خطیب مؤثر و قوی که بتواند کار تبلیغی بکند موفق نبوده ایم! جاهایی اتفاقا ممکن است به این نتیجه برسیم که مشکل برجسته شدن مداح ها تقصیر مداح ها نیست، ایراد از یک خلعی ای است که جای دیگری وجود دارد و باید جور دیگری پُر بشود.وارث: یکی از مباحثی که پیش آمده، بحث پاتوق سازی برای جامعۀ مداحان و سخنرانان بود، ما جائی را نداریم که مداحان و سخنرانان بنشینند و با هم هم اندیشی کنند و به نتیجه ای برسند و همین مشکلات را ریشه یابی و آسیب شناسی بکنند و ببینند مشکل از کجاست. به نظر شما، چقدر لزوم این هم اندیشی ها با وضعیت کنونی که داریم حس می شود؟زائری: به نظر من هرچه جلوتر برویم ضرورت این قصه بیشتر می شود! از چندین دهه قبل از این، نشست های تخصصی بین مبشرهای مسیحی وجود داشته که برای تبلیغ در جهان اسلام فعالیت می کردند. همین الان مبلغین وهابی و تکفیری به شکل منظم با یکدیگر ارتباط دارند و کاملا هوشمندانه و هدفمند جلو می روند! اتفاقا می خواهم بگویم این چیزی است که وظیفۀ ما است! به خصوص بعد از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی و نوع نگاهی که حضرت امام و بزرگان نظام داشتند مانند مقام معظم رهبری و شهید بهشتی، اتفاقا یک نگاه تشکیلاتی به این ماجرا بوده است! نهادهایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی را امثال شهید بهشتی با همین هدف راه اندازی کردند! و تشکیل شد که بتواند به شکل سازمان یافته و هدفمند این مأموریت را به انجام برساند. ما حتی شک نداریم که خیلی اوقات هماهنگی و تصمیم گیری مشترک برای ورود به بعضی مباحث لازم است.آیا ما موضاعاتی مثل روابط غیر اخلاقی را لازم است در هیئت ها و در بین مخاطبان ذکر کنیم یا نه؟ آیا آسیب های خانوادگی را لازم است بپردازیم؟ آیا خطر مشروبات الکی را لازم است به آن بپردازیم یا نه؟ اگر می بینیم در کنار گوشمان است و در حال تخریب جامعه است، آیا لازم است که منبری و واعظ و خطیب با هم صنف خودش در ارتباط باشد و با هماهنگی این کار را بکند؟ و بالاتر از آن تجربه هایشان را به هم منتقل کنند؟ اقتضای سخنرانی در دانشگاه یک جور است و اقتضای سخنرانی در هیئت مذهبی جور دیگری است. اتفاقا این ضرورت، هرچه بیشتر زمان می گذرد بیشتر آشکار می شود. البته کار سختی است اما زمینه اش وجود دارد و حرکت های کوچکی هم صورت گرفته است و محافلی مثل هیئت رزمندگان اسلام برای کسانی که با آن ها مرتبط بودند و در واقع سخنرانان شان بودند این کار را شروع کردند، هم به شکل ارتباط نزدیک و چهره به چهره و هم به شکل انتشار یک سری جزوه هایی برای هماهنگی موضوعات یا مثلا خود هیئت ایمانی مشعر، حرکتی را شروع کردند برای ایجاد ارتباط بین بعضی از فعالان در این عرصه یا مثلا برخی از سخنرانان و وعاظ مشهور در تهران و قم، جلسه ای را از چندسال پیش شروع و سعی کردند این ارتباط حفظ بشود. اما این ها کافی نیست!من معتقدم ما در زمینۀ نیرو سازی و تربیت نیرو به طور کلی دچار غفلت و بی توجهی بوده ایم، واقعیتش این است که حوزه های علمیۀ ما امروز طلبه را برای تبلیغ تربیت نمی کند برخلاف نظام های آموزشی مسیحی و حوزه های علمیۀ اهل سنت که کاملاً از اول هدف شان تبلیغ است، ما متاسفانه برعکس هستیم! جنبۀ تبلیغ در حوزه های ما کم است و بیشتر روی فقاهت و اجتهاد و توان علمی تاکید می کنیم. این البته از نکات مثبت حوزه های علمیۀ شیعه است اما بی توجهی به آن جنبه باید جبران شود. خوشبختانه کارهایی صورت گرفته است! مؤسساتی مثل امیربیان و نخبگان تبلیغ و امثال این ها در قم و تهران و برخی شهرهای دیگر که الآن فعال هستند، خوب است اما باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند.وارث: به نظر شما مجموعه هایی که تا الان تشکیل شده، مثل هیئت رزمندگان، مشعر و مجموعه های دیگر، چقدر توانسته اند در این راه موفق باشند؟ یکی از آفت هایی که در هیئت ها وجود دارد این است که وقتی چنین خطی داده می شود، احساس می کنند باید کار سازمانی انجام شود و حرف شنوی ندارند، آیا حرف شنوی باید داشته باشند یا نه؟ این حرف به چه میزان خوب است و چه میزان آن آفت است؟زائری: به نظر من شکل ماجرا خیلی مهم است! این که در ابتدا عرض کردم بعضی پیشکسوت ها باید در این عرصه سهیم باشند، واقعیتش این است که حساسیت این ماجرا دقیقا به این خاطر است که پذیرش، به این راحتی ها وجود ندارد و افراد، از هرکسی حرف گوش نمی کنند! البته طبیعی هم هست! ما هم نمی توانیم انتظار داشته باشیم که این اتفاق بیفتد! علاوه بر این که اصلا جنس این ماجرا از جنس کارهای اداری و سازمانی و تشکیلاتی نیست! به نظر من شکل همراهی و هماهنگی بسیار تعیین کننده است!اول اینکه باید خودشان خواسته باشند، نه تحمیلی باشد! یعنی افراد باید واقعا احساس کنند که این تعهد و رسالت آن هاست که به آنها حکم می کند که ارتباط داشته باشند.دوم این که این ارتباط می تواند آن ها را تقویت کند. یعنی من به عنوان مدیر یک هیئت، احساس کنم اگر با سایتی مثل وارث ارتباط داشته باشم، هیئت ما تقویت می شود. این یک ارتباط متقابل است، سایت وارث هم احساس کند اگر با هیئت مختلف ارتباط داشته منابع خبری اش بهتر می شود! لذا به این جهت نقش آدم های اصلی و اساسی در این داستان خیلی تعیین کننده است، این که چه افرادی باشند و به چه صورت وارد بشوند، در این صورت می شود این ارتباط را ایجاد کرد. هم می شود به طور خاص روی تربیت و آموزش نیروهای مناسب برای این حوزه سرمایه گذاری و سازماندهی کرد و هم می توان بین نیروهای موجود، یک ارتباط و هماهنگی تنظیم کرد.وارث: بهترین زمانی که در پیش رو داریم محرم است! فرصت بسیار خوبی است که دل ها را به هم نزدیک تر کنیم، هیئت ها و مداح ها به هم نزدیک تر بشوند. پیشنهاد شما برای مسئولین هیئت ها برای این که به یک جبهۀ واحد برسیم چیست؟ خصوصاً برای محرّمی که پیش رو داریم.زائری: فکر می کنم از یک طرف باید زمینه سازی فضای رسانه ای و فضای روانی برای این ماجرا توسط رسانه ها و نهادهای مرتبط صورت بگیرد، یعنی افرادی که در این عرصه تعیین کننده هستند وچهره های شاخصی هستند باید در این عرصه وارد شوند و از طرفی هم در آستانۀ محرم به هرشکلی، این افراد در کنار هم قرار بگیرند و من مطمئن هستم که آثار و برکات این کار بسیار زیاد است. قبلا هم در سال های گذشته هر بار چنین اتفاقی افتاده است و یا به شکل سنتی به هرشکلی که شما هم در جریان هستید که گاهی در آستانۀ محرم بعضی از شهرها یک سنّت و آئین های خاصی وجود داشت که مثلا بازوبندی به بازوی مداح و ذاکر جدید ببندند و اجازه ای بر او صادر بکنند و در بعضی از شهرها، هیئت های اصلی شهر، قبل از محرم با هم یک آدابی داشتند و عَلَمی برای همدیگر خَم می کردند و احوال یکدیگر را جویا می شدند، این به هرشکلی که احیا شود به نظر من ارزشمند است. البته باز هم می گوییم که شکل سازمانی و اداری پیدا نکند بلکه در همان فضای آیینی و سنتی خودش ادامه داشته باشد.در بعضی جاها می بینیم که رسم است لباس مشکی می پوشند و از بزرگترها اجازه می گیرند و وارد ماه محرم می شوند، و پرچم مشکی به دیوار می زنند و با یک آداب و روضه خوانی، خیمۀ امام حسین(علیه السلام) را عَلَم می کنند! اگر بشود این ارتباط ها را مقداری گسترده تر کرد، مثلا در هر محله ای که هستیم با هیئت های دیگری که آن جا هستند ارتباط بگیریم و آغاز مجالس امام حسین(علیه السلام) را با همدیگر برگزار کنیم! شاید بهترین راهش این باشد که قبل از محرم در ایام عید غدیر در هر منطقه ای با حضور عالم بزرگ شهر و پیشکشوت ها و پدران شهدا و پیرغلامان امام حسین(علیه السلام) هیئت های مختلف جمع شوند و آغاز ماه عزا را اجازه ای بگیرند از بزرگترها و با یک آئین و رسم مناسبی شروع بکنند. از طرفی هم وقتی ماه صفر تمام می شود، باز برای درآوردن پیراهن های مشکی، بزرگترها و پیشکسوت ها پیش قدم بشوند. این کار خودش هم رابطۀ عاطفی و صمیمی را با بزرگترها و پیشکسوت ها ایجاد می کند، هم شأن و جایگاه بزرگترها و پیشکسوت ها را حفظ می کند! چه بخواهیم و نخواهیم، این افراد کسانی هستند که ریش سفیدشان حرمت دارد، حتی اگر از آن ها خوشمان نیاید! چیزی که عنایت سیدالشهداء را جلب می کند، این است که این پیشکسوت ها و بزرگتر ها حرمتشان حفظ بشود! در بین ذاکرین و مداحان می بینیم کسانی را که دارای یک سری مراتب علمی هستند و از جهت معنوی واقعا خصوصیات عرفانی دارند! حتی در بین چهره های جدید، کسانی که پیشکسوت هستند، حرمت موی سفیدشان باید نگه داشته شود. بطور مثال من به هر دلیل ممکن است از حاج آقای ارضی خوشم نیاید! ولی چه بخواهم و نخواهم، حاج منصور ارضی حُرمتی دارد! سالهای سال این عَلَم را سرپا نگه داشته!... سالهای سال، گریهکُنِ امام حسین بوده است! ممکن است به خیلی از رفتارهای ایشان انتقاد داشته باشم ولی جایگاهشان را نمی توانم نادیده بگیرم.حتی علی رغم یک سری انتقادهایی که نسبت به حاج محمود کریمی یا حاج سعید حدادیان داشته باشیم، میبینیم اینها گوشهای نشستهاند و مجلس امام حسین را اداره و ادعایی هم ندارند!...ما اتفاقاً باید از خودمان سوال کنیم: من چه وقتی رفتم سراغ حمید علیمی، عبدالرضا هلالی ها؟ من چقدر برای اینها وقت گذاشتم و اینها همکاری نکردند؟! بعد بیائیم و بگویم که ما خواستیم و اینها نیامدند! هروقت زورمان رسیده، به اینها بد و بیراه گفتهایم! در حالی که هر مناسبتی بوده، همینها بودند و مردم را بسیج کردهاند و رونقی به فضای عمومی در سطح کشور داده اند!وقتی قضیه نشان دادن چهرۀ حضرت عباس مطرح شد، من خودم مقاله ای نوشتم که به دلایلی موافق نشان دادن چهرۀ ایشان هستم اما حالا که مراجع وارد شدند و موضع گرفتند حفظ حرف و شأن مرجعیت از هرچیزی واجب تر است! این جایگاه نباید از بین برود. من اگر جایگاه حاج منصور ارضی را تخریب کردم نفر بعدی دیگر من نیستم. اگر این مجلس امام حسین حفظ نشد جایگزین مجلس امام حسین چیزی نیست که با آن بشود دین را حفظ کرد لذا به این جهت من معتقدم علاوه بر تمام انتقادهایی که داریم این جایگاه باید حفظ بشود.کسی که به ساحل امن سیدالشهداء(علیه السلام) رسید، معرفت و کرامت پیدا می کند، حرمت پیدا می کند! این حرمت را باید حفظ کرد. این جایگاه مخصوصا در رابطه با ریش سفیدان در هیئت باید حفظ بشود، حرمت این بزرگان باید حفظ بشودوارث: از اینکه وقت خود را در اختیارما قرار داید متشکریم!