قرآن از شيعه به مستضعف یاد می کند

کد خبر: 46631
حكيمه خاتون مى‏گويد: وقتى حضرت ولى‏عصر (عج) به دنيا آمد امام حسن عسكرى (ع) فرمود: عزيزم را بياور. پاره ماه را سر دست گرفتم و آوردم خدمت آقا بلافاصله اين آيه را خواند كه:
وارث: آیت الله العظمی مظاهری درگفتاری با موضوع  مديران و امتحان الهى،‏ راهکارها و شرایط یک مدیر موفق و بیرون آمدن او از امتحانات الهی را بیان کرده اند.

متن گفتار این مرجع تقلید در ادامه می آید:

 موفقيت هر انسانى- از جمله مديران و كارگزاران- در گرو اين است كه بدانند در قاموس خلقت، امتحان و آزمايش وجود دارد بنابراین بايد به مقام و موقعيتى كه در اختيار ما گذاشته شده به عنوان يك وسيله آزمايش و امتحان بنگريم و بكوشيم با برنامه‏ريزى، عقلانيت و توكل به خدا به مردم خدمت نماييم. اگر چنين كنيم، اداره و سازمان خود را به عبادت‏گاه تبديل كرده‏ايم، چرا كه بزرگترين عبادت، خدمت به خلق خداست.

 اين امتحان بر اين نيست كه براى خداوند ثابت شودكه چه كسى آدم خوبى است و چه كسى بد، بلكه  خداوند با اين امتحان، خوبى و بدى خودمان را به ما مى‏نماياند.

 «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ»؛ «1» انقلاب اسلامى ما براى تمام مردم يك امتحان بود؛ براى روحانى، ادارى، نظامى، زارع، كاسب، سياسيون، كارگزاران، غربال عجيبى بود؛ همان جمله‏اى كه اميرالمومنين (ع) فرمود:

والذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله؛ «2»

بسيارى از ما مردم از عهده امتحان خوب برنيامديم، پروردگار عالم به‏ وسيله اين انقلاب به ما فهماند كه چكاره‏ايم!

*انواع امتحان‏ها؛

 «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ «3» اين آيه شريفه مى‏فرمايد: اى انسان تو را آفريديم و به اين دنيا آورديم تا به كمال و سعادت برسانيم، مواظب باش كه هر آن در معرض امتحانى، گاهى به مال، گاهى به جان، گاهى به وسيله فرزندت و ..

اگر از قرآن بپرسيد كه: عالم هستى براى چه چيزى خلق شده است؟ در جواب مى‏فرمايد: براى انسان. و اگر سوال كنيد: انسان براى چى آفريده شده؟ مى‏فرمايد: براى اينكه به مقام عنداللهى برسد و انسان كاملى شود؛ يعنى به جايى برسد كه به جز خدا نبيند و نخواهد. انسان به اين مقام نمى‏رسد مگر اين كه با مشكلات و ابتلائات دست و پنجه نرم كند، همانند آن دانه گندم.

انسان زمانى به سعادت مى‏رسد كه بر مصيبت‏ها و سختى‏ها پيروز شود و در برابر آن‏ها صبر و استقامت ورزد و خود را نبازد. معمولًا انسان‏ها در مواجهه با مشكلات دو قسم هستند:

* افرادى كه صبور نيستند و استقامت ندارند و خود را مى‏بازند و در نتيجه سقوط مى‏كنند؛ به فرموده اميرالمومنين (ع) مصيبت را مى‏بينند و سختى را تحمل مى‏كنند، اما به كمال و سعادت نمى‏رسندو بلكه در «اسفل السافلين» جاى مى‏گيرند.

* گروه ديگر در مقابل اين دسته هستند؛ يعنى مصيبت و گرفتارى را لطف خدا مى‏دانند. از ديدگاه بزرگان علم اخلاق، مصيبت از الطاف خفيه خداست. و معتقدند: همانطور كه «مال»، «قدرت» و «تمكن» از نعمت‏هاى بزرگ خداست، مصيبت، بلا و مشكلات نيز از نعمت‏هاى او است.

توضيح آن‏كه: لطف خداونددو قسم است:

الف- «لطف جلى» يعنى: نعمت‏هايى كه به انسان مى‏دهد و آنان هم توجه به اين نعمت‏ها دارند؛ مثل پول، رياست، تمكن و قدرت.

ب- «لطف خفى» يعنى: گرفتاريهايى كه به نظر انسان بدبختى و بيچارگى است؛ مثل مرگ فرزند، فقر و ندارى و ....

 

*الطاف خفيه خدا از الطاف جليله‏اش بهتر است

آرى، از ديدگاه عارفان، مرگ فرزند، لطف است، فى‏المثل وقتى خبر شهادت حاج‏آقا مصطفى را به امام خمينى (ره) مى‏دهند مى‏فرمايد: «انا الله و انا اليه راجعون»، مرگ مصطفى از الطاف خفيه خداست. عرفا در اين جهان جز لطف نمى‏بينند و اگر با عينك علماى اخلاق به جهان بنگريم بايد بگوييم: الطاف خفيه خدا از الطاف جليله‏اش بهتر است؛ چرا كه انسان را به مقامات عالى مى‏رساند.

از ديدگاه عرفا حتى جهنم نيز از الطاف خفيه است؛ زيرا فرد جهنمى را بهشتى مى‏كند، اگر جهنم نبود انسان لياقت بهشت رفتن پيدا نمى‏كرد. پس بايد به جهنم برود و مانند آن سنگ معدنى در كوره چندين هزار درجه‏اى ذوب شود تا كدوراتش گرفته شود و زمينه براى رفتن به بهشت بيابد.

*غفلت انسان‏

انسان، غافل و سبك سر است. گاه اهداف، برنامه‏ها و فلسفه خلقت‏ خويش را فراموش مى‏كند. با اين غفلت در برابر حادثه‏ها مى‏شكند و در هنگام فراوانى نعمت، مغرور مى‏شود و انسانيت خود را مى‏بازد. قرآن مى‏فرمايد:

 «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»؛ «4» به راستى كه انسان، بسيار آزمند وبى‏تاب، خلق شده است، چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه كند و چون خيرى به او رسد بخل ورزد.

نعمت و نقمت هر دو وسيله آزمايش و امتحان انسان است. از نظر على (ع) رياست خوب است اما براى اثبات حق و از بين بردن باطل، براى اين كه با آن، گره اى از مشكلات مسلمانان باز شود.

بنابراين، رياستى بد است كه انسان را جهنمى كند. انسان را به زمين بزند. همين‏طور بقيه نعمت‏ها مثل پول، علم و ....

براى عارف، فقر از الطاف خفيه است؛ چرا كه اگر با فقر بسازد خداوند بر او درود مى‏فرستد

: «اولئك عليهم صلوات من ربهم‏

»؛ اما همين فقر، بعضى‏ها را به كفر مى‏كشاند:

كاد الفقر ان يكون كفراً؛ «5»

*گاهى، فقر كفرآور است

پس نبايد غافل بود كه مشكلات و سختى‏ها همه مقدمه اين است كه انسانى به كمال و فلاح برسد. اگر قران را با تأمل بخوانيم همين نكته را به روشنى از آن در مى‏يابيم؛ مثلًا خداوند در اين آيه شريفه كه در سه جاى قرآن تكرار شده است مى‏فرمايد:

 «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ «6» او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هرچند مشركان، خوش نداشته باشند.

آرى، اين آيت الهى، نويد مى‏دهد كه دين اسلام به دست مظلومين و مستضعفين، جهانى خواهد شد، يعنى به دست آنان كه هميشه شكنجه شده و يا كشته‏داده‏اند، به دست آنان كه در يك دستشان قرآن است ودر دست ديگرشان ولايت، و همواره در زندگى مظلومند.

در آيه ديگر مى‏فرمايد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ «7» در حقيقت، در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

يقيناً فرد صالح از نظر قرآن آن است كه در يك دستش قرآن و در دست ديگرش عترت باشد.

رسول اكرم (ص) فرمود: منظور از «بندگان صالح»، شيعيان‏اند. آرى، به دست اين شيعه و با رهبرى ولى‏عصر (عج) پرچم اسلام در روى كره زمين برافراشته مى‏شود.

قرآن  از شيعه به مستضعف یاد می کند  

حكيمه خاتون مى‏گويد: وقتى حضرت ولى‏عصر (عج) به دنيا آمد امام حسن عسكرى (ع) فرمود: عزيزم را بياور. پاره ماه را سر دست گرفتم و آوردم خدمت آقا بلافاصله اين آيه را خواند كه:

 «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»؛ «8» و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين، فرو دست شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث كنيم.

خداوند خواسته است كه پرچم اسلام به دست مستضعفين در روى كره زمين برافراشته شود. و مستضعف حكومت جهانى پيدا كند. قوانين اسلام سرتاسر جهان را بگيرد. از اين كه قرآن اين همه تكرار مى‏كندحكومت، از آن مستضعفين خواهد بود. نكته‏اش اين است كه: اى شيعه! از ابتدا مظلوم بوده‏اى، از روزى كه پيغمبر اكرم (ص) از دنيا رفت و سقيفه بنى‏ساعده تشكيل شد 114 نفر از عاقلان، عالمان و فهميده‏ها با سقيفه بنى‏ساعده مخالفت كردند، از جمله: اباذر، سلمان، عمار و .. و زنانى چون: زهرا، فضه خادمه، ام سلمه و ....

اين 114 نفر گروهى شدند به نام «حزب الله» و از همان آغاز تشكيل، شهيد دادند و زجر كشيدند، محسن سقط شد. زهرا رنج كشيد، اميرالمومنين (ع) در بدترين وضعيت قرار گرفت، در مقابل چشمانش زهرا را زدند و ساكت ماند و خود آن بزرگوار فرموده است: سخت‏ترين لحظه براى من زمانى بود كه در مقابل ديدگانم زهرا را زدند و من هيچ نگفتم.

در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: 25 سال صبر كردم مثل كسى كه استخوان در گلو و خار در چشمش باشد.

شيعه تا كنون شكنجه‏هاى فراوان ديده، ظلم‏هاى فراوان كشيده است، قضيه كربلا و ... تا سرانجام ،جنگ تحميلى به جرم شيعه بودن از طرف‏ استكبار به شما تحميل شده است، يا واقعه جمعه خونين مكه به همين علت اتفاق افتاد.

خداوند مى‏تواند بدون اين دردسرها و مشكلات دين خود را در جهان پياده كند و پيامبرش را به تمام دنيا مسلط نمايد و ... اما سنت خدا اين است كه: انسان‏هاى لايق به كمال برسند. به قول شهيد مظلوم بهشتى (ره): «بهشت را به بهاء دهند نه به بهانه». اگر بهشت مى‏خواهى، اگر لقاى پروردگار را مى‏خواهى بايد سختى بكشى. باز قرآن مى‏فرمايد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ «9» از اين بحث مختصر به دست مى‏اوريم كه موفقيت هر انسانى- از جمله مديران و كارگزاران- در گرو اين است كه بدانند در قاموس خلقت، امتحان و آزمايش وجود دارد و اساساً خداوند متعال، انسان را به گونه‏اى آفريده است كه با «امتحان» به رستگارى مى‏رسد. حال كه چنين است بايد به مقام و موقعيتى كه در اختيار ما گذاشته به عنوان يك وسيله آزمايش و امتحان بنگريم و بكوشيم با برنامه‏ريزى، عقلانيت و توكل به خدا به مردم خدمت نماييم. اگر چنين كنيم، اداره و سازمان خود را به عبادت‏گاه تبديل كرده‏ايم، چرا كه بزرگترين عبادت، خدمت به خلق خداست.

منابع :

(1)- عنكبوت (29) آيه 2.

 (2)- نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه 16.

 (3)- بقره (2) آيه 156.

(4)- معارج (70) آيه 20.

(5)- بحارالانوار، ج 72، ص 29، ح 26.

 (6)- توبه (9) آيه 33.

 (7)- انبياء (21) آيه 105.

   (8)- قصص (28) آيه 5.

  (9)- پس بدان كه با دشوارى، آسانى است. آرى، با دشوارى آسانى است.

   اخلاق در اداره،آیت الله العظمی مظاهری 

/1102001307